جستاری در مجموعه شعر پروانه ای از متن خارج می شود اثر علیرضا عباسی/ عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر امروز لبریز از باورها، نگرش ها و ایستارهای متفاوت است. آغازی است که در رؤیاهای زندگی بدنبال پایانی شناور می گردد. در کنون عصری، دنیای شعر دنیای موقعیت و ایستایی نیست بلکه در سردابه های پرفراز و فرود زندگی چنان رودخانه ای خروشان در پی پویایی و فرا سخن هایی است که در شکل و معنا به نفع پدیدارهای بیرونی فریاد برمی آورند..

شعر امروز همگون با فرهنگی فراشعور و نگره ای پرپیچ و تاب در حرکت است. شورش های بی نام و نشان و تجربه های حادثه برانگیز و دغدغه های بی زمان و مکان از مؤلفه های شعر امروزند.

با این حال شعرایی در زهدان همین مؤلفه ها خیز برداشته اند و نه به مثابه ی دیروز که به مانند امروز و فردا آثاری را قلمی نموده اند. اگرچه ماندگاری اثر را باید به دست تاریخ سپرد و بی شک هر اثری با عبور از جاده ی پرپیچ و خم تاریخ به مقصد خواهد رسید ولی برخی از آثار دارای ویژگی های متفاوتی اند و همین ویژگی ها میدان فرصتی را به مخاطب می دهند تا که در باب اثر سخنی رانده شود. یکی از این آثار مجموعه ی «پروانه ای از متن خارج می شود» از علیرضا عباسی است. شاعر در این مجموعه سعی بر آن داشته تا که خود را هم از حیث ساختار زبان و هم از لحاظ فرم و محتوا متفاوت نشان دهد. قالب و محتوای این مجموعه به دنبال ایجاد خیزابه هایی فرارونده و روندهایی تک تاز است اما این که چقدر شاعر در این میدان موفق نشان داده، با بررسی اشعارش می توان به این مهم دست یافت.

این مجموعه کاری است که توسط انتشارات آهنگ دیگر در سال ۱۳۹۰ با شمارگان ۱۱۰۰ به زیور چاپ آراسته شده و در اختیار عموم قرار گرفته. همچنانکه از نام مجموعه پیداست شاعر درصدد است تا که هنری فراتر از دایره ی هستی شعر را ترسیم و عرضه دارد. درونمایه ی اشعار این مجموعه اغلب عاشقانه، اجتماعی و در ابعادی سیاسی و تاریخی است که در قالبی انتقادی و پیش رونده سروده شده اند.

