v تا چه حد میتوان به کتابهایی مانند شهرآشوب که در مورد زندگی فروغ نوشتهشده است اعتماد کرد؟ (1)
ü بههیچوجه. اینگونهکتابها کاملاً جنبهی تجاری دارند و از نظر من بیارزش، بیاصالت و تنها بهمنظور پول درآوردن منتشر میشوند و درواقع از ارزش شاعر یا نویسندهی موردبحثمیکاهند. همین کتابی که شما به آن اشاره کردید کتابی بهشدت ضعیف و بیمایه است که اگر نگویم صد در صد، هشتاد درصد از محتویات آن غلط و کذب محض است.
v به نظر شما چرا اکثر منتقدان و بهاصطلاح روشنفکران ما در مصاحبهها و آثار خود وارد مسائل شخصی شاعران و نویسندگان میشوند؟
ü واقعیتش نمیدانم. این سؤالی است که باید از خود آنها پرسید. اگر این تحلیلها درست صورت بگیرند به نظر من هیچ ایرادی ندارد. چرا که مسائل شخصی یک فرد او را میسازند و چکیدهی آن فرد بهصورت شعر یا داستان در برابر ما قرار میگیرد. در حقیقت شعر یا داستان چکیدهی شاعر و نویسندهی خود است. پس آنچه که باید برای ما اهمیت داشته باشد آن چکیده است، نه اینکه فلانی در فلان تاریخ چه کرده است؟ چه گفته؟ چه راهی رفته؟ و ...
v آیا از نظر شما شبههای در تصادف فروغ وجود دارد؟
ü نه. بههیچوجه. این فقط یک اتفاق بود. تصادف است، همیشه ممکن است پیش بیاید؛اما ما ایرانیها به خیالبافی و بهخصوصدروغبافی و اغراق عادت داریم. تصادف کاملاً طبیعی بود و از آن گذشته رانندهی همراه فروغ نیز انسان بسیار پاک و شریفی بود و هیچ ارتباطی به این اتفاق نداشت.
v به نظر شما آیا میتوان گفت حقوق و آزادی زنان محقق شده است؟ درحالیکه حتی در غرب برای نمونه: دستمزد بازیگران مرد هالیوود دوبرابر زنان است و نویسندهای چون ناتاشا والتر زنان امروز را "عروسکهای جاندار" مینامد. (2)
ü بهطور مطلق نمیتوان گفت که حقوق زنان محقق شده است. گرچه در غرب مسائل مربوط به زنان پذیرفتهشدهترمینماید، اما اگر برای نمونه به مجلس نمایندگان آمریکا توجه کنیم متوجه میشویم که هنوز هم شمار مردان بهمراتب بیشتر از زنان است؛اما جنبش به وجود آمده و آثار کمرنگ آن این امید را میدهد که در آیندهای که نمیدانم کی محقق شود، (شاید صدسال دیگر و شاید هم هزار سال دیگر) مردان حضور انسانی زنان را در کنار خود بپذیرند؛یعنی وقتی برای مثال یک استاد دانشگاه با من نوعی بحث میکندحرفهای مرا بهعنوان یک انسان بپذیرد، نه بهعنوان یک زن یا زنیکه. پس تا زمانی که ذهن مردان برابری با زنان را نپذیرد آن آزادی به معنای واقعی وجود نخواهد داشت و از آن آزادیاست که تازه انسان به وجود میآید. بهجرئتمیتوانم بگویم که در حال حاضر انسان راستین وجود ندارد و درعینحال آزادی مطلق هم وجود ندارد. البته جای خوشحالیاست که شاهد یک سری آزادیهای قانونی هستیم، اما بازهمتأکیدمیکنم تا وقتی که این مسئله در ذهن زنستیز مردان به نقطهی قبول نرسد آزادی و حتی مفهومی به نام انسان وجود نخواهد داشت.
