• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • معانی بلند در بافتی کوتاه در مجموعه «درختی که می دود » از پرویز بیگی حبیب آبادی/ عابدین پاپی

معانی بلند در بافتی کوتاه در مجموعه «درختی که می دود » از پرویز بیگی حبیب آبادی/ عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

صنعت ایجاز کلامی خیر و پرصواب است که در معنایی بلند و بافت زبانی کوتاه تصویر می شود . تصویرساز این صنعت ادبی می کوشد تا واژگانی را احضار کند که توان القایی و عاطفی بیشتری داشته باشند . ایجاز نوعی قابلیت است که باید آن را در ظرفیت ها و توانمندی های ذوقی خود شاعر جست و جو کرد . ایجاز ، فشردگی در زبان یا به تعریف صورت گرایان روسی « رعایت اقتصاد در کوشش های خلاق » است . الکساندر وسه لوسکی ایجاز را : « اسلوبی که بیش ترین اندیشه را با کم ترین واژگان ارائه می دهد ، می داند . تعریف وسه لوسکی را از ایجاز ، قرن ها پیش از وی ، شمس قیس رازی دارد ، شمس قیس درباره ی ایجاز می گوید :« آن است که لفظ اندک بود و معنی آن بسیار» . بنابراین اهمیت صنعت ایجاز در زبان ساختاری و محتوایی یک اثر دارای کاربست هایی کارآمد است به گونه ای که نوعی یکپارچگی در اجزای بیرونی و درونی شعر ایجاد می کند . ازاین منظر صنعت ایجاز یعنی میدان داری اسب سخن در میدانی محدود به گونه ای که این سخن به صورت و معنای این میدان ادبی جلایی دیگر می بخشد . بنابراین با التفات به دنیای پست مدرن (کریتیکال ) که دنیای سرعت شناخته می شود بی گمان موجودی فرهنگ مند را بنام مفکر (صاحب فکر) را وا می دارد تا که در ابداع خود از ماکسی مالیزم (درازگویی) اجتناب کرده و به سمت مینی مالیزم سوق داده شود . شاعر در دنیای امروز در لحظه ها زیست می کند و زمان فراتر از مکان در جستار و تکاپوست و جهان زیست شاعر بر محور جهان بینی شاعر و با تبعیت از آن در حرکت است . کاربرد کلمات در نثر و شعر و به ویژه کارهای کوتاه فرآمحور و فرآرونده می باشند به گونه ای که بافت صورت و بافت معنای یک شعر را کلمات تشکیل می دهند . بنابراین به همان اندازه که کلمات در معنای شعر موثرند به همان اندازه نیز در تولد زبان شعر متاثرمی افتند . پل والری شاعر سمبولیست فرانسوی نیز بر کاربرد کلمات در نثر و شعر تاکید موکد دارند چه این که معتقد بود که در نثر ، کلمات راه می روند اما در شعر می رقصند . هدف از راه رفتن کلمه در نثر می تواند رسیدن به مقصدی باشد ولی در رقصیدن مقصود آفرینش زیبایی و تناسب است . نکته دیگر در کارهای کوتاه که ضروری به نظر می آید ، دو مولفه بنام زبان و معنا می باشد . برخلاف برخی از صاحب نظران که زبان و معنا را متوازن و همزاد هم می دانند و برخی نیز بر این اصل استوارند که در شعر زبان جلوتر از معنا متولد می شود ، باید ابراز داشت که معنا در شکل گیری زبان تاثیر اساسی دارد و چیدمان کلمات عاطفی و همدل در یک اثر منجر به تولد معنا در آن اثر می شود و در آن جاست که زبان شعر شکل می گیرد . زبان وسیله ای است برای بیان تفکر . بنابراین معناست که زبان را ابداع و به تصویر می آورد . زبان ساختار همان شاکله هایی است که در شعر بصورت نمادین خود را نشان می دهند و زبان معنا پیام هایی است که اندرون آیدتیک ( درون بینی ذات شهود) یک اثر به جهاان بیرون پرتاب می شوند و مخاطب را از خود متاثر می سازند . با این تفاصیل یکی از کارهایی که در قالبی مینی مالیزم و با بهره گیری از المان های شعر کوتاه به دایره ی سرآیش آمده است مجموعه شعر درختی که می دود از پرویز بیگی حبیب آبادی است .

