سخنان زیبا سعدی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

هرکه سخن نسنجد ،از جوابش برنجد. سعدی

هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد به طریقت ایشان متهم گردد. سعدی

هر که با بدان نشیند نیکی نبیند. سعدی

عالم ناپرهیزکار، کور مشعله دار است. سعدی

هر چه نپاید، دل بستگی را نشاید. سعدی

هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید. سعدی

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. سعدی

هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد. سعدی

خانه دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب. سعدی

بی دوست زندگانی چنان ذوقی ندارد. سعدی

اگر شب ها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی. سعدی

هیچکس نزند بر دختر بی ثمر سنگ. سعدی

صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است. سعدی

از نفس پرور، هنروری نیاید و بی هنر، سروری را نشاید. سعدی

  

دنیا نیرزد به آنکه پریشان کنی دلی. سعدی

همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال. سعدی

مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید. سعدی

دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند. سعدی

دل دوستان آزردن،مراد دشمنان برآوردن است. سعدی

شیطان با مخلصان برنمی آید و سلطان با مفلسان. سعدی

  

رأی بی قوت، مکر و فسون است و قوّت بی رأی، جهل و جنون. سعدی

قدر عافیت کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید. سعدی

ملوک از بهر پاس رعیّتند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک. سعدی

هر که با داناتر از خود بحث کند تا بداند که داناست،بدانند که نادان است. سعدی

مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال. سعدی

خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطف بی دقت، هیبت ببرد. سعدی

برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است. سعدی

هر کس را که زَر در ترازوست ، زور در بازوست. سعدی

هر که در زندگی، نانش نخورند، چون بمیرد، نامش نبرند. سعدی

چیست دانی سر دلداری و دانشمندی
آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی سعدی

سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید سعدی

 

  

 

اندیشه کردن به این که چه بگویم، بهتر است از پشیمانی از این که چرا گفتم . سعدی

 

 
مبخشای بر هر کجا ظالمیست
که رحمت بر او جور بر عالمیست
هر آنکس که بر دزد رحمت کند
به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد سعدی

 

خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد سعدی

 

مردی نه اینستکه حمله آورد ، بلکه مردی آنستکه در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد .سعدی

 

آنکه هفت اقليم عالم را نهادهر کسي را آنچه لايق بود داد.سعدی

 

 نادان را به از خاموشي نيست و اگر اين مصلحت بدانستي ، نادان نبودي .سعدی

 

در میان دو کس دشمنی میفکن ، که ایشان چون صلح کنند تو در میانه شرمسار باشی .سعدی

 

بیا تا برآریم دستی ز"دل"

 

که نتوان برآورد فردا ز "گل"سعدی

 

هرکس خود را نصیحت نکند ، به نصیحت دیگران محتاج است .سعدی

 

به چای خوردن تو پیش آدم بعدی قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده قسم به من!سعدی

 

 انديشه کردن که چه گويم,بهتر از پشيماني خوردن که چرا گفتم.سعدی

 

هر آن سری که داری با دوست در میان منه چه دانی وقتی دشمن تو گردد و هر گزندی توانی به دشمن مرسان که باشد وقتی دوست گردد.سعدی

 

به گرسنگي مردن بهتر كه نان فرو مايگان خوردن .سعدی

 

آدمی با کینه ، زندگی را بر دوستان نیز تنگ می کند .سعدی

 

مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد آوردن مال.سعدی

 

از نظر هرکسی عقل او کامل است و فرزندش در چشم او زیبا جلوه می کند .سعدی

 

سفله چون به هنر با كس بر نیاید به غیبت كارها سازد .سعدی

 

نه چندان درشتی كن كه از تو سیر شوند ،نه چندان نرمی كن كه بر تو دلیر شوند . سعدی

 

دشمن چواز هر حیله ای در ماند ، سلسله ی دوستی بجنباند . پس كارها بكند به دوستی كه هیچ دشمن نكند به دشمنی . سعدی

 


سر دشمن به دست دشمن دیگر كوب كه از دست هردو خلاصی یابی .سعدی

 


 

 

سخن میان دو دشمن چنان گوی كه چون دوست گردند شرمنده نباشی . سعدی

 

بدست اهن تفته کردن خمير
به از دست بر سينه ژيش امير سعدی

 

دشمن چون از همه حيلتي فرو ماند سلسله دوستي بجنباند . پس آنگه به دوستي كارها كند كه هيچ دشمني نتواند .سعدی

 

عقل در دست نفس چنان گرفتار است که مرد در دست زن گريز راي .سعدی

 

اسکندر رومی را گفتند دیار مشرق و مغرب به‌ چه گرفتی؟ گفت: هر مملکت را گرفتم رعیتش را نیازردم و نام پادشاهان جز به ‌نیکویی نبردم.سعدی

 

داروی تربیت از پیر طریقت بستان     کآدمی را بتر از علت نادانی نیست سعدی

 

دو کس دشمن ملک و دین‌اند، پادشاه بی‌حلم و زاهد بی‌علم سعدی

 

گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن      مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی سعدی

 

حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است، گفت آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست. سعدی

 

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی      نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری سعدی

 

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل    که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم سعدی

 

بدي را بدي سهل باشد جزا      اگر مردي " اَحسِن الي مَن اَساء " سعدی

 

دو برادر يکی خد مت سلطان کردی و ديگری بزور و بازو نان خوردی باری توانکر گفت درويش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن بر هی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت رهايی يابی که خردمندان گفته اند نان خود خور و نشستن به که کمر زرين بخدمت بستن... سعدی

 

 

 

آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست .سعدی

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692