تناسی تشبیه در قلمرو اشعار انسیه موسویان/ سلبی ناز رستمی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

تناسی تشبیه در قلمرو اشعار انسیه موسویان

سلبی ناز رستمی

   انسیه موسویان پژوهش گر ،منتقد و شاعر زن جوانی ست که در حوزه ی ادبی خوش درخشیده است. مجموعه­ی «شب ستاره و گیسو» اولین مجموعه شعر مستقل وی محسوب می شود. موسویان شاعر پرکار کودک و نوجوان نیز هست. وی با چاپ دو مجموعه شعر تحت عنوان "گوش ماهی لب ریز" 1390/تهران/نشرفصل پنجم)،"بی تویی"/1391/تهران/نشرچکه) نشان دادکه نه تنها مؤلفه ی اشعارش حول محوریت عاطفه و زن می چرخد عمیق ترآنکه برخلاف زنان دیگر ازدریچه ی طبیعت به شعر زن پرداخته است.شاعری که از دامن طبیعت ریشه در دامنه ی اوضاع اجتماعی می زند هیچ گاه در شعر خود نمی تواند به تکرار برسد. بلکه در کنار نقش های توصیف پذیری که از دنیای ساده و بی غل و غش در همجواری با کودکان نیز دارد می تواند حضور شاعر را برای مدت ها بر بوم زمان نگه دارد. چرا که اشعار اکثر شاعران زن در گسل های زندگی فقط برای ترویج و نشر احساس های زودگذر بوده است.

   موسویان مرزی بین خود ،زندگی، اجتماع ،کودک و احساساتش کشیده است. مرزی که حد تعادل در آن نه سبز است و نه قرمز. بلکه می کوشد که از توصیه های مؤکد در شعر بپرهیزد ومدام بر علیه چیزی شکوه یا گلایه ننماید. نقاط ضعف و قوتش را با سعه ی صدر می پذیرد و گاه چنان انسان وارسته ای در پوسته ی زندگی ذوب می شود. اگر اشعار موسویان را ملهم از طبیعت بدانیم ،باید اورا شاعر طبیعت نیز دانست. شاعری که می داند چگونه از ذات صدف در گرانبهایی بسازد و آویزه ی گوش مخاطب نماید.

   یکی از ویژگی های اشعارموسویان به لحاظ فرم و قالب انسجام درونی و بیرونی ساختار آنهاست. با اشعاری کوتاه وموجز ،انتخاب هوشمندانه اش را برخواننده ی اشعارش متبارز می کند. ازاین رو اشعار موسویان برای مخاطبان بی طاقت عصر حاضر بهترین گزینش می باشد و این یک امتیاز به حساب می آید. ما،در هر دو مجموعه با صدای شاعر روبرو می شویم با زبان روان ،ساده ، بی هیچ پیچدگی زبانی شعر ،لحظاتی را تجربه می کنیم که بهترین حلاوتی ست که بر کام می نشیند.

   موسویان در لطافت طبع و دقت نظر درگزینش کلمات نیز بسیار برجسته عمل می کند. گاهی هم دچار وسواس چینش در دایره ی واژگانی می شود که به مفهوم گسترده تر با نکته سنجی با روح آن در می آمیزد. درحقیقت از تبارکلمات است، کلمات در شعرش با زمان پیش می رود و بزرگ می شود. غرق شدن در آن و پایبندی به ذات کلمه به وی بال پرواز هم می دهد. درست مثل اینکه در عرصه ی تخیل و تشبیه اسب تیزرویی داشته باشد و بعد هم با اندکی تعمق و تفکر دوبال نیز ضمیمه ی آن کرده باشند. بارقه ی تشبیه و خیالپردازی در اشعارش اینگونه ساطع می شود.

   شاعری که مادرهم هست. این را هرکسی می توانددر رشته های نامرئی شعر موسویان احساس نماید. نگرانی و دغدغه های مادرانه نیز از موضوعات اصلی اشعار این شاعرگرانمایه کشورمان هست که می توان پاکی سرشت ،آرامش درون، مهربانی و تواضع و...را در آن لمس وباور کرد.