v در نقد اشعار فروغ باید تا چه حد به زنانگی آنها توجه داشت؟
ü مسئلهاین است که من، شما و فروغ همه زن هستیم و زمانی که شعر میگوییم، چیزی مینویسیم یا هر کار دیگری میکنیمزنانگیمانخواهناخواه در آن مستتر است. من که نمیتوانم از زبان یک مرد حرف بزنم. من باید از جنس خودم حرف بزنم. اصلاً نمیتوانم که حرف بزنم. اگر بزنم دروغ و بازخوانی از آب درمیآید. من نمیتوانم حالات یک مرد را وقتی که عاشق میشود مجسم کنم و بارها به دوستان مذکرم گفتهام: دوست دارم یکبار جای شما باشم و ببینم که چه طور به ما زنها نگاه میکنید؟ چه طور عاشق ما میشوید و ... چون من زنم و نمیتوانم حالات و روحیات یک مرد را بهدرستی متصور شوم. بنابراین در نقد آثار یک زن باید به این مسئله توجه کامل داشت، بهخصوص که از نظر من فروغ در این راه نقش پیشرو را ایفا میکند و به زنان ایرانی این کلید را میدهد که زن باشند، مثل زن حرف بزنند، شعر بگویند و وقتی داستان مینویسندقهرمانهای زن را به تصویر بکشند.
v تابهحالکتابهای زیادی در مورد زنان تأثیرگذار ایران منتشر شده است. آیا کتاب شما "کارنمای زنان ایران" نسبت به کتابهای دیگر دارای تمایزها و تفاوتهای خاصی است؟ (3)
ü من تفاوت خاصی در این مورد نمیبینم. تلاش من این بود که زنان از یاد رفته را از نو زنده کنم و نشان بدهم که اینچنینانسانهایی نیز در دورهای وجود داشتهاند و تأثیرات لازم را بر دورهی خود نهادهاند، اما به دلیل شرایط اجتماعی خاصی که همیشه بر جامعهی ما حاکم بوده است آنطور که باید و شاید موردتوجه قرار نگرفتهاند و در بیشتر موارد ناشناس باقیماندهاند. آرزوی من این بود که بتوانم تمام زنهای تأثیرگذار ایران را معرفی کنم و البته پیش از من دیگران نیز در این زمینه آثاری منتشر کرده بودند که من از این آثار نیز بهره گرفتهام. ولی هنوز هم فکر میکنم بسیاری از زنان هستند که در پس پردهی زمان ناپدید ماندهاند و یافتن نام و نشانی از آنها در متون گذشته کاری بسیار مشکل و حتی غیرممکن است.
v و کلام آخر. فروغ از نگاه پوران فرخزاد:
ü فروغ از یک طرف خواهر من است، اما فکر میکنم که این نقش بعد از چهلوچند سال دارد بیرنگمیشود و در عوض نقش شعری او برای من قوت بیشتری میگیرد. دیگر من فروغ را از لایههایتودرتوی اشعارش میکاوم و میشناسم و میتوانم بگویم که حالا فروغ برای من یک شاعر است و اگر اغراق نباشد بهترین شاعر زنی است که در طول هزار و چند صد سال ادب فارسی با آثارش روبهروشدهام. چرا که فروغ از زبان من حرف زده است. دستزنها را گرفته و تاتی تاتی راهشان برده و به آنها یاد داده که از قالب مردانگی بیرون بیایند و خودشان باشند. برای نمونه میگویم: من علاقهی چندانی به اشعار نیما ندارم، اما بهعنوان یک راهگشا احترام زیادی برای او و تلاشش قائل هستم. فروغ هم دقیقاً همینطور است. او از نظر من هم شاعر خوبی است و هم ایجادکنندهیفضا و مکتبی خاص. فروغ برای زنان حکم یک استاد را دارد، چراغی به دست گرفته و راهشان را روشن کرده است و مدام به آنهامیآموزد که خودشان باشند، زن باشند، از زبان خودشان حرف بزنند و دنیای مردانه را بازخوانی نکنند. ■
پانوشت:
1- جعفری، مریم. شهرآشوب. (بر اساس زندگی فروغ فرخزاد) انتشارات شادان. 1384
2- Walter. Natasha. Living Dolls: The Return of Sexism. Virago. 2010
3- فرخزاد، پوران. کارنمای زنان کارای ایران (از دیروز تا امروز)، نشر قطره. 1381