پدیدارشناسی متن؛ زیبایی شناسی دریافت/ رضا عرب

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نقد ادبی در نظر ولفگانگ آیزر

 

هرمنوتیک (یا نگاه مبتنی بر تاویل به متون) در جریان تاریخی خود، تحولات بسیار یافته است. از اولین نظریات و نظریه‌پردازی همچون شلایر ماخر و دیلتای تا نظریات پسامدرن امروز. امروزه در سنت هرمنوتیک ادبی جدیدترین آیین مربوط به منتقدانی است که پایگاهشان، دانشگاه «کنستانس» در جنوب آلمان است، بدین سبب نام مکتب کنسانس را بر آنها نهاده‌اند.

پایه گذاران این مکتب، ولفگانگ آیزر (Wolfgang Iser) و هانس روبرت یاس ( hans Robert jaus) بودند که به همراه دیگر نظریه‌پردازانی چون ک. ه اسیرل، ر. وارنینگ، و یوری استریدر نظریات خود را تحت عنوان «زیبایی شناسی دریافت» مدون کردند. نکته مهم آن است که هر دو پایه‌گذار این مکتب وابسته و برآمده از سنت پدیدار‌شناسی آلمان بودند. چه آیزر شاگرد رومن اینگاردن بود و اینگاردن هم در دانشگاه فرایبورگ از آبشخور فکری هوسرل استفاده کرده و تحت تاثیر نظریاتش بود. از آن سو هم روبرت یاس به واسطه‌ی گادامر شاگرد غیر مستقیم هایدگر بود. نقطه‌ی افتراق اصلی این دو هم در آن بود که آیزر اهتمام خود را صرف نظریه ادبی و نقد ادبی کرده بود و اکثریت او را به عنوان منتقد ادبی می‌شناختند، اما دوست و همفکرش روبرت یاس تلاشش معطوف به تدوین «تاریخ ادبیات» جدیدی بود.

آنچه در این مقاله قصد بررسی‌اش را دارم، صرفا نظریات شخص آیزر است. درست‌تر آن است که قبل از پرداختن به آیزر به پدیدارشناسی هوسرل و نظریات اینگاردن بپردازیم اما دیباچه‌ای در حد این مقاله کوچکتر از پرداختن به هر سه‌ی آنهاست. در این مجال صرفا به آیزر می پردازم ( در خلال بحث طبیعتا مباحثی از دیگران هم طرح خواهد شد ) و در مقاله های بعدی به طور جداگانه و مفصل تر به دیگران هم خواهم پرداخت.

ولفانگ آیزر منظومه ی فکری اش را با انتشار کتاب «کنش خواندن » (The act of reading) در سال 1976 آغاز و منظم کرد. کانون توجه‌ی آیزر در نقد به «خواننده » و «دریافت» معنای متن توسط اوست. آیزر در کنش خواندن می‌گوید : «مهمترین عامل در بررسی معناشناختی متن خود خواننده است؛ آنکه مخاطب متن است. در گذشته کانون توجه به نیت مولف یا معنای تاریخی، اجتماعی، یا روانشناختی متن بوده است... اما هیچوقت به فکر منتقدین نرسید که متن هنگامی معنا می‌یابد که «خوانده» شود.» [Iser] با نگاهی کل‌نگر، نظریه پردازان زیبایی‌شناسی دریافت طبق سبقه‌ی پدیدار‌شناسانه‌شان بر «آگاهی» توجه می‌کنند، اما متفاوت از گذشتگان. آنها به جای اعمال آگاهی نویسنده بر اعمال آگاهی خواننده تمرکز می‌کنند [هارلند] نقطه‌ی عزیمت آنها (شخص آیزر) بر «دریافت» معنای متن توسط خواننده است. خواننده کسی است که متن برای او نگاشته می‌شده و متن را تاویل می‌کند.