   جهان بینی موسویان دایرکت (direct) نیست. به تعبیر ساده تر،محدود فکر نمی کند. شعرش از شعور سرچشمه می گیرد و به منشاء می رسد. می داند که چگونه عشق را به طبیعت گره بزند. وآنگاه از منظر همین بینش با بکارگیری و تلفیق موسیقی بیرونی (وزن شعر،بحر )،موسیقی کناری( قافیه و ردیف) را بر اساس ذوق خدادادی و جوششی اش در اشعارش جاری و ساری نماید.

در شبانه های بی فروغ

روشنم نمی کنند

این ستاره های کاغذی

این سپیده ی دروغ ...

ماه پرده پوش من !

پس چرا

ابر تیره را نمی زنی کنا؟

چهره ای نشان نمی دهی ؟

لب به خنده وا نمی کنی

جلوه ای به کهکشان نمی دهی ؟

                       (از مجموعه اشعار"بی تویی"/ 20)

   درکلیت این اثر مخاطب دنبال تازه گی ست. تقابل های کلیشه ای به هیچ وجه در آن سرک نمی کشند. تصاویر فقط صرق زیبایی درآن ننشسته است. بلکه هر تصویر در بردارنده ی نوعی تفکر است که می خواهد مخاطب نیز پابه پای احساس و دریچه ی نگاه شاعر به این لذت تفکر در طبیعت و پدیده های طبیعی رسیده باشد. موسویان چنین انسانی ست در اشعارش که نه فوران های احساسی و نه ترازوی عقل و منطق از او غزال گریز پایی نساخته است. می اندیشد ،استحاله می شود درذات هر شیء.

درآواز باران و نوازش خورشید

گل نداده ام

هفته ها و روزهاست...

شرمسارم،

از گلدان شمعدانی ام

که هر صبح

لبخند کوچکش را

هدیه می کند

به آسمان پشت پنجره !

                         (همان/ 44)

   دراشعار وی کلمات مدام با هم درارتباطند،به طوری که علت غایی نیز در لایه های شعر بیدار می شود و این اثر بخشی زمانی به وقوع می پیوند که انگاره های قابل تأویلی را در ذهن خواننده به وجود می آورد. شاعر در ابتدا و انتهای کلمات هست ،بی آنکه محیط و فضایی را که در آن قرار گرفته از تیررس مخاطب دور باشد.

   اشعار انسیه موسویان به دور ازهرگونه دغدغه و زبان ناملایم امروزی ،در انتقال شعر می کوشد در رستاخیزی واژه ها،حرکتی آهسته و پیوسته داشته باشد. رستاخیزی که اوج اشعارش را نه با پیش فرض های قراردادی و تکراری که سبب آشفتگی ذهن و روان مخاطب می شود بلکه زبانی که درشعله ی آن فضایی را به رقص درمی آورد که خود موجب پایداری آن می شود. شناوری کلمات درذهن شاعرو غرق شدن شاعردرکلمات تلاش متفکرانه ای است که علاوه بر منتشرشدن مغزِشعرش درجریان شعر،ارتباط جانانه ای نیز با خواننده برای نجات غریق صورت می گیرد. البته این امر غرق شدن و ذوب گشتن ازحسن اشعار موسویان است که گاه حرکت می کند، می ایستد، ودر هر مرحله ای از این تفکر مخاطب خود تصمیم به پذیرش یاعدم پذیرش آن می زند.

زن به ایوان آمد

رخت ها را آویخت

چشم باد

پی دزدیدن پیراهن بود

باد

عاشق آن زن بود.

