صدای عطش کلمات در مجموعه شعر: "راه رفتن روی بند از روجا چمنکار/ عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مجموعه شعر راه رفتن روی بند از روجا چمنکار اثری است که توسط انتشارات باران میشان در پاییز ۱۳۹۲به زیور چاپ آراسته شده است. این مجموعه شامل ۱۰۶صفحه می باشد که از دو بخش تشکیل می شود . بخش نخست متشکل از شعرهای ماکسی مالیزم یا بلند نویسی (maximalyzm) ومینی مالیزم یا کوتاه نویسی minimalyzm)) است و بخش دوم شامل شعرهایی مینی مالیزم که رگه هایی از طرح (پیرنگ)با ساختاری فرمیک و درون مایه ای عاشقانه و اجتماعی و در برخی شاخک ها ی در خت مجموعه ،نگاه شاعر انتقادی است. ظهر (پشت ) این مجموعه با شعر آغاز ، آغاز می شود که به بیانی شاعر نوعی پارادکس معنایی را ایجاد می کند چه این که آغاز شعر با "شعر آغاز " بارور می شود و پایان شعر نیز با " شعر آغاز " پایان می یابد . می توان گفت اغلب شعرا در بین اشعار خود شعری را برای پشت جلد مجموعه انتخاب می کنند که هم عام پسند باشد و هم خاص پسند . از این نگاه به چند دلیل اگر شاعر بجای شعر آغاز که در قالبی سوبژاکتیویسم svbzhaktyvysm)) یا ذهنیت گرایی سروده شده و نوعی پارادکس معنایی را ایجاد می کند ، پایان شعر بند باز را که از فزون مایه ای انتقادی ،بهره می جوید و البته به فراخور روحیات جامعه نیز می باشد را انتخاب می نمود ، شاید بهتر بود و این مهم به چند دلیل می تواند باشد: نخست این که شعر از خصیصه های جامعه پذیری برخوردار است دوم : از بن مایه ای انتقادی و پراکسیس های اجنماعی بهره مند گردیده و سوم با نام مجموعه ارتباطی موضوعی را برقرار می سازد . ولی بر خلاف انتخاب شعر آغاز در پشت جلد مجموعه که با نام مجموعه همخوانی ندارد ، طرح روی جلد با نام مجموعه ارتباطی موضوعی _ محتوایی را برقرار ساخته است و پیامی به مضموم برگ های قاصدکی بر باد رفته را ترسیم می کند که از درون مایه ای انتقادی برخور دار است .قاصدکی که لباس عریان بر تن دارد و برگ ها ( لباس حقیقی اش ) دچار دگردیسی ( دگر گونی ) یا به بیانی دیگر تطور شده اند . این صیرورت یا شدن (becoming) از حالتی به حالت دیگری در آمدن که در واقع ترسیمی از وضعیتی دشوار را به وضعیتی دشوارتر را تبدیل می کند ، از نقاط قوت طرح روی جلد است که مهارت طراح مجموعه را نشان می دهد . علاوه براین را ه رفتن روی بند می تواند رندی و حرفه ای بودن فرد بند باز را هم به تصویر آورد که در شعر بند باز شاعر این مفاهیم را (به ویژه دربند پایانی شعر) به زیبا یی تشریح می کند .

از دیگر پیامدهای معنایی طرح می توان به قاصدکی اشاره داشت که برگ هایش (لباسش) را باد بر روی بند ( طناب ) انداخته است که همان راه رفتن روی بند را نیز تصویر می کند . دیگر نکته این که طرح روی جلد آنچه را که تصویر سازی می کند : نخست قاصدکی است که عریان مانده و دیگر برگ های قاصدکی که نوعی جاده عریان گون را طی می کنند ...! شاعر در بخش اول مجموعه ضمیر ناخود آگاه خود را می نویسد . اگر بخواهیم نوشتن را در سه محور خودآگاه آگاه ، ناخود آگاه، و فرامن بررسی نمائیم، می توان گفت اغلب اشعار شاعر در ناخود آگاه شاعر نضج و تراوش می کنند و به همین خاطر است که اشعارش رنگ و بویی انتزاعی بخود گرفته اند . البته در برخی از اشعار شاعر، نوعی نوستالوژی حسی نیز دیده می شود و تاثیر طبیعت و آب و هوا و در مجموع زیست محیط خود شاعر ، شاعر را به دایره ی خود اگاهش وارد می کند ، ولی این فرآیند لحظه ای است نه فرآرونده که باز شاعر به سمت همان سوبژاکتیویسم یا به بیانی مجاز سرایی خودمان سوق داده می شود. در اغلب اشعار این مجموعه شاعر ضمیر منفصل و ضمیر متصل و در برخی جا هاضمیر دور و نزدیک را جایگزین اسم می کند و دیالوگ هایی چند جانبه را برقرار می سازد که این دیالوگ ها گاهی پیامدهایی مونوگ گون را نیز تصویر می کنند ، شاعر اگر چه در دیالوگ سازی ها تا حدودی موفق نشان می دهد اما چون اشعار به سمت ساختار گرایی در حرکت اند ، تصویر سازی و معنا فدای ساختار می شوند . حرف تو در شعر شاعر که مکرر وجود دارد، ذهن مخاطب را به یاد عشق ، وطن ، جامعه و ... می اندازد، اما شاعر فضایی که برای واژگان می آفریند در خیلی موارد با روحیات و تیپ واژگان سازگار نیست و به بیانی ظرف و مظروف از حیث معنایی با هم فاصله دارند . شاعر گاهی ظرف را ندارد و گاهی هم مظروف را . پیام اغلب دیالوگ ها اجتماعی و عاشقانه است و شاعر در اشعارش به سمت نثرمخیل سوق داده می شود و زبان شاعرانه خود را از یاد می برد ، چون نگاه به اجتماع و عشق باید توام با احساس ، تخیل و عاطفه باشد که مثلث متساوی الاضلاع شعر را شکل می دهند . با این تفاصیل شاعر مدغدغ نیست و اگر دغدغه هایی هم در نهاد و من وجودی شاعر وجود دارد، سعی بر آن دارد تا که با یکی از اضلاع این مثلث این دیالوگ ها را تصویر کند ، که همین امر باعث شده تا که اشعار شاعر از پشتوانه ای بنام درد بی بهره گردند . از این نگاه هر شاعری برای طبقه ی اجتماعی و فرهنگی خود می نویسد و البته دردها نیز متفاوتند و صاحب این اثر نیز خارج از این مقوله نیست ، چون با روانشناسی شخصیت و زبان هر شاعری این مهم را می توان فهمید . نکته ی دیگر این که راه رفتن روی بند درد جامعه را می داند ، اما این درد را نمی بیند . لذا دانستن درد خود یک بحث می باشد و دیدن درد نیز بحث دیگری . زبان شناسی در شعر شاعر دیگر نکته ای است که جای بحث دارد . به نظر می آید شاعر در این مجموعه بیشتر به بیان شعر پرداخته تا زبان شعری اش . لحن در شعر شاعر جایگاه خوبی دارد و همین لحن به بیان شعر شاعر کمک کرده است . مهمترین عامل در جهت شکل گیری زبان کلمات هستند که ابزار شاعرند و این کلمات در هر کجای جهان که باشند شاعر می تواند با بهره گیری از اندیشه و توام با بینش اجتماعی کلمات را در شعر خود جایگزین نماید به بیانی واژه ها آلترناتیو (جایگزین )پذیرند و در چنین حالتی است که زبان شاعر شکل می گیرد و شعرش را فرهنگ مند می کند . از این نگاه دو بحث درباره واژ گزینی در شعر و نوشتار وجود دارد . نخست این که شاعر از واژه های قدیمی و به اصطلاح واقعی استفاده می کند که همین واژ ه ها را از موالید چهار گانه می گیرد ( انسان ، جانوران ، نبادات و جمادات)و با آن ها ساختار و محتوای شعر را پایه ریزی و انضباط داده و زبان شعری اش را بوجود می آورد .دیگر نکته استفاده از واژ ه هایی نو یا به اصطلاح آفرینش واژگانی تازه در جهت شکل گیری زبان شعری است که توجه به شرایط اجتماعی و ... جامعه ، این مقوله میسور نیست و شاید بتوان گفت اگرچه اتفاقاتی در زبان شعر دهه ۸۰رخ داده ، ولی تا نیل به زبانی تازه فاصله داریم . مجموعه راه رفتن روی بند همان زبانی است که سایر نوگرایان با آن شعر می سرایند و واژه گان نیز همان واژه گان . هویت شناسی در شعر شاعر نیز از دیگر مواردی است که می توان گفت اگر چه نوعی نوستالوژیک حسی در برخی از اشعار شاعر دیده می شود و حرف تو و برخی واژگان شاعر را به این سمت سوق می دهند ، ولی هویت شاعر را در شعر تثبیت نمی کنند و برای رسیدن به هویت نیاز به بکارگیری مولفه های هویت است که در شعر شاعر خیلی کم دیده می شود . از لحاظ معنا شناسی نیز اشعارشاعر به نوعی معانی و مفاهیمی را به جامعه منتقل می کنند ، ولی چون شاعر سمبولیسم انتزاعی است ، بنابراین در ک این معانی برای عموم سنگین است ، ولی اشعارش مخاطب خاص خود را می طلبد . صنایع معنوی در اشعار شاعر کم بیش وجود دارد و در بعضی از اشعارش بسیار زیبا لحاظ شده که می توان به ایماژ – استعاره ایهام –آشنازدایی –پارادکس – جناس – واج آرایی اشاره نمود . شاعر در اشعارش نیز بدنبال جامعه پذیری است و در مواردی خوب ظاهر می شود ، اما جامعه پذیری باید متقابل باشد و وقتی یک شعر را می توان جامعه پذیر دانست که عموم و خصوص با شعر شاعر کلاف خورده باشند و به بیانی ساده تر شعر شاعر را فهمیده باشند . بنابرین جامعه پذیری نیاز به تاثیر و تاثر دارد که مستلزم این تاثیر و تاثر زبان و بیان شاعر است . زبان و بیان در شعر شاعر زمانی ساختارمند می شود که دو مقوله ی فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی از جانب شاعر و در شعرش اتفاق افتاده باشد. لذا زبان اعتراض شاعر را از تعمیم پذیری شعرش بدور می سازد . زبان شناسی در شعر به همین سادگی نیست ، و همه ما با این مشکل به دلایلی فاصله داریم . اگر چه تغییر و تطور از عناصر طبیعی زبان به شمار می آیند ، ولی هر ازمنه ای در تاریخ شرایط خاص خود را دارد و شاعر در این جا از دوگانگی زبان نیز بهره می جوید ، چه این که از یک طرف با فرهنگ و زبان و ادبیات فرانسه آشنایی دارد و ازسویی دیگر نیز با زبان و فرهنگ پیشین (مادر) لذا این موارد از عواملی است که مانع ایجاد زبان هویت مند شاعر شد ه اند و شاعر را به یک بیان گرا تبدیل می کند . البته این مشکل تنها مختص به راه رفتن روی بند نیست بلکه نه فرآیند که پروسه ای است فرآبند که اغلب شعرای معاصر و امروزی در این پروسه مستحیل شد ه اند . یکی از دلایل عمده انفجار اطلاعات و همین جهانشمول بودن است که هویت عقلانی و دیرینه شناسی و تبار شناسی ادبی و تاریخی را از هنرمند گرفته است .از حیث مکتب شناسی شاعر نیز به ساختار گرایی نزدیک است و در مواردی نیز اشعار شاعر به سمت سوررئالیسم و سمیولیسم در حرکتند و شاید علت عمده نیز تاثیر پذیری شاعر از ادبیات فرانسه باشد . دیسپپلین یا انضباط

در شعر شاعر از دیگر مولفه های فراروست . با التفات به این که اشعار شاعر ساختار گرا و سمبولیسم هستند، لذا انضباط و نظم و ترتیب در شعر شاعر رعایت شده و می توان گفت تیپولوژی و به بیانی لباس ظاهر اشعار دارای انضباط خاصی هستند . با هم چند شعر انتخابی از همین شاعر را می خوانیم: تنها که نمی شود این وقت شب / و این طور / تمام طول تب دار تاریک را / با من قدم زدی. سبک شعر انتزاعی است و شاعر نوعی پارادکس معنایی را در شعر ایجاد کرده است .واژه ی تنها و حرف من که در اصل شاعر در سطر اول اشاره به ضمیر دوم شخص مفرد را دارد و نوعی آشتی تضادها ست (پارادکسیکال) از دیگر صنایع معنوی در شعر تشخیص است که شاعر د رسطر سوم برای واژه تاریک طول تب دار را آورده که جان بخشی به واژ ه زیبا تصویر شده است.

من / تو / قطار / اضلاع یک مثلث عشقی / در قاب پنجره ای کلاسیک / هیچ پایانی باز نیست . نوعی طرح (پیرنگ) کوتاه با تعریفی انتزاعی از عشق که واژه ی کلاسیک نیز در این جا خوب در شعر نشسته است ، چون به مفهوم قدیمی و متداول اعمال شده و به نوعی مفاهیمی از عشق را تصویر می کند . بودی / باد / بازی / تو / روی / تلخ / خلیج / و باران / مراقب کف پاهایت باش ؟ این جا جمله ای شکسته است . شعری با مولفه هایی رئالیسم که نوعی هم ذات پنداری را شاعر با زیست محیط اش تصویر می کند و از درون مایه ای انتقادی اجتماعی برخوردار است . دیگر نکته هنر نقاشی با کلمات است که در شعر شاعر خوب اعمال شده است . پخش و پلا شده ام / با خش های زیادی توی گلویم / و خش خش پاهایم مدام / سکوت برگ ها را به هم می زند / بخشی از مرا به فصل دیگری ببر . واژه گزینی در شعر خوب رعایت شده و ازلحاظ معناشناسی نیز چون کلمات فرآیندی واحد را طی می کنند ، لذا بار معنایی شعر تصویر شده است . صنعت تضاد و جناس حرکتی نیز از دیگر مواردی است که درشعر پیداست به مانند : خش و خش خش و رابطه ی سکوت با خش خش که تضاد است و البته پایان بندی شعر در سطر آخر که دارای بار معنایی است . دریا را یک جا سر می کشم / همین جا ساحلی پهن می کنم / و خورشیدی را بر لبه ی آب ها نگه می دارم / بعد / لباس زرد می بوشم / و به اندازه ی یک صندوق پست منتظرم . طرح ( پیرنگ ) کوتاه توام با بکارگیری صنایع معنوی و بخصوص ایهام و آشنازدایی . آشنا زدایی از مولفه های شعر دهه ۸۰ می باشد که کم و بیش در شعر شاعر وجود دارد . در این کار کوتاه شاعر با فضایی محدود بدنبال میدان داری است که خوب ظاهر شده است . چند بار / به دور اشاره کرده باشد / دورترها / سایه ای از میان همه عبور کرد / مثل مجسمه سازی که مجسمه شود / مثل شاعری که شعر شود / سایه ای شد سبک / جهان را برای پرندگان یخ زده پاشید / ساحل گرمی دور گردن پیچید / و در افق / در افق ها / چند بار گم شده باشد خوب است ؟/ و ...شعر کاملا انتزاعی است و شاعر بیشتر به ساختار شعر توجه دارد . در این شعر،شاعرذهنیت گرایی است که پیام هایی ذهنی را تصویر می کند و شعر را در دامان زیباشناختی فرود می آورد نه معناشناسی . زیباترین صنایع معنوی که در شعر اتفاق افتاده در سطر ۹ می باشد که شاعر می گوید: جهان را برای پرندگان یخ زده پاشید . جهان –پرندگان و فعل پاشید از نقاط قوت شاعر در انتخاب واژگان در شعر است. در این سطر نوعی اغراق توام با زیباشناختی را شاعر تصویر می کند و ذهنیت گرایی شاعر تبدیل به عینت شده است .راه رفتن روی بند / مثل رفتن روی آب نیست / تو با دو دست باز / دو چشم باز / مفصل های ترک خورده / نگاه کن/ به روبه رو / زل نزن / تمرکز کن / بند / خیابان ولی عصر است / من دارم کنار تو راه می روم . این بند آخر شعر بند باز شاعر است که بن مایه ای انتقادی دارد و راه رفتن روی بند کنایه از خیابان شلوغ و بی نظم ولی عصر دارد که در پایان نیز شاعر بند را به خیابان ولی عصر نیز تشبیه می کند و عینا شعر را به درون جامعه می کشاند و زبانش را با زبان جامعه آشتی می دهد . در این شعر شاعر هم در د جامعه را می داند و هم درد جامعه را می بیند

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692