از ویژگی های بارز مجموعه از حیث محتوا می توان به فضاسازی در کلام، برش نابهنگام یک زبان و تولد زبانی دیگر در پی همان زبان، نمادپردازی (یعنی بیان غیرمستقیم با ایجاد حالت و مفاهیمی متفاوت) استحکام در زیر ساخت و روساخت شعر، ایجاد دیالوگ سازی های متفاوت با بار معنایی مجزا، بهره گیری از سبک رئالیسم جادویی که یکی از زیر شاخه های مکتب رئالیسم به شمار می آید، ذهنیت سازهای متفاوت براساس همان بسترهای عینی. ایجاد کردن زبانی نو و روان در سبکی نو، اسلوب خاص شاعر در بیان مفاهیم خود و طرز برخورد شاعر با بافت و کیفیت معنایی و موسیقایی در اثر را برشمرد و اکنون چند نمونه از آثار این مجموعه را با هم از نگاه می گذرانیم. شاعر در شعر شماره ی ۵۶ یعنی آخرین اثر خود چنین می سراید: و این گونه دیگران می آموزند/ چگونه دوست داشتن را/ هنگامی که تو پیروز می شوی/ و من به پایان می رسم/ هم چون کتابی که با قهرمانش. نگاه شاعر در این اثر بیشتر به سمت درونمایه ای عاشقانه است و پیام شعر هم تعلیمی است. شاعر با تکنیک و ظرافت خاصی واژه ی کتاب و قهرمان را به واژه ی پیروز و پایان تشبیه می کند. در این تشابه که در قالبی نو و متفاوت از تشبیهات کلاسیک صورت پذیرفته، شاعر می خواهد که نوعی پیام اجتماعی را به جامعه انتقال دهد لذا از خود گذشتگی و فداکاری در جهت پیروز شدن و به هدف رسیدن دیگران در ابعادی متفاوت می تواند نوعی همزاد پنداری و در زوایایی اندیشه ای هومانیستی باشد که شاعر از پس این مهم خوب برآمده. در شعر شماره ی ۳۸ که در ظهر مجموعه نیز ترسیم شده، شاعر چنین می سراید: هر بار که دستم را/ می فشاری/ پرنده ی دیگری آزاد می شود/ و ماهی کوچکی/ به دریا برمی گردد. در کارهای مینی مالیسم یا کوتاه آنچه که بسیار مهم بوده، گزینش واژه هایی است که با هم تناسب معنایی دارند، البته سلیقه شاعر در این جا با نگاه این قلم متفاوت است چه این که کلماتی چون دست، پرنده، ماهی و دریا اگر چه در بستری ناتورالیستی خیز برمی دارند ولی از حیث معنا با هم در تفاوتند. آشتی دادن چنین کلماتی با بهره گیری از مفاهیم اجتماعی و واقعیاتی که به عنوان الگو وجود دارند، کاری است بس دشوار.

شاید بتوان گفت شاعر در این شعر بیشتر بدنبال ایجاد پیامی انسان محورانه و فرهنگ صلح و آشتی است. اگرچه شاعر چیزی را گفته اما منظورش چیزی دیگری هم هست. چه این که اولین تصویری که از این شعر به ذهن خطور می کند، تراوش سیگنالی عاشقانه است. این شعر در معنی حقیقی محل بحث نیست ولی شاعر در معنی مجازی و با نگاهی سور رئالیسم خوب توانسته بار و مفهومی قابل تأملی را خلق نماید. افزون بر این که هدف اصلی شاعر از اثر خود توجه به فرهنگ دوستی و آزاد اندیشی و رهایی از فرهنگ دگماتیسم در جامعه می باشد. چرا که با گزینش کلماتی چون پرنده، آزادی، ماهی و دریا این مهم را به اثبات رسانده.

شاعر در شعر شماره ۲۲ کاملاً نگاهی منتقدانه را تصویر می کند:

هر روز چیزهای زیادی گم می شوند/ روزهای زیادی که حواس پرتی گرفته اند/ آدم های زیادی را گم می کنند/ آدم های زیادی/ با حرف های معمولی/ خنده های معمولی/ لباس های معمولی ... زبان این اثر کاملاً زبان حال است و شاعر با نگاهی جامعه شناسانه در صدد تصویر کردن چالش های اجتماعی برآمده است. نکته بسیار مهمی که در اثر جای بحث دارد، همان تصویر کردن واقعیات اجتماعی است. تا جایی که شعر در خدمت عموم قرار می گیرد و به بیانی ساده حرف دل مردم را با زبانی هنرمندانه بیان می دارد. جالب اینجاست که شاعر به واژه ی روزها تشخص می دهد. و این تشخص کاملاً با صنعت تشخیص دهه ی ۷۰ و حتا در ابعادی دهه ی ۸۰ هم در تفاوت می باشد. یعنی کاملاً اتفاق شعری در همین سطر می افتد و پیامدهای این اتفاق نیز سطرهای بعدی اند. در شعر شماره ی ۴۳ نیز شاعر کاملاً نگاهی اجتماعی دارد چه این که می سراید: خیابان هایی که از هر طرف/ به چشم بچه های خیابانی ختم شده اند/ به خانه نمی رسند! / شبیه جامعه ای که به دلایلی/ پنجره هایش را باید بست/ چشم هایش را باید بست/ و کتاب هایش را ... روشن است که نقطه های کور/ سطرها را تاریک می کنند و ...

