آگامبن میگوید پس نگریستن به اثر هنری به معنای پرتاب شدن به ساحتی زمانی اصیلتر است.
مجموعه شعر حفرهها زبانی ساده دارد گروس عبدالملکیان شاعری نامآشنا برای مخاطبان شعر است از او چندین مجموعه شعر به چاپ رسیده است که به چند زبان ترجمهشده است. زبان عبدالملکیان ساده است و لایههای معنایی زیادی را درگیر میکند و شاید همین ویژگی است که مخاطبان شعرهای او را زیاد کرده است.
همانطور که گفته شد زبان شعرهای او ساده هستند و بیانی روایی دارند البته با این تفاوت که زبان مجازی آن بر زبان حقیقی غلبه دارد. مجموعهای از تمایلات و خواستهها که میتوان در متن به شکلهای استعاری یا نمادین جلوهگر شود. چیدمان سطرها و اتفاقها بهگونهای است در روایتی حقیقی به چشم میخورد بهعنوان نمونه در شعر ملاقات که از اولین شعرهای این مجموعه هم هست. این ویژگی بهطور کامل مشهود است سطرها بهصورت گزارههای خبری بیان میشوند درواقع او اتفاقهای روزمره را به شکلی رمزگان و استعاری میسازد.
«بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
تو بعد سالها به خانهام میآمدی» (شعر ملاقات صفحه 11)
درواقع این سطرها آنقدر بدیهی و آشنا بیان میشوند که تنها فضاسازی آگاهانه شاعر است که این چیدمان روایی را به شکلی استعاری سوق میدهد. در ادامه تخیل شاعر است که با ظرافتهای بصری و خلق ایماژهای عینی روایت را به مجازیترین شکل ممکن بیان مینماید. گرچه این روایات آنقدر و قابللمس و مخاطب نزدیک است که مخاطب با او همراه و همذاتپنداری میکند.
«سایهات را دیدم
که دستهایش توی جیب بود
به اتاق آمدیم
شمعها را روشن کردم
هیچچیز روشن نشد
نور تاریکی را پنهان کرده بود» (شعر ملاقات صفحه 11)
همانطور که لسینگ میگوید شعر را باید از حرکت شناخت و عناصر شعری زمانمند هستند شعر به رقص کلام و اندیشه همانند است
دراز کشیدهام
زنم شعری از جنگ میخواند
همین مانده تانک به تختخوابها بیایند
گلولهها خوابهایم را سوراخسوراخ کردهاند
بر یکی از آنها چشم میگذاری:
خیابانی میبینی
که برف پوستش را سفید کرده است (شعر مرز صفحه 16)
فراوردهای تخیلی در جهان واقعی شاعر چنان نمایانده میشود که ارتباط میان عناصر به منطقیترین شیوه صورت میگیرد و مخاطب از نمود خیال در سطرهایی روایی غافلگیر میشود و شاید همین نکته مهمترین شگرد گروس عبدالملکیان است که منطق اشیا را به شکلی خیالانگیز جابهجا مینماید همانطور که خواب و ملافه با یکدیگر جابهجاشده و مخاطب که مسیر روایی را دنبال میکرده است غافلگیر میشود.
گزینش واژگان به لحاظ قواعد همنشینی و استفاده از شکل آوایی و معنایی که هم در شکل و معنا موثر نمایش داده شود شگرد دیگری است که در بیشتر شعرهای عبدالملکیان میتوان دید:
«خودم را میزنم به بیداری
به خواب
که سخت است
نبضت مدام بگوید:
چرا؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟ (شعر دیوانگی صفحه 23)
تکرار واژهی "چرا" در این شعر همانطور که گفته شد استفاده از ظرفیت بیانی و آوایی بهدرستی است که اعتراض به زندهبودن را به شکلی نمادین به تصویر میکشد از این شگرد در چند شعر دیگر نظیر مرز و قایق کاغذی نیز استفاده نموده است.
هنر روایت بهخودیخود یک ویژگی زیبایی شناسانه است گرچه منتقدانی نیز دارد اما استفاده از نمادهای آشنا با نوستالژی موجود در آنها که هم پیوندی عینی1 میان مخاطب و متن ایجاد میکند بهویژه داستانهای نمادین و اساطیری که پیوندی عمیق با مخاطب دارند. نمود این تکنیک در شعر "خزر" بهزعم من قویترین شعر این مجموعه به لحاظ روایی است بسیار درخشان است و تصویرسازی آن سبب شده است که روایتهای گسسته تاریخی را انسجام ببخشد.
کبریت میکشم
کتیبهها در آتش عرق کردهاند
و گلها از درد بر دیوار
سایههای برجسته میاندازند
شیرها که در ایوان قدم میزند
برای ابد به سرستونها گریختند
آتش هر چه روشنتر
تاریکتر میگردد» (شعر خزر صفحه 65)
این شعر تنها شعر مجموعه است که ظرفیت روایی آن فرصتی را برای تغییر لحن ایجاد میکند گرچه شاید بسیاری از مخاطبان لحن آغازین شعر را بیشتر بپسندند؛ اما به شخصیتپردازی نمادین آن کمک شایانی نموده است داشتن صدای راوی یا شبه راویکه بهخودیخود برای مخاطبین هنگام خواندن، نشانهگذاری و ایجاد کشمکش میکند و اینجاست که درگیری درونمتنی با ارتباطات، مراجعات، اشارات، تشابهات و توازی زمانی آشکار میگردد:
«خزر همینطور که ملافه رو به خودش میپیچید
به نقشه رو دیوار خیره بود
گفت: میدونی گروس؟
احساس میکنم این مرز
خطیه که دور یه جسد کشیدن
بعد بلند شد و رفت توی حموم
همون جا پشت در وایستاد
همون جا پشت در
صدای موج میاومد» (شعر خزر صفحه 70)
راوی در بیشترین شعرهای این مجموعه اولشخص است که گاهی بهصورت جمع نیز بوده است که بر ارتباط میان مخاطب و شعر میافزاید. راوی همودایجتیک که تجارب شخصی و ذهنی خود را بهعنوان شخصیتی از داستان تشریح میکند. البته این تجارب بیشتر ساختههای ذهنی شاعر است که از زبان راوی بیان میشود همچنین استفاده از عناصر خیال، آرایههای لفظی و معنوی در شعرهای این مجموعه نوعی وحدت ارگانیک پدید آورده است.
«از پروژکتورهای روز و شب
از سکانسهای تکراری زمین خستهام
دریا را مچاله میکنم میگذارم
زیر سر
زل میزنم به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
و یا نوار جیرجیرکها
به خواب میروم» (شعر پارانویا صفحه 40)
بهطورکلی مجموعه شعر "حفرهها" شعرهای قابلتأملی دارد که علیرغم زبان ساده اجراهای تصویری موفقی دارد و از ظرفیتهای روایی موجود استفاده نموده است. عبدالملکیآنکه سه کتاب پیشازاین مجموعه در کارنامه خود دارد و با استفاده از این شگردها توانسته بود مخاطبان خود را جذب کند.■
پانویس:
1. هم پیوند عینی: اصطلاحی که برای اولین بار تی.اس. الیوت به کاربرد این اصطلاح ناظر است به اشیا موقعیت و زنجیرهی وقایع و یا عکسالعملهایی که بتوانند آن واکنش عاطفی را که نویسنده مایل به برانگیختن آن در خواننده است برانگیزد بیآنکه بهصراحت آن را بیان کند.
منابع:
1- عبدالملکیان، گروس؛ حفرهها؛ نشر چشمه، تهران، چاپ دوم، 1390