                     (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 20)

   ببینید که چگونه تصاویر در حال حرکت و پویایی اند.خواننده پابه پای شاعر در این سیر دورانی می چرخد. بی آنکه چرخش این محور مرگ، ناامیدی، ضعف ، ترس و... باشد. البته روحیه حساس و زنانه ی شاعر نه اینکه در توصیف پدیده های طبیعی لحنی منوچهری پسند به خود گرفته است که خود منتج به برون گرایی ، خردمندی و گاهی نیز درتعریف این پدیده هاموجب اختلاف نظرها می شود.به گمان من این اختلاف نظرها علاوه برآنکه ریشه های مشترک احساس را دنبال می کند ،بلکه خود نیزبا نفوذ روحیه ای والا در جهت ارتقای کلمات می کوشد به شعری اکتفا نماید که احساس در جریان ارتباط آگاهانه نباشد ، بلکه جریانی الکتریسته وار ،رعشه ای جاندار بر تار و پود مخاطب بوزد.

باران نمی بارد

چرا من خیسِ عطرم؟

باران عطرِیاس از دیوار همسایه

                                   (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 21)

   اینکه شاعر روند طبیعی شعر را به چالش می کشاند ،نمی تواند یک نوآوری در مرزهای تناسی تشبیه باشد؟! تناسی در لغت به معنای فراموشی می باشد. چیزی که شاعر را به آن مرز فرا گستر می رساند که مشبّه و مشبّه به عین هم شوند نه مثل هم. در حقیقت این آرایه چنان صورت می پذیرد که خواننده در بادی امر به وجود آن پی نبرده باشد،بلکه با حدت و عدت وافی حضور مستتر تشبیه را درک کرده و آنگاه اجزا و روابط آن را روشن نماید. البته باید گفت که تناسی با اسناد مجازی، اسلوب معادله و حتی خود استعاره نیز گره می خورد. مرحوم همایی در کتاب معانی وبیان خود در این باره می آورد:« تاکید و مبالغه، بسته ی تناسی تشبیه است یعنی هر قدر آثار وعلایم تشبیه در جمله کم تر باشد، مبالغه ی آن در معنی بیش تر باشد وبدین جهت تشبیه بلیغ از تشبیه موکّد و موکّد از مرسل، بیشتر بلاغت دارد.» در شعر موسویان نیز اغراق تشبیه به اوج خود می رسد چرا که ادعای همسانی بودن پرشدت تر از شبیه بودن است و این یعنی شاعر می کوشد تا در مرزهای تناسی تشبیه نیز جولان دهد.

من و او

قرار مرمزی با هم گذاشته ایم

هر ماه

یک شب

وقتی همه خوابند

پاورچین پاورچین او

به دیدنم می آید

               زیبا و کامل !

دفترم را ورق می زند

ومن شعر های تازه ام را

در گوشش زمزمه می کنم

مثل همین امشب

که چهاردهم ماه است

دفترم

پر است از شعر های نخوانده

وماه من

پشت پنجره

منتظر است.

   (از مجموعه اشعار "بی تویی"/ 37)

   موسویان دراین بندها، تیر خلاص را به سرعت رها نمی کند،بلکه می کوشد انتظاری زمینی و فرازمینی را در ذهن مخاطب بکارد. به همین خاطرگاهی این انتظارنه عین انتظار است ونه مثلِ انتظار. در حقیقت اسناد مجازی موجود در شعر بر قوت این همانندی افزوده و به تبع از آن بر غایت تناسی نیز می افزاید. در حقیقت شاعر تلاش می کند که مخاطب را به تأمل و تخیل وا دارد تا علاوه بر اینکه مرزهای تخیل و فراموشی را به شکل هنرمندانه ای بپیماید،بلکه به نوعی تشخیص و برسر دوراهی قرار دادن خواننده نیز از تاثرات مضاعف آن می باشد.

این منم که گاه

با نسیم

می شکوفم از حریر دامنم

رشته ی طلای آفتاب

دور گردنم

گاه سکه سکه می چکم

از درخت

مثل برگ های وحشی خزان

گاه قهر می کنم

با زمین و آسمان ،

با خودم

صبح ها ولی

وقت دانه دادن پرنده ها

می شود

لحظه ی تولدم!