تاویل متن هم در نظر آنها اهمیت دادن به سویه‌ی ادبی متن است و معنا نتیجه‌ای است که از جریان خواندن متن به دست می‌آید. اینگاردن هنگامی که بحث «ادبیت» را مطرح می‌کند می‌گوید:«ادبیت متن منش قطعی و جاویدان متن نیست که در آن نهفته باشد بلکه منشی است که خواندن آن را می‌سازد.» او متن را ناتمام و ناکامل می‌داند. [احمدی3] به تعبیر آیزر آنچه که از متن در مقابل ماست به مثابه‌ی «موقعیت موجود » است. به بیانی دیگر آیزر می‌گوید آنچه از منظر زبان‌شناختی، متن می‌نامیم صرفا «موقعیت موجود» است و باید میان آن و معنای متن (اثر) تفاوت نهاد. معنای اثر چیزی یگانه او یکتا نیست که در نظر نویسنده باشد بلکه معنا توسط تاویل کنندگان متن (یا همان خوانندگان) ساخته/ کشف می‌شود.

قبل از او اینگاردن هم هر گونه خواندن را شرکت در ساختن «معانی» دانسته بود. [احمدی7] اینجاست که آیزر در میان هر منوتیک کلاسیک که در پی کشف معنای مرکزی متن است و هرمنو تیک مدرن که «امکانات معنایی» متن را «توصیف » می کند، جانب دومی را می گیرد و بیان می کند که با تاویل نمی توان معنا را کشف کرد، فقط می توان شرایط شکل گیری معناها را دانست. [احمدی 3]

متن در شرایط تاریخی اجتماعی متفاوتی از زمان خوانش متن ( امروز ) نگاشته شده است. هر شرایط تاریخی، دلالت های معنایی خاص آن دوره را داراست. آنچنان که تاویل کنندگان ( خواننده ها ) دگرگون می شوند، همپای آن ها معنای اثر نیز تفاوت می کند. در نتیجه موقعیت موجود یا همان ساختار متن را باید دریافت کنندگانش هستی عینی ببخشند تا «به مقام اثر هنری ادبی دست یابد.» [گلدمن و...] پس از اثر هنگامی به مثابه ی اثر ادبی در نظر گرفته می شود که «خوانده» شود. معنای اثر فارغ از زمان نیست «بلکه در دل تاریخ شکل می گیرد» [همان ] به تعبیر آیزر هر اثر هنری تحقق میان «موقعیت موجود » و «معنای خود» است. معنای اثر گوهری فراتر از زمان نیست که در متن «کار گذاشته شده باشد» و همواره در آن نهان ماند، بلکه حضوری تاریخی دارد، یعنی در زمان ( و با زمان ) تاویل می شود، در لحظه تاویل شناخته یا به بیان بهتر «آفریده» می شود. [احمدی3] خواننده با توجه به شرایط محیطی، اجتماعی و تاریخی که در آن می زید، دلالت های معنایی خاصی را در متن کشف می کند / می سازد. افق دلالت های معنایی هر اثر در هر زمان یا مکانی متفاوت است و آنچه «معنای» متن را می سازد «مکالمه» ی خواننده ( دریافت کننده ) با امکانات معنایی متن است، و مکالمه، دیالکتیک خواننده است با متن به مثابه ی ساختار معنادار. البته آیزر برای متن ادبی دو سویه ی هنری و سویه ی زیبایی شناختی در نظر می گیرد. سویه ی هنری متن ادبی که آفرینش آن به عهده ی مولف متن است، و سویه ی زیبایی شناختی ( یا نظری ) متن ادبی که آفرینش آن به عهده ی خواننده است. این دو با هم تفاوت دارند و به این اعتبار خواننده سازنده ی معنا برای خودش است. پس آیزر هم نقش نویسنده را محفوظ نگه می دارد و هم نقش خواننده در معنابخشی به متن را.

در واقع متن معناهای متفاوتی در طول تاریخ به خود می گیرد. روبرت یاس رازماندگاری آثار کلاسیک را تطبیق پذیری آن متون با افق دلالت های معنایی هر دوره می داند. اگر هنوز حافظ یا شکسپیر «خوانده» می شود، به دلیل تطبیق پذیری آن آثار است. امروز معنایی که از «می »در شعر حافظ مستفاد/ ساخته می شود، متفاوت با گذشته و آینده است. بورخس به زیبایی می گوید :«هر کتاب در هر بار خواندن تازه می شود... اگر می توانستیم هر متنی را – مثلا همین نوشته را – امروز چنان بخوانم که در سال دو هزار میلادی خوانده خواهد شد، انگاه ادبیات سال دو هزار را هم اکنون می شناختیم. »