این مجموعه با سرشناسه ی : پرویز بیگی حبیب آبادی و مشخصات ظاهری 88 ص و با مشخصات محتوایی 168 شعر کوتاه توسط انتشارات فصل پنجم در سال 1392 به زیور چاپ آراسته شده و در اختیار قبیله ادب قرار گرفته است . نام مجموعه با نخستین شعر مجموعه ارتباط معنایی دارد و طرح روی جلد کتاب نیز مصداقی از همین ارتباط معنایی است . شاعر در طرح روی جلد کتاب نوعی پارادوکس معنایی را ایجاد می کند و شاید بتوان گفت اغلب شعرای امروز با توجه به شرایط اجتماعی و کاربست های موجود در جامعه به سرآیش می پردازند و کم و بیش با درون مایه ای انتقادی درآثارشان تصادم داریم . شاعر در طرح روی جلد از صنعت استعاره استفاده می کند و بر کندن یک واژه و جایگزین کردن واژه ای دیگر بنام «گوزن» که در ابعادی پی آمد آن نیز می تواند زبان ایهام باشد ، از تکنیک های هنری شاعر در این مجموعه محسوب می شوند. زبان شاعر در این مجموعه ساده و سلیس است و بدور از ژست های ادبی و گزینش واژه های سخت و پیچیده صورت گرفته است . شاعر در اغلب سرآیش ها از معنای بلند در بافت زبانی کوتاه استفاده می کند و زبان ایجاز در اغلب اشعارش بنحوی لحاظ شده است . نظر و منظر شاعر در مجموعه از یک ساختار معنایی و ناتورالیسم برخوردار شده اند به گونه ای که شاعر را می توان کانسپتچوال (فرآیند مفهومی ) نامید . از حیث نمودار فرآیند کلامی که بر پایه ی ارتباط با مخاطب شکل می گیرد، می توان نقش های عاطفی ترغیبی ، همدلی را در اثر دریافت و ساختار و پیام در مجموعه نیز مبرهن است . واژه گزینی در مجموعه با بهره گیری از رعایت نظیرها و همگونی واژه ها از حیث فرهنگ و معنا شکل گرفته که این فهم به لبالسیم ظاهر و باطن آثار جلایی دیگر بخشیده است . دیگر فرآیند در این مجموعه تشبث به صنعت دیالوگ است . دیالوگ ها اغلب از جان مایه ای عاشقانه انتقادی و در زوایایی تعلیمی برخوردار شده اند .

اکنون نمونه هایی از این مجموعه را با هم مرور می کنیم:

شعر شماره 3

آبشار / رودخانه ای ایستاده

کاری است کوتاه که شاعر با بهره گیری از سه واژه دست به ابداعی هنری می زند . صنعت مراعات نظیر که پی آمدش نوعی پارادوکس معنایی است از خلاقیت های شاعر به شمار می آیند چه این که شاعر با ایجاد زبان ایجاز و مجاز نوعی ایستادن عمودی و افقی را در طبیعت آشتی می دهد و پی آمد ی سازنده را به دایره ی تصویر می آورد .

شعر شماره 17 :

امروز/ تخته ها سفید شده اند / گچ ها سیاه

درون مایه ی شعر انتقادی است و شاعر دست به نوعی معناا شکنی می زند و بر خلاف سخن اصلی و پایدار سخن می راند . شعر از سه فصل تشکیل شده ولی مخاطب با شعری با زبان اعتراض مواجه می شود. .

شعر شماره 38 :

این همان صندلی ست / که هزار بار روی آن نشستی / و یک بار زیر پایت را خالی کرد .

شعری چندگانه مفهوم توام با ایجاد دیالوگی دو جانبه که فرآیند عمر در زندگی راحت را تصویر می کند . صندلی کنایه از راحتی و مولفه های شادگون زندگی است و یک بار تجربه کردن غم ناگواری های زندگی را به مخاطب گوشزد می کند . بنابراین شاعر در قالبی هنری فرآیند زندگی را به تصویر می آورد و حتی در ابعادی پذیرفتن مرگ نیز از دیگر گوشزدهای شاعر به جامعه می باشد .

شعر شماره 47 :

به عصایت می اندیشی / یا به صف موریانه ها

شعری کوتاه در دو فصل که از صنعت تشبیه بهره می جوید . نوعی دیالوگ دو جانیه که چندگانه مفهوم است . نخست تشبیه کردن عصای افقی را به صف افقی موریانه از جانب شاعر و دیگر اشاره به پیری و سرانجام انسان که با صف موریانه ها در گور مواجه می شود . تصویر سازی شاعر با استفاده از تشبیه ناب از دیگر نکات هنری در شعر محسوب می شود .

شعر شماره 51:

کاشت / داشت / برنداشت .

استفاده از صنعت جناس از جانب شاعر به موسیقی کلامی و درونی شعر زیبایی خاصی داده است . درون مایه شعر اجتماعی است و شاعر مثلث متساوی الاضلاع کاشت ، داشت و برداشت را دچار نوعی مختلف الاضلاع در فصل پایان کرده است که مصداقی از عدم استفاده انسان ها از دسترنج و هنر خود می باشد .