           (از مجموعه اشعار "بی تویی"/ 25)

   تشبیهات در هاله ای از هستی و تولد بیان شده است. همراه با تفضیل و برتری شاعر با ارکان تشبیه که خواننده را به غور در این اندیشه دعوت می کند. شاعریک بار خود را به نسیم ، آفتاب، درخت مانند کرده و یک بار نیز تشبیه را درهاله ای از تناسی و فراموشی پیچانده است. موسویان علاوه براینکه سعی در موسیقیایی کردن شعر نیزهمِ تمام داشته ،بلکه در حین خیالپردازی غیرفابل توصیف توانسته رابطه ی نامحسوسی را بین نسیم،آفتاب ودرخت ایجاد نمایدکه درعین همانندی می کوشد با همسانی نیز رد تازه ای را در ذهن مخاطب منقش نماید.

انگار بارانی

که دیشب پشت شیشه

آواز‌های تازه‌اش را

بر خاک بارید.

انگار گل یاسی که در شعر من و این کوچه

                                           جاری ست

دست خودت نیست

در مهربانی بی دریغی مثلِ خورشید!

                           (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 23)

   چیزی که هنر شاعر را می نمایاند درحقیقت به کار بردن شیوه های بیانی ست که همیشه ودر هر زمانی زیبایی های ظریف و لطیفش مورد توجه ادبای هر عصری بوده و هست. آفرینش این زیبایی و تخیل که به وسیله ی عناصر چهارگانه تشبیه ،استعاره، مجاز و کنایه صورت می گیرد در اشعار موسویان نیز بر طراوت و شادابی آن افزوده است. از این روست که نوآوری و زیور آرایی در اشعار وی، عرصه را با یافته های تازه و زیبایی روبرو می کند. آشکاراست که هرچه در یک تشبیه ادات و وجه شبه محذوف باشد ،در حقیقت از بلاغت بیشتری نیز برخودار می شود .اگر از نوع بلیغ باشد چه به صورت اضافی و غیر اضافی میزان کشش وجاذبه در شعر را به ویژه در وجوه غیر اضافی مؤثرتر است. درحقیقت اینجاست که مابه مرزهای تناسی در تشبیه نیز نزدیک تر شده ایم. چرا که هرچه مرزهای استعاره و تشبیه به هم تنگ ترباشد این همسانی نیز در آن بیشتر و عمیق تر نمودار می شود.

کجای قلبت ایستاده ام من؟

راضی ام حتی

رازی باشم

         کوچک

پنهان در کنج قلبت

چون گنجی بزرگ

که با هیچ کس جز خودم

در میان نگذاری.

                   (از مجموعه اشعار "بی تویی"/ 35)

   دکترشفیعیکدکنیدرکتاب«صورخیالدرشعرفارسی»درموردبلاغتوقوّتتشبیهچنینآورده است:«آنچهبهذهننگارندهمیرسد،تکاملادبیّاتدرهرزمان،گواهآناستکهحذف اداتکهاندکاندک،عاملیاستبرایپرتاثیرکردنو نیروبخشیدنبهتشبیه زیراغرضاصلیتشبیه «عینیت»بخشیدنبهدومختلفاستیابهتر بگوییمعینیّتبخشیدنبهدوچیزکه«غیریت»دارند،وچوناداتحذفشود،عینیّتبهصورتمحسوستردقیقترینمایاندهمیشود.»

   ویا درجاییدیگرازهمین کتاب می گوید:«بدویطبانهدربحثازتشبیهازمقولهایبهنامتشابهسخنمیگویدکهگونهایدیگرازتشبیهاستوآننوعیبرقراریارتباطوتساوییاتشابهدوچیزاستبیآنقصدگویندهازآننشاندادنبرترییاقوّتیکیازآنهابردیگریباشدودرایننوعهرکدامازدوسوی میتواندمشبّهباشدومیتواندمشبّهبه.»