هر متن ادبی یک «تاثیر»بر مخاطب دارد و یک «معنا» که حاصل دریافت مخاطب است. به زعم آیزر «کنش و تاثیر» اثر از دریافت آن متمایز است. تاثیر «تابع خود متن» است، دریافت تابع مخاطب متن. [همان] «تاثیر»مربوط به ساخت زبان شناختی و نقد بلاغی است اما معنا ( دریافت ) مربوط به مکالمه ی خواننده است با خطوط سفید میان سطور متن. نکته ای که اینگاردن مطرح می کند و آیزر هم با او در این زمینه توافق دارد آن است که نویسنده هر قدر هم در دادن جزئیات و توصیفات دقت و نکته سنجی به خرج دهد اما باز هم دست خواننده برای ساختن معناییی متفاوت باز است. فی المثل نویسنده از پیرمردی لاغر صحبت می کند؛ اما چه قدر لاغر، چه قدر پیر : این دیگر با مخاطب است. مخاطب با پر کردن این فضاهای خالی (به شیوه ی انضمامی سازی concretization ) اثر ادبی را بازآفرینی می کند [فتح الله بی نیاز] در هر زمان مخاطب با توجه به افق دلالت های معنایی آن دوره از متن دریافت خاص آن زمان را خواهد کرد. در نظر آیزر خواننده انواع و گونه های مختلف فضاهای خالی و خلاءهایی را پر یا حذف می کند که در سطوح مختلف اثر وجود دارد. این فرآیند از ساده ترین ارتباطات در سطح پلات گرفته تا مناسبات پیچیده تر میان درونمایه ها قرار می گیرد [همان] پس در اینجا آیزر مرکز و کانون هر منوتیک مدرن ار مطرح می کند :«گذر از نیت مولف و آفریدن معناهای متن به راهنمایی خود آن (متن) توسط خواننده ی خاص». [احمدی 3 ] آیزر می گوید آنچه مولف از واقعیت «درست»و «راست»  ارائه می کند، از آنجا که واقعیت دگرگون می شود، در آخر آنچه در متن می ماند جز نگاه مولف چیز دیگری نیست و این نگاه هم «محدودیت » متن به حساب می آید و نه معنای آن.

آنچه از متن ( که همان ساختار موجود یا علائم زبان شناختی جلوی مخاطب است ) معنا می سازد، دریافت خواننده است. طبق نظر آیزر «دریافت» طی پروسه ای انجام می شود که او آن را «استراتژی متن» می نامد. ( اینگاردن قبلا از آن به عنوان «استراتژی خواننده» اسم برده بود. ) جاذبه ی خواندن در آن است که وقتی مخطب در حال خواندن متن ادبی است، برای آینده ی متن پیش بینی می کند و حدس و گمان هایی را مطرح می کند. آینده ی متن صحنه ی محک این حدس و گمان ها می شود و اگر فرضیه  ای ثابت شود بر اساس آن خواننده دست به فرضیه سازی دیگری می زند و «آزمایش متن» ادامه می یابد. [ همان ] این فرآیند فرضیه سازی در استراتژی متن است که متن ادبی را به صحنه ی باز تبدیل می کند. «زیبایی شناسی دریافت » سعی در کشف این صحنه ی بازی دارد.

فرضیه سازی ها در هر زمان بسته به شرایط تاریخی که معنا آفرین هستند، در حال دگرگونی اند و دریافتها از متنی واحد متفاوت. اینجاست که آیزر مناسبات «بینامتنی» موجود در هر اثر ادبی را هم نشانه ی تاثیر محیط بر مولف و هم نشانه ی دگرگونی آن در آینده می داند. در نتیجه در آفرینش معنا توسط خواننده هم استراتژی متن و هم بینامتنیت نقض عمده ایفا می کنند. پس طبیعی است که آیزر متنی را «متن خوب» می داند که خلاف فرضیه ها و پیش بینی های خواننده به جلو حرکت می کند. و این صرفا ویژگی آثار پسامدرن نیست هر اثر ادبی که خلاف فرضیه های مخاطب به جلو میرود، قابلیت انطباق پذیری با افق دلالت های معنایی را هم دار است.

