روایت نوعی از بیان است که میتواند قالبهای نوشتاری متفاوتی به خود بگیرد شعر نیز نوعی روایت است که ممکن است داستانی نیز به همراه خود داشته باشد فارغ از نوع قالب اثر هر آفرینندهی متنی واکنشهای احتمالی خوانندگان را در حال رمزگشایی متن میسنجد و بر اساس این احتمال است که دست بهگزینش واژگان میزند تا مفهومی را به مخاطب انتقال دهد و این گزینش در هر قالبی که باشد منتهی به اثری ادبی است و از آنجا که هنر روایت بهخودیخود یک امر بسیار مهمزیبایی شناسانه است بنابراین بررسی روایت در هر نوع اثر ادبی میتواند به بررسی زیباشناسانه آن متن نیز بینجامد.
اليوت باور داشت كه تنها راه بيان احساسات، پيدا كردن اشتراك عينى است. او ذهنیگرایی رمانتیکها را به نفع عینیتگرایی هنر رد كرد؛ و معتقد بود كه نويسنده نبايد احساسات و عواطفش را بهطور مستقيم بيان كند، بلكه بايد از مجموعهای از اشيا، موقعیتها و سلسله حوادثى استفاده كند كه بازتابي براى آن احساسات خاص است و آن عوامل، همان احساسات را در خواننده نيز بیدار کند.
رهایی آخرین طعمهی تلخی بود
که در امیدهای ابلهانهمان نامگذاری کرده بودیم
در مثلث وجود
اندیشه و امید کودکان دیوانهای بودند
که با سربههوا ضربه میزدند
با مشت بر زمان فرو میافتادند
و تنها بازی بزرگشان
تنفس مصنوعی به ساعتهای مچیشان بود
مریم هوله شاعری هنجارشکن است که میتواند اسطورهها را به امروزیترین شکل ممکن درآورد همینطور که در شعرش حافظ را برند خلالدندانی معرفی میکند و شاید کنایه فروپاشی دنیای مدرن است همانطور که گفته شد استفاده از تکنیکهای جابهجایی و قرار دادن کلمات نامتجانس و ساختن کارکردی نوین شیوهای است که مریم هوله در شعرهایش از آن استفاده میکند البته در جاهایی نیز انقدر در این کار افراط میکند که از مسیر اصلی دور میگردد.
«حافظ مبارکترین خلالدندان
مولوی پتکی از پر خدا که بر سر آدم فرو کوبان
قدمهایمان چگونه به گل مینشست؟
که هیچ لکهای بر صورت و لباس هیچکس
تقصیر او نبود
و شهر در گل مانده بود تا زانو ...»( شعر مانی صفحه 7)
رسیدن از جز به کل روشی استقرایی که در شعر "مانی" دیده میشود او از مانی به شهری میرسد که همه در گل ماندهاند و در "گل ماندن" نیز کنایه از ناتوانی است درواقع شعر مانی بلندترین شعر این مجموعه است و به لحاظ عناصر روایی بیشترین عناصر را در خود دارد. کلمات در شعر او چند وجهی هستند بهعنوان نمونه "مانی" که در نگاهی ساده میتواند فرزند او محسوب گردد از نگاهی دیگر پیامبری است با رسالتی دیگر یا نمود انسانی امروزی در جامعهای که میان مدرنیته و سنت در نوسان است اگرچه ممکن است اینها تنها تأویلهای من از این متن باشد و شاعر هدف دیگری را دنبال کرده باشد.
شبی جزامیان از ماه حمله میکنند
زن فکر میکند به آشپزخانه سوسک زده در شبیخون تاریکی
و کودک خواب میبیند بستنیاش را دزدی بهزور خورده است
نه مردی با اسب سفید آپولو هوا میکند
نه اتهام بشقابپرنده به هیچ سرزمینی برمیگردد
آن شب، تازه بیاعتمادیام را به زمین قلمبه باور میکنم
و بیایمانی از من عکس یادگاری میگیرد (شب جزامیان صفحه 127)
همچنین در شعرهای مریم هوله روایتهای دیده میشود که جهان مدرن را به سخره میگیرد و لحن راوی در هر خرده روایت در شعر اوست که سطرهای شعری او را برجسته مینماید بهنحویکه او آسیاب و سامسونت را در کنار هم قرار میدهد درواقع میکوشد یک حالت پریشانیهای ذهنی خود را بهوسیلهی بیان جزئیات عینی و محسوس نشان دهد
آه، رنگها ... رنگها!
دربرمیگیریدد!
تجسم
طوفان مرا در سامسونتی سفت اسیر کرده است
رنگها ... رنگها!
نگاه من تیری ست
به هیچ که میخورد آسمان سوراخ میشود
آبش روی آسیاب میریزد! ( همان "شعر مانی" صفحه 11)
هوله عناصر آشنا را در موقعیتی دیگر قرار میدهد بهعنوان رابینسون کروزوئه را در تهران قرار میدهد و شاید تهران را به جزیرهای تشبیه میکند درواقع فراوردهای تخیلی در جهان واقعی شاعر چنان نمایانده میشود که ارتباط میان عناصر به منطقیترین شیوه صورت میگیرد و مخاطب از نمود خیال در سطرهایی روایی غافلگیر میشود.
رابینسون کروزوئه در تهران گیرکرده است
به درختها امیدوار نیست
درخت کردستان
درخت خوزستان ...
هرچند آسمانخراشتر از نیویورک
هرچند چاقتر از پاریس
رابینسون کروزوئه در تهران گیرکرده است (رابینسون کروزوئه صفحه 124)
گزینش واژگان به لحاظ قواعد همنشینی و استفاده از شکل آوایی و معنایی بهگونهای است که در ارائه مفهوم مؤثر باشد و لحن اساطیری در سرتاسر شعر موجود است که شاعر تا پایان شعرها به جز چند شعر کوتاه به آن وفادار مانده است. درواقع لحن راوی است که بهخودیخود برای مخاطبین هنگام خواندن، نشانهگذاری و ایجاد کشمکش میکند و اینجاست که درگیری درونمتنی با ارتباطات، مراجعات، اشارات، تشابهات و توازی زمانی آشکار میگردد:
اگر میخواستم از وعدههای منی آسمان شوم
کهکشان منی بزرگ روی پیشانیاش دارد
اگر میخواستم از شعبدههای شعر گوژپشتی پیامبر باشم
تاریخ بچهای سخت زایمان کرده بود
که مرگ از او سالها کوچکتر است (شعر لذت صفحه 121 )
فضاسازی به شکل روایی است و شاعر نیز بیشتر از روایت بهره میبرد تا تصویر درواقع جملات در ادامه تخیل شاعر است که با ظرافتهای بصری و خلق ایماژهای عینی روایت را به مجازیترین شکل ممکن بیان مینماید. گرچه این روایات به شکلی کمدی و با نوعی گزندگی همراه است نگاهی پستمدرن در سرتاسر مجموعهی شعر حاکم است و لحن و اجرای شعرهای مریم هوله همانطور که در تاریخ پایین بعضی از این شعرها مشهود است بیشتر به شیوه دهه هفتاد شمسی ایران است.
منابع:
- مریم هوله، باجه نفرین (1388) نشر باران سوئد