v آیا نمود شاخصههای شعر گفتار در اشعار فروغ قابلتشخیص است؟
ü فروغ بسیار کم سن از این دنیا گریخت. اگر به پختگی لازم میرسید باقی زحمت و راه و کار و بار کلمه را از دوش من و امروزیان برمیداشت. من بارها شاخصههای شعر گفتار از نوع فروغ را برشمردهام، بحثی دراز دامن در حد یک رسالهی پر قوام است. فروغ بهصورت غریزی به این زبان رسید وگرنه روحش از دکترین شعر گفتار خبر نداشت.
v آیا تأثیر فروغ در جریانهای دیگر شعر معاصر نیز مشهود است؟
ü فروغ از تأثیرگذاران جدی دوران بعد از خود است. البته بدفهمیها نیز کم نبوده است. فروغ در عمل زبان ساده را تجربه کرد، اما بهاشتباهعدهای خیال کردهاند منظور همان شعر ساده است. سادهنویسی نه ساده پنداری. این دست آورد کلام فروغ است. بااینحال شعر فروغ بیاشکال هم نیست.
v آیا شعرهایی مثل "کسی که مثل هیچکس نیست" توانسته است ظرفیتهای زبان گفتار را در شعر افزایش دهد یا در مقایسه با شعرهای دیگر فروغ از قدرت شاعرانهی کمتری برخوردار است؟
ü این شعر بلند به شکل غریبی پیشگویانه بوده است. فروغ شاعری شهودی بود، اهل مشاهدهی خاص بود، وگرنه چگونه میتوانست فردایی را نظاره کند که هنوز نیامده بود؛اما همین شعر خطی پر از خطای فنی، تتابع اضافات و مرگ مطلق فرم است. هر مخاطب حرفهای شعر میتواند این خط داستانی را بگیرد و برای خودش لالایی بخواند. این ضعف کوچکی نیست در شعر فروغ.
من به ترکیب اشباعشدهی "قدرت شاعرانه" اعتقاد ندارم. من به حکمت شعر اعتقاد دارم. از این حیث شعر "کسی میآید" از حکمت ویژه برخوردار است. یکی از عالیترین نشانههای حکمت در شعر همین نیروی پیشگویانهی واقعنما و عینی است که در کار فروغ به عطر رمانس و رمانتیک آلوده میشود.
v آیا رمانتیسم فروغ در دورهی دوم شعری او نیز متأثر از شاعران همدورهیخود بوده است یا بهنوعی به استقلال دستیافته است؟
ü طبعاً متأثر از هزاران پدیده بوده است، اما فروغ واقعاً تحت تأثیر هیچکدام از شاعران قبل یا همدورهیخود نبود. در دورهی دوم کار و کلمه بهشدت و عمیقاً مستقل است. شگفتا هنوز هم بیجانشین است.
v آیا هنوز هم میتوان کشفناشدههایی از ظرفیتهای شعری فروغ را به انتظار نشست؟
ü شاعری که هنوز هم میتوان از او آموخت و آثارش سرشار از نامکشوفات است، فقط نیمااست. نیمای بزرگ.■