رابطه ی معکوسی که در این تشبیه دربندهای: رازی باشم/کوچک/پنهان در کنج قلبت/چون گنجی بزرگ /که با هیچ کس جزخودم/درمیان نگذاری.خود گواه این ادعاست برنفوذ ذهنی وعینی شاعردر قلمرو ِفراخ های بکر و زیبای ادبی.

   تشبیه یکی ازپرکاربردترین شیوه های بیانی است که امروز نیزبه شکل گسترده و تازه در خدمت شعر معاصر قرار گرفته است. این که تشبیه درچه زمانی و درچه میزانی می تواند دربلاغت و شیوایی به نقطه ی بلوغ و تکامل برسد،در حقیقت عنان این جولاندهی به قدرت تخیل و عمق نگرش شاعر برمی گردد.

ماه می شوی

ابرها را که از صورتت کنار بزنی

خورشید من!

                   (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 52)

زمانی اغراق در تشبیه به اوج می زند که در کلام ادعای همسانی داشته باشیم ،در این صورت همسانی قوی تر و پر شدت تر از ادعای همانندی است و این یعنی تراشحات ذهن شاعر به مرزهای تناسی نیز سرایت می کند.

ویا

صبح است

آفتاب لب پنجره ایستاده است

به تماشای مهتاب

که در پیراهن توست!

                       (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 57)

صبح است

آفتاب لب پنجره ایستاده است

طلوع گنجشک ها بر شاخسار

یک گنجشک از شاخه کم می شود

دلم ،

به دیدار تو می آید.

                           (همان /56)

   تشبیه موجود دربند دوم از نوع بلیغ اضافی است. شاعربه نوعی صبح ،آفتاب را همسان و یکسان در کنار هم آورده تا با این نوع اضافات به مرزهای تناسی نیز گریزی بزند. درحقیقت تناسی تشبیه نیزهمین جا شروع می شود. شاید اگر شاعربند اول را یعنی:صبح است،را نمی آورد هرچنددرمفهوم شعرخللی ایجاد نمی کرد اما این تناسی نیز خلق نمی گشت.    

به جاهایی از شعر نیز می رسیم که شاعر اشعارش رادر وصف تنها دخترش سروده است.

مثل عروسک‌های تنهایش

دلتنگ

با دفتر نقاشی‌اش افتاده آن گوشه

بی‌حوصله

بی‌رنگ

می‌ایستم اینجا کنار پنجره

هر چند

با شب، ستاره، ماه، نزدیکم

من مثل این خانه که بی‌مهتاب

تاریک تاریکم.

                 (از مجموعه اشعار "گوش ماهی لب ریز"/ 19)

   قدرت وصف شاعر در این بندها گیراست. درحقیقت شاعر وجود دخترش (مهتاب)را لازمه ی زندگی می داند و نبود و فقدانش را عین ستاره،ماه، تاریک وعبث دانسته است. ودر بندهای پایانی نیزبه طور ضمنی مهتاب رابا تمام روشنی های دنیا مانند کرده وحتی با آنها نیز برابر دانسته است. این عینیت گرایی شاعر درحقیقت خواننده را برآن وا می دارد که این اندیشه ی شاعر را بپذیرد وهرگونه همانندی را فراموش کرده و همسانی را درذهن مخاطب ایجاد نماید.

   موسویان شاعر حقد وکینه ،اعتراض ،زشتی و پلشتی نیست. افکار و عقایدش نرم ،لطیف ، با نازک خیالی روشنی بیان می شود. در هیچ کجای اشعارش واژه ای زمخت وبرزخ گونه به چشم نمی خورد. پشتوانه ی افکارش ،طبیعت بکر و دست تخورده ی هستی ست. احساسات و عواطفش مثل آبشاری ازدل کوه به بیرون می زند. آتشفشان نیست،اما چشمه ای در عمق آنست. شاعری که می تواند درجریان این آب روان به اقیانوس برسد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692