در مجموعه شعر عاشقانههایی برای دشمن کارکرد زبان را در حوضه اندیشه میتوان دیده زبان بیشتر بهعنوان یک المان تصویری برای بیان اندیشه بر اساس اصالت تجربه و شالوده ماهیت آگاهی انسان و ایدههای فردگرایی در درک پدیدههاست؛ که به قول هوسرل در راستای احیای اندیشهای است بهموجب آن ذهن فرد مرکز و منشأ همه معانی قرار گیرد؛ که نتیجه این اصل این است که انسان باید تمام چیزهای که فراتر از تجربه اوست را کنار بگذارد و وسعت جهان را بهاندازه ابعاد حیطه درک و آگاهی خود تقلیل دهد.
مجموعه شعر حمیدرضا شکارسری مجموعه جنگ -صلح و ضد جنگ است که حیطه آگاهی خود را از تجربه بهدستآمده و واقعیتهای جهان جنگ را مبتنی بر تجربه وی است در اختیار مخاطب قرار میدهد؛ اما این تجربه-همان تجربه ایست که من هم در جایگاه مخاطب آن را دیدهام و شاعر چیزی را فراتر از من مخاطب ندیده است. این تجربه عینی را توی خیلی از نمایشنامههای حمید نعیمی-یا فیلمهای حاتمی کیا که به شکل بهتری یا همسایگان که در اطرافمان زندگی میکنند به عینه دیدهایم. مثل شعر چهل و یک-گاهی اگر سوت میزنم-گاهی اگر سر زده وارد اتاقت میشوم و سرت داد میزنم- نگران نباش -دارم خاطرات آن خمپاره را مرور میکنم. یا شعر 29 جنگ بازی نیست که از دو بخش کودکی و موقع که به جبهه میرود تشکیل شده یا شعر 53 که زاویه دید شاعر کاملاً زاویهی دید منحصربهفرد و تأثیرگذاری نیست.
1- خلق تصاویر عینی و بکر نتیجهاش خوب دیدن- و عمق بخشیدن و معنا را - را از حالتی تکبعدی به سمت تکثرگرایی بردن است؛ که با زبانی کاملاً ساده سبب همان لایههای پنهان جذاب و قابلتأمل میشود؛ که بهوسیله نماد یا نشانه-استعاره-هم نشینی یا جا نشینی-تخیل-کنایه به وجود میآید؛ که ما در این چند شعری که بالا آوردهام بیشتر حالت مستقیم گویی زبان و روایت را مشاهده میکنیم البته این مستقیم گویی برای القا اندیشه به مخاطب پیش میرود که گاهی باعث ضعف است و گاهی باعث قوت.
2- به نظر هایدگر زبان صرفاً برای ارتباط و یا بیان اندیشهها نیست بلکه بعدی است که زندگی انسان در آن حرکت میکند و ابزاری برای مبادله اطلاعات نیست. بر پا به این الگوی هایدگری که (دکتر حسین جواری و دکتر احد حمیدی در مقالهی خوب به آن اشاره کرده بودند) منتقدین آثار ادبی-معنی ادبیات را بسیار فراتر از بیان اندیشهها ونیات تنها فرد یعنی شاعر در نظر میگیرند و برداشت را بر پایه جهانبینی خواننده و ایده کثرتگرایی خوانش ترویج میدهند. ما شعرهای خوبی هم در این مجموعه داریم که به این سمت نه ولی به سمت مفهوم حرکت میکند مثل شعر 44 پرنده نشسته بر زمینی که تمام کینههایش را فراموش کرده است یا شعر 46-نسیم خاک را ورق میزند/پرچمها کنار هم به خواب رفتهاند یا شعر 31 ناگهان اسم خیابانها و کوچهها عوض شد/و ما در شهر خودمان گم شدیم همانطور اشاره کردم از شعرهای خوب این مجموعه به شمار میروند که با استفاده از زبانی ساده و خلق تصاویر بر پایه عینیات ما را به مفهوم شعرها نزدیکتر میکند.
3- مراد فرهاد پور در یکی از مقالات که نوشته پییر بورد بود دربارهی تکوین حوزه هنری و ابداع نگاه ناب چنین بیان کرده بود. چه چیزی اثر هنری و نه شیئی معمولی یا ابزاری ساده بدل میکند؟ چنین پرسشهای نوعاً بسیار شبیه سوالاتی هستند که موس در کتاب نظریه جادو در باب تأثیرگذاری هنر ناب مطرح ساخت و این سؤال برای من و قطعاً برای جناب شکارسری پیش میآید.