مدیر فیلمبرداری: امیر معقولی، طراح چهرهپردازی: عبدالله اسكندری، طراح صحنه و لباس: گلرخ حقیقی، تدوین: بهرام دهقانی
بازیگران: محسن تنابنده، ساره بیات، نیما شاهرخشاهی، پوریا پورسرخ، حمید لولایی و مسعود كرامتی
لامپ 100 اولین تجربه كارگردانی سینمایی سعید آقاخانی است. او را پیشتر در مجموعههای طنز تلویزیونی در مقام كارگردان و بازیگر دیده بودیم كه در جذب مخاطب عام موفق بوده است. لامپ 100 داستان مردی به نام "فرزین " با بازی "محسن تنابنده " است كه با مشكلات مربوط به اعتیاد درگیر است؛ و دائم با توهمات ناشی از آن درگیر است و بارها به همسرش "ناهید " با بازی "ساره بیات " التماس میکند كه ترك كرده و...
طراحی چهرهپردازی از استاد اسكندری همانطور كه انتظار میرفت بسیار خوب بود و در باورپذیر كردن نقش یك معتاد توسط تنابنده كمك بسیار زیادی كرده بود. بازی تنابنده به دور از کلیشههای معمول این نوع فیلمها بود. در سکانسهای التماس و نالهها تنابنده بهخوبی توانسته بود این حس را به بیننده انتقال دهد.
در مورد طراحی صحنه، خانه یك معتاد كه بنا بر اظهارات ناهید یك پتزابر است، باید حقیرتر باشد تا بیننده خلأ مالی را احساس كند. درصورتیکه چیدمان اتاقها با مبلهای مجلل و دكوراسیون شیك نتوانسته بود مشكلات مالی خانواده یك معتاد را نمایش دهد. شاید اگر كارگردان بهصورت ملموس كار فرزین را همزمان با مشكلات اعتیادش برای بیننده نشان میداد بیشتر با مشكلات فرزین آشنا میشدیم.
از نقاط قوت فیلم ایده بكر ”پیچیدن دود در لامپ " است كه وسوسههای دائمی فرزین را برای بیننده باورپذیر میکرد و فقط بهصورت سکانسهای معمولی در طول فیلم تكرار میشد و نتیجه آن فقط به شكسته شدن لامپها میانجامید و در اواخر فیلم این ایده لابهلای مشغولیتهای ذهنی فرزین در بیابان محو شد.
ریتم فیلم در بسیاری از موارد كند و شبیه به سریالهای تلویزیونی مینمود. وجود برخی صحنهها زائد و كمكی به پیشبرد داستان نكرده بود. سكانس دزدیده شدن كیف ناهید توسط یك موتورسوار سكانس کلیشهای و نخ نمای سینما بود كه در روند داستان نقشی نداشت.
سکانسهای طنز در فیلم ضربه مهلکی به رئال داستان بود و تكلیف بیننده را مشخص نمیکرد كه آیا با یك فیلم طنز روبهروست یا یك فیلم رئال؟!
یكی از نكات قوت این فیلم فیلمبرداری خوب از صحنهها بخصوص از تصویربرداری از بیابان در زوایای مختلف بود.
در اواخر داستان میبینیم فرزین در نهایت از اعتیاد خود خسته شده و راهی بیابان میشود دلیلش را در فیلمهای ویدئویی كه همزمان ضبط میکند، خطاب به همسرش میگوید. شاید اگر كارگردان فرزین را در همان شهر درگیر مسائل میکرد و به سرانجامی میرساند نتیجه بهتری میگرفت. وارد شدن در بیابانی كه كسی وجود ندارد نمیتواند در بهبود اعتیاد كه یك مشكل اجتماعی هست كمكی كند. پیدا شدن ناگهانی یك چوپان و نجات یافتن ناگهانی به دست او برای بیننده باورپذیر نیست و سرحال شدن بعد از 3 روز دور از واقعیت است. آیا اگر فرزین به شهر و زندگی عادی خود برگردد دوباره به اعتیاد روی میآورد؟ وسوسههای لامپ سراغش میآید؟ اینها سوالاتی است كه بیننده پاسخش را دریافت نمیکند؛ و در نهایت به سبك فیلمهایی با پایان خوش فرزین را میبینیم كه در بیابان با کتوشلوار كه مشخص نمیشود از كجا یافته و موهای شانه كرده لباسهای قبلی خود را دفن میکند و فاتحه میخواند.■