شاید تعبیر کوزنز هوی صحیح باشد که زیبایی شناسی دریافت در برگیرنده ی هیچ روش عملی برای نقد عملی نیست، [کوزنرهوی] دلیلش هم مطرح کردن «ابهام ادبی» در خوانش اثر است. [پاینده] سخن رد این مباحث بیشتر معطوف به عدم وجود خوانش منفرد در حوزه ی معناشناسی است و چندان به وجه ایجابی قضیه پرداخته نمی شود. یا شاید استنلی فیش بسیار جالب تر رهیافت نظری نظریه پردازان زیبایی شناسی دریافت و بالاخص آیزر را در سطور ذیل بیان می کند که می تواند جمع بندی مناسبی برای این مقاله هم باشد :«پیام اثر درهر دوران، متفاوت خواهد بود... نسبت مستقیمی میان یک جمله (یا پاراگراف، یا شعر، یا داستان ) و معنای واژگانش وجود ندارد... و مکانی که معنا را می توان یافت، ذهن خواننده است و نه صفحه ی چاپ شده ی کاغذ، یا حتی فاصله ی میان سطرهای صفحه » [احمدی3]

در نهایت ناگفته نماند که نظریه پردازان زیبایی شناسی دریافت صرفا محدود به اهالی مکتب کنستانس که نامشان چندان برای خواننده ی ایرانی آشنا نیست، نمی شود. رولان بارت ( که نامش برای جماعت کتابخوان ایرانی آشناتر است ) هم از متفکران نظریه ی دریافت است. با این تفاوت که تاکید او بر کسب «لذت» یا jouissance اکثر در خلال خوانش متن است. [ بارت] اگر دوستانی این نظریات را سخت و «فلسفی» می دانند باید در پاسخ گفت، در هر حال برای آشنایی با نظرات جدید در حوزه ی ادبیات باید با فلسفه آشنایی داشت که به قول ژرژپوله ( poulet George) یکی از منتقدان مکتب ژنو :«به نظر من کل ادبیات فلسفه است... همین که شروع به احساس اثر مفهوم موجود در یک کتاب می کنم، صرف نظر از اینکه در حال خواندن چه نوع متنی هستم، تقریبا در هر سطر یک منشا را مییابم و یک مسیر را آغاز شده از این منبع می بینم ». [هارلند]

 

منابع :

1-                  Wolfgang Iser , the act of reading , chapter II , inline issue

2-                  Richard van Oort , the use of fiction in literary and generative anthropology : An interview with wohfgang Iser , anththropoetice III, no. 2 fall 1997.

3-                  بابک احمدی، ساختار و تاویل متن، نشر مرکز چاپ نهم 1386

4-                  ریچارد هارلند، درآمدی تاریخی بر نظریه ی ادبی از افلاتون تا بارت / ترجمه زیر نظر شاپور جورکش، نشر چشمه چاپ دوم 1385

5-                  لوسین گلدمن، تئودور آدورنو و دیگران، در آمدی بر جامعه شناس ادبیات ( مجموعه مقالات ) / ترجمه محمد جعفر پوینده، انتشارات نقش جهان 1377

6-                  دویوید کوزنزهوی، حلقه ی انتقادی / ترجمه مراد فرهادپور، انتشارات گیل

7-                  بابک احمدی، حقیقت و زیبایی ( درس های فلسفه ی هنر ) نشر مرکز 1370

8-                  بابک احمدی، تصویر دنیای خیالی، نشر مرکز 1377

9-                  حسینعلی نوذری، صورتبندی مدرنتیه و پست مدرنیته، انتشارات نقش جهان چاپ دوم 1385

10-               فتح الله بی نیاز، عدم قطعیت در فیزیک، سخن فلسفی و ادبیات 2/6/1386 firooze. com

11-               حسین پاینده، نقد ادبی و دموکراسی ( جسارتهایی در نظریه و نقد ادبی جدید ) انتشارات نیلوفر 1385

12-               ------، نحله های هر منوتیک، نشریه اینترنتی ساره sareh.com

13-               رولان بارت، لذت متن، ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز، چاپ چهارم 1385

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692