شعر شماره 54 :

مرگ برای او / پوکه ای برای تو / برنده کیست ؟

نوعی دیالوگ که سه جانبه است و پیامی سازنده را به تصویر می کشد . شاعر با استفاده از واژه پوکه بافتار شعر را پر معنا کرده است و پوکه نیز در دو معنی دور و نزدیک اعمال شده که زبان شعر را مستحکم می کند و زیبایی دیگر کار در این است که برنده ای در این بین حاصل نمی آید!؟

شعر شماره 67 :

ام «1»

ژ « 3 »

اف «4»

آر ، پی ، جی « 7»

بر عددها چه رفته است .

شعری با معرفی سلاح های جنگ که با اعداد تعریف می شود اما شاعر از برای واژه های صلح را می طلبد و پایان بندی شعر مصداقی از این معنای صلح طلبی است . شاعر ساختار شعر را چنان در هم می تند که زیباشناسی شعردو چندان می شود و آزادی ، آزاداندیشی را برای اعداد تجویز می کند که به نوعی اشاره به لیبرتی ( رهایی ) اعداد را مدنظر دارد و مفاهیمی اجتماعی که از شعر برای جامعه به تصویر می آورد .

شعر شماره 76 :

خاکستر / آینده ی آتش است / خاک / آینده ی من.

شاعر نوعی همزاد پنداری و هم ذات پنداری را در شعر نمایان می سازد و باایجاد زبان مجاز، پیامی حقیقی و واقعی را تصویر می کند .

شعر شماره 91 :

زندگی عمودی ست / مرگ افقی / ما فقط نود درجه را تجربه می کنیم .

شاعر نوعی پارادوکس معنایی را در اثر نهادینه می کند و پایان بندی شعر مصداقی بارز از تصویر سازی شاعر است . استفاده از واژه عمودی و افقی و زاویه نود درجه ساختار شعر را با محتوای آن واحد کرده است درون مایه شعر نیز انتقادی و اجتماعی است .

شعر شماره 102 :

سوزن بان اشتباه کرد / قطار از ریل خارج شد / ومن در تصادم آهن ها / به تو رسیدم / عشق همیشه حاصل یک اتفاق است .

دیالوگی عاشقانه که در زوایایی معنانی دیگری از عشق را برای مخاطب تصویر می کند و پایان بندی شعر نیز همین معنا را می رساند . عشق در این اثر در زوایایی دیگر نیز مقصود شاعر است و می توان تعابیردیگری را هم مدنظر داشت .

شعر شماره 115 :

پدر / بزرگ شد / پدربزرگ شد .

استفاده از دو واژه پدر و بزرگ که شعر را با زبان ایهام مواجه می سازد . پدر و بزرگ اول به معنای بزرگ شدن و پدر و بزرگ دوم به معنایی پختگی اعمال شده است و همین ایجاد صنعت ادبی ایهام شعر را با موسیقی درونی و معنوی خاصی مواجه ساخته است .

شعر شماره 163 :

گناه آب / شستن دست های خونین .

کاری کوتاه در دو فصل که شاعر با کم ترین واژه ها بیشترین معنی را می آفریند . صنعت تشخیص و تشخیص دادن به واژه آب تصویری زیبا و هنری را برای اثر تجویز می کند. درون مایه ی شعر انتقادی و اجتماعی است و شعر ،مخاطب را از حیث زیبا شناسی به خود جذب می کند .

شعر شماره 166 :

این سایه ی من است / یا همسایه من .

کاری کوتاه با تصویری زیبا که از صنعت تشبیه بهره می جوید . شاعر دو واژه سایه و همسایه را با استفاده از جناس حرکتی (اختلاف در حرف اول ) در شعر گزینش می کند و قالب هنری شعر را زیبا می بندد. همسایه به معنی یک سایه بودن همه ی همسایه ها است چه این که با توجه به معنای ساختاری همسایه و محتوایی آن می توان به این مهم پی برد و سایه نیز می تواند به همین معنا باشد زیرا که سایه و همسایه برای انسان یک معنی را می رسانند.

حسن کلام اینکه مجموعه ی درختی که می دود از کارهای کوتاهی است که از کارکترهای خوب و سازنده ای بهره مند شده است و در نوع خود زیباست چه این که شاعر زیر تاثیر زبان و ادبیات خودش می باشد و اگر چه در مجموع 168 شعر با نمونه هایی متوسط از شاعر مواجه هستیم ولی در مجموع موفق نشان داده است .

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692