در این اثر شاعر به خوبی شعر خود را با مفاهیم زندگی کلاف داده. الگوهای واقعی در این اثر کاملاً با رؤیا و تخیل درآمیخته اند و پیام هم اجتماعی و فرارونده است. در این اثر شاعر با زبانی ساده حرف دل مردم را تصویر می کند ولی در پایان شعر به سمت توضیحات اضافی در قالبی هنری سوق داده می شود، برخلاف برخی از اشعار شاعر که در پایان یا در بدنه، زبان تبدیل می شود اما در این جا با بار تشریحی مواجه می شویم. به عنوان مثال: دو سطر روشن است که نقطه های کور/ سطرها را تاریک می کنند تا آخر ...

اگر چه شاعر برای خود تعاریفی را هم برمی شمارد و دقیقن در فرم کاملاً متفاوت بوده ولی در معنا با سطرهای قبلی وجه اشتراک دارد. در شعر کوتاه شماره ی ۲۰ شاعر بسیار خوب عمل می کند.

تفنگ را/ رو به شقیقه ام می گیرم/ تو تسلیم می شوی/ که در من به زندگی فکر می کنی. در این اثر ما با نوعی دایزان مفهومی تصادم داریم. اثر از حیث فرم و معنا کاملاً متفاوت و زبان شاعر دقیقن با اندیشه آن در توازن بوده و این کار می تواند طرحی با بار معنایی ویژه هم محسوب شود ضمن این که آشنا زدایی از حیث کیفیت فرم و معنا در شعر دیده می شود. از دیگر اشعار این مجموعه می توان شعر شماره ۷ این شاعر را بیان داشت که می سراید:

نگاه کن/ همه چیز به شکل عجیبی/ با برگ ها می ریزد/ درخت یا انسان فرقی نمی کند/ سربازها، روی زمین می افتند/ زمین مجموعه ای از وطن هاست/ وطن، تنها سرباز کوچکی ست که بارها افتاده/ کلاغ ها چگونه باد را با خود می برند/ ابرهای سیاه چگونه می آیند/ و شمع ها چگونه خاموش می شوند/ ارتباطی میان سیاهی با سیاهی هست تا آخر ... شاعر در این شعر از حیث ساختار و محتوا فرآیندی یکسان را طی می کند. درونمایه ی شعر اجتماعی است که در قالبی انتقادی تصویر می شود. یکی از نکات قوت شعر که امتیاز شاعر را دو چندان می کند، فضاسازی در کلام است به گونه ای که این فضا سازی منجر به تطور زبان می شود. ذهنیت و هدف اصلی شاعر در این شعر گرچه تصویر کردن پیامی اجتماعی است ولی در فرم و محتوا متفاوت عمل نموده. لذا از این نگاه شعر شماره ی ۷ کاری است چند وجهی و البته موفق. در یک جمع بندی کلی می توان گفت شاعر در این شعر از پارادایم هایی استفاده می نماید که این پارادایم ها خلاقیت و هنرنمایی شاعر را برجسته کرده اند و دیگر طرز برخورد زبان با اندیشه و تعادل در تعامل هر سطر با سطر دیگر از نکات فرابخشی اند که به امتیاز اثر افزوده اند. حسن کلام این که مجموعه ی پروانه ای از متن خارج می شود همچنانکه از نامش پیداست کاری است که به فضایی متفاوت از دایره هستی شعر می اندیشد و این که شاعر چقدر توانسته در این فضا فرهنگ جامعه پذیری و اثربخشی زمان و مکان را در مجموعه، آن هم در زوایایی مختلف لحاظ نماید، با تأمل در درونمایه ی اشعار شاعر می توان مجموعه فرارو را در این زمینه موفق دانست..

 

دیدگاه‌ها   

#1 سلبی ناز رستمی 1394-01-07 21:23
سلام
جناب پاپی بزرگوار
از نقد خوب حضرتعالی بهره بردم.
کامیاب و موفق باشید.
با سپاس

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692