• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • سیر تحول نثر پارسی، «گفتار هشتم»؛ نثر فارسی از میانه قرن پنجم تا آغاز قرن هفتم هجری «بخش اول» «ندا امین»

سیر تحول نثر پارسی، «گفتار هشتم»؛ نثر فارسی از میانه قرن پنجم تا آغاز قرن هفتم هجری «بخش اول» «ندا امین»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

دوره‌ای که از این پس آغاز می‌شود در حقیقت دوره حکومت‌های ترک بر ایران است. پیش از این دولت غزنویان هر‌چند تحت ریاست پادشاهان ترک تشکیل یافته بود، اما غزنویان خود غلامان دولت ایرانی سامانی و پرورش یافته رسوم آنان بودند و هم چنان پس از رسیدن به حکومت بیشترین درباریان و کارگزاران دولت‌شان از تربیت یافتگان دولت سامانی بود و به این سبب به گفته استاد بهار «طابق النعل باالنعل پیروی سامانیان می‌کردند.» (1386. ج 2: 252) ودر واقع با رعایت آداب مملکتی و آئین کشورداری و تربیت توسط ایرانیان خود ایرانی شده بودند.

1- برون متن اجتماعی از میانة قرن پنجم تا آغاز قرن هفتم هجری

* ترکانی که در این دوره به حکومت می‌رسند بیگانگانی هستند که نقطه آغاز ورود آنان به این مملکت با هدف چپاول و غارت است و بی‌شک در تمام دوره حکومت خود این روحیه وحشی و متعدی به جان و مال مردم را با خود همراه دارند. این افراد و به‌خصوص امرایی که در دوره‌های بعد از این ترکان به حکومت و تسلط بر ایرانیان رسیدند، روزگاری خود بردگانی مملوک دیگری بودند، یا برده بازرگانان و وزرا و رجال ایرانی که به سبب آنکه در دوره بردگی خفت و خواری دیده بودند پس از رسیدن به مراتب عالی لشکری و سروری، فرصتی برای جبران کینه و نفرت خود یافتند، یا بردگان همین سلاطین و امرای ترک سلاجقه بودند که مدت‌ها (چنان که در تاریخ شاهان سلاجقه به کرات آمده است) بازیچه شهوت و عشق بازی‌های وحشیانه صاحبان خود واقع می‌شدند و حالا که در دوره حکومت سلاجقه به قدرت و امارتی می‌رسیدند، به تعبیر استاد صفا بر گردن مردم سوار می‌شدند و بیدادها بر آنان روا می‌داشتند. بسیاری از علما و دانشمندان، مورد تحقیر این ملعبه‌های غلام بارگان ترک بودند و از آنان خفت‌ها و خواری‌ها می‌دیدند. (برگرفته از صفا، 1387. ج 2: 69-72)

* هنگامی که سلاجقه بر ایران غلبه می‌یافتند در طبرستان و دیلمان و عراق عجم و خوزستان و کرمان و عراق عرب غلبه با امرای شیعی بود و در بغداد خطبه به نام المستنصر خلیفه فاطمی خوانده‌ می شد(450 ه.ق). «از میانه قرن پنجم وضع خلافت عباسی بسیار وخیم بود. پیشرفت‌های سریع قوای فاطمی به جانب بغداد و تبلیغات شدید آنان در ایران و شام و حتی در بغداد، وضع را روز به روز بر اهل سنت دشوارتر می‌کرد و مقدمات سقوط خلافت عباسی را فراهم می‌نمود.» (همان:181، 202).دولت فاطمی در این زمان یعنی دوره خلافت المستنصر بالله (427-487 ه.ق.) به اوج قدرت خود رسیده بود. اما در سال 451 ه.ق. طغرل به بغداد آمد، کار عراق را سامان داد و خلیفه عباسی را باز بر مسند خلافت نشاند و دولت عباسیان را از انقراضی که در حال اتفاق بود نجات بخشید.

* پس از شکست غزنویان از سلاجقه و کمی بعد، تصرف غزنین توسط غوریان، قلمرو ترکان غزنوی به افغانستان و ولایات سند و لاهور منتقل شد. این واقعه از سویی موجب شد که دومین کانون مهم ادبیات بارور خراسان (یعنی غزنین) از آن تاریخ تا به امروز از رونق افتاد. اما از سوی دیگر دوره دوم حکومت غزنویان اگر چه از نظر تأثیر در سرنوشت اجتماعی- سیاسی ایران بی‌ارزش است، با وجود این برای اشاعه زبان و ادب پارسی خالی از اهمیت نیست. ادامه این حکومت در متصرفات هند سبب شد که زبان و ادب پارسی در آن سرزمین بیش از پیش ریشه بدواند. به‌ویژه آنکه بعضی از پادشاهان غزنوی که بعد از مسعود حکومت کردند، از دوستداران شعر و ادب پارسی بودند.

مجتبی خلیفه در مقاله‌ای تحت عنوان «روابط فرهنگی غزنویان و سلجوقیان» در این‌باره می نویسد: «سنت حمایت از ادبیات فارسی در دوره دوم غزنوی، نه تنها در غزنه بلکه در لاهور پایتخت دوم آن‌ها که به غزنه خرد شهرت داشت نیز دنبال شد و در آنجا زبان فارسی به‌عنوان زبان نخبگان مسلمان رواج یافت.» (1382: 94). در همین زمان در نقطه مقابل غزنویان لاهور،... سلاجقه آسیای صغیر نیز نقشی مشابه را ایفا می‌کردند.

حضور این دسته از سلاجقه در آسیای صغیر که خود وابسته و در ارتباط با حکومت مرکزی مستقر در ایران و دیوان‌های فارسی زبان او بودند، موجب شد تا زبان فارسی در این نواحی به‌عنوان زبان رسمی حکومت وقت اشاعه یافته و مورد‌توجه قرار گیرد. چنان که استادصفا در مورد آنها می‌گوید: «سلاجقه روم وسیله بزرگی برای نشر زبان و ادب فارسی در متصرفات خود گردیدند و از این بابت در تاریخ ایران صاحب شأن و مقامی بزرگند.» (1388. ج2: 23)

از سویی دیگر، در حمله مغول هر‌گاه سرداران و سپاهیان این قوم به حدود ممالک آنان می‌رسیدند بر‌خلاف سایر حکومت‌های محلی، از در اطاعت در می‌آمدند و سرانجام هنگامی‌که هولاکو خان در ایران بنیاد حکومت را نهاد، سلاجقه روم در سال 657 ه.ق. به خدمت رفتند و قبول ایلی کردند. این مسئله آسیای صغیر را از حملات سخت و قتل و غارت تا حد بسیاری دور نگاه داشت. این سبب شد که آسیای صغیر به صورت یکی از پناهگاه‌های بزرگ برای علما و دانشمندان ایرانی که از حمله تاتار می‌گریختند، درآمد.

از لحاظ اهمیت گسترش جغرافیایی زبان فارسی باید توجه داشت که در این زمان «توسعه و گسترش سلجوقیان بیشتر در طرف غرب بود و سوریه، آسیای صغیر و قفقاز را در بر می‌گرفت و حال آنکه غزنویان می‌کوشیدند تا در ملتان، پنجاب و سند جای پایی باز کنند و ضمناً زبان و ادبیات فارسی را در بین لایه‌های بالای جامعه نواحی تحت سلطه خود در هند رواج دهند.» (ریپکا، 1364: 34-35)

* در تاریخ دولت سلجوقی چندین‌بار ترکانی از قبایل دیگر به ترکان سلجوقی و قلمرو ایران تعرض کردند که مهم‌ترین آنها حمله غزان، حمله قراخانیان و خوارزمشاهیان بود.

در طی این حملات بسیاری از مشاهیر، علما و دانشمندان کشته شدند. کتابخانه‌ها و کتاب‌های ارزشمند موجود در آن‌ها و همچنین مدارس و مساجد بسیاری را آتش زدند و به یک‌باره ویران ساختند.

در طی این حملات بسیاری از مشاهیر، علما و دانشمندان کشته شدند.کتابخانه‌ها و کتاب‌های ارزشمند موجود در آن‌ها و همچنین مدارس و مساجد بسیاری را آتش زدند و به یک‌باره ویران ساختند. (549 ه.ق.) ثروت شهرهای بزرگ خراسان به غارت رفت و شهرهای بزرگی چون بلخ و مرو و نیشابور که مهد علم و تمدن و ادب و شکوه و ثروت عالم بودند بعد از آن واقعه از پست ترین و خراب ترین سرزمین های عالم شدند. اگر چه این حادثه و فجایع آن منجر به ایجاد حکومتی خاص از این زرد پوستان جدید نشد اما در نهایت طی مدت دو سال جهل و جفای آن قوم با خراسان همان کرد که یک قرن بعد بار دیگر به دست چنگیز تکرار شد. از این پس تا چندی مرکز ادبیات خراسان، گرگانیه خوارزم بود و از آن پس از خراسان به عراق و آذربایجان انتقال پذیرفت و به روم یعنی آسیای صغیر سرایت کرد و خراسان تا دیری خالی ماند. (برگرفته از صفا، 1388. ج2: 87-89 ، 102-107)

* در این زمان هم مانند دوره‌های پیش، دربارهای ایرانی بیشترین اهمیت را در تاریخ ادبیات فارسی به خود اختصاص می‌دهند. اگر‌چه غزنویان و به خصوص شخص سلطان محمود در آغاز حکومت خود بسیاری از سلسله‌های حکومت‌های محلی ایران را نابود کرد اما همچنان در این دوره به‌طور پراکنده بازماندگانی از سلاله‌های ایرانی حکومت داشتند که البته هر یک از آنها به نوبه خود دیر یا زود به دست امرای ترک راه دیار عدم گرفتند و یا اثر وجودی خود را از دست دادند.

به‌غیر از سلسله‌ها و حکومت‌های محلی در این دوره همچنان عده‌ای از خاندان های بانفوذ ایرانی تبار قدیم باقی بوده‌اند که بسیاری از آن‌ها تا حمله مغول هم شهرت داشته و در آن فاجعه از میان رفته‌اند. دربار سلاطین ایرانی و خاندان‌های بزرگ وزرا و فقها و نقبا و امثال آنان در گوشه و کنار شهرهای ایران در نگاهداشت علم و حفظ سنن و رسوم و آداب، اثر فراوان داشته و در روزگار پر آشوب این دوره آرامش و امنیت نسبی دربارهای آنان پناهگاه امن وآرامی درحمایت از رجال علم و صاحبان ادب محسوب می‌شده است و «در حقیقت همین رجال و خاندان‌های ریاست هستند که توانستند بازمانده نظام اجتماعی را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم نگاهبانی کنند و مرده ریگ نیاکان را آسان از چنگ ندهند.» (همان: 121)

دکتر رضازاده نیز در تأیید اهمیت این سلسله‌های کوچک تر می‌گوید: «علت این ترقیات علمی و ادبی تنها از حمایت و تشویق شاهان سلجوقی نبود بلکه مقصود از عصر سلجوقیان دوره قرن های پنجم و ششم است و در آن مدت با اینکه سلجوقیان عامل مهم سیاست و علم و ادب ایران زمین بودند، سلسله های دیگر نیز مانند: غوریان و خوارزمشاهیان و بوییان و غزنویان و اتابکان که کمابیش معاصر سلجوقیان بودند هر یکی به نوبه خود در تشویق دانشمندان و گویندگان بهره‌ای داشتند.» (1352: 210) اگر چه ریپکا علت این حمایت و تشویق شاعران - و البته سایر صاحبان علم و ادب را - تبلیغات این دربارهای کوچک به علت رقابت های متقابلشان می‌داند... (1385: 267)، اما هر چه که هست چه رقابت و تبلیغ و چه حمایت و تشویق، نقش این دربارهای محلی و خاندان های ایرانی مهم تر و مؤثرتر از آن است که در هیاهوی آشفتگی دوره سلجوقی، زبان و ادب و علم پارسی یکسره رو به زوال و نیستی برود. چنان که یکی از دلایل مهم انحطاط تمدن و زبان فارسی در دوران پس از حمله مغول، همین از بین رفتن یا فرار این سلسله‌ها و خاندان‌های ایرانی نژادی بود که نسل در نسل میراث زبان دری را با قواعد صحیح فارسی آن و لغات درست و کهن ایرانی‌اش در کنار سایر مظاهر تمدن ایران حفظ کرده بودند. ناگفته نماند که ریپکا درباره علت گسترش زبان ادبی فارسی و به طور کلی فرهنگ فارسی در دوره سلجوقیان معتقد است: «این‌که خود سلاطین عمده سلجوقی فاقد فرهنگ بودند، مانعی بر سر راه این‌کار نبود، چون سیاست داخلی این‌ها در دست مشاورین و مدبران معتمد ایرانی قرار داشت»... (1364: 33).

* سلجوقیان در آغاز شهریاری خود عمال خویش را بیشتر از مردم نیشابور برگزیدند، در آن زمان نیشابور یکی از مراکز بزرگ علم و ادب بود و کسانی‌که در دربار سلجوقیان راه یافتند مردمان دانشمند یا دانش پرور بودند. این وزرای ایرانی که برجسته‌ترین آنها عمیدالملک کندری و خواجه نظام الملک طوسی بودند در قلب دربار این ترکان وحشی به حمایت و پرورش اهل علم و ادب و متصوفه و تشویق و هدایت سلاطین و امرا به ایجاد مدارس و خانقاه‌ها و مساجد و کتابخانه‌ها پرداختند. «سید‌محمد ترابی» در کتاب نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران، این اقدام وزرا و خاندان‌ها و حکومت‌های محلی ایرانی در حفظ مبانی فرهنگ قومی و آداب و رسوم ملی و زبان فارسی و تشویق شاهان ترک در این زمینه را نوعی «مقاومت منفی» ایران در برابر غلبه ترکان بر ملیت و فرهنگ خود می‌داند. مقاومت منفی‌ای که به تعبیر او سبب شد ترکان غالب چنان با زبان فارسی و آداب و رسوم ملی ایرانی آشنا شدند که پس از چندی خود از مروجان و حامیان ادب و فرهنگ ایرانی و ناشر بزرگ زبان فارسی در آسیا گردیدند. (1384: 177)

2- برون متن فرهنگی از میانة قرن پنجم تا آغاز قرن هفتم هجری

* اکثر گروه‌ها و غلامان ترکی که در این کشور مدت‌ها حکمرانی کردند، کسانی بودند که پیش از تسلط بر اراضی ایرانی قبول اسلام کرده و زیر لوای نام مسلمان مشمول سیاست عمومی اسلام که - عدم امتیاز بین نژادها و انساب در میان مسلمانان است - گردیده بودند و می‌توانستند از غلامی و بندگی تا شهریاری ارتقا یابند و گر چه غیر ایرانی‌اند به حکم اسلام و «المومنون اخوة» مورد اطاعت مسلمین قرار گیرند. به عبارتی؛ «میدان بخت آزمائی برای همه بدون امتیاز نژادی باز بود.» (مهرین، 1352: 223)

به طور کلی فرهنگ فارسی در دوره سلجوقیان معتقد است: «این‌که خود سلاطین عمده سلجوقی فاقد فرهنگ بودند، مانعی بر سر راه این‌کار نبود، چون سیاست داخلی این‌ها در دست مشاورین و مدبران معتمد ایرانی قرار داشت‌«

این مسلمان شدن ترکان دو نتیجه در پی داشت:

اول آن‌که ایرانیان نه تنها حکومت آنان را پذیرفتند بلکه این قبول اسلام آمیزش ایرانیان را با آنان سهل‌ می‌کرد و به همین سبب این قبایل و غلامان با گردش یکی دو نسل تغییر ماهیت می‌دادند و خوی ترکی آنان کم و بیش تفاوت می‌کرد و البته از این طرف اصالت نژادی ایرانی با تمام تعصبات ملیتی‌اش هم زیر و رو می‌شد!

دوم این‌که ترکان نومسلمان مثل تمام موارد دیگر خوی تعصب و سخت‌گیری خود را در عقاید و آراء مذهبی و طرفداری از نحله‌ای معین هم نشان دادند و به آتش داغ فرق و مذاهب که در دوره های پیش به وجود آمده بود، متعصب‌تر از بقیه، دامن زدند و این سبب شد که در دوره تسلط آنان فقها و متشرعین نفوذ و قدرت بسیار یابند و البته این تسلط تا عهد مغول روز به روز بیشتر می‌شد و خود به طبع در روند تمدن اسلامی و علوم عقلی تأثیرات دامنه داری ایجاد می‌کرد. (که در بخش بعد به آن اشاره می شود.)

* تسلط پیاپی قبایل ترک و به خصوص غلامان نوخاستة بی اصل، آرام‌آرام اندیشه شرافت نسب را برای شاهان و امیران در ایران کهنه و متروک کرد، از طرفی کمی پیش از این اسلام به ایرانیان آموخته بود که تنها ایمان مبنای تفضیل خلایق بر یکدیگر است و برتری‌های نژادی و اصل و نسبی را باید دور ریخت و متأسفانه این تعلیم اجتماعی و انسان دوستانة اسلام در این دوره زمانی به نفع ترکان نومسلمان به ظاهر متعصب به مذهب شد. احترام و اعتقادی که مردم ایران نسبت به خاندان سامانی و یا خاندان‌های مشابه آن در قرن چهارم داشتند و آنها را به سبب شرف نژادی مورد تکریم قرار داده و لازم الطاعه می‌دانسته‌اند در ابتدای امر ترکان را وادار به جعل نسب برای خود کرد چنان که «قراخانیان از افسانه کهنی که درباره توران موجود است و تحول و تطوری که در دوره ساسانی و اسلامی یافته بود استفاده کردند و خود را جانشینان شاهان قدیم توران و از نسل افراسیاب تورانی شمردند و آل افراسیاب نامیدند.» (صفا، 1388. ج2: 97) همین ادعا را سلاجقه هم داشتند اما این اظهار علاقه به نسب سازی فقط تا زمان آل سبکتگین وآل افراسیاب و سلاجقه که نزدیک به عهد سامانیان و دوره رواج و غلبه عقیده نژادی و شرف و اصل و نسب بودند رواج داشت و آنان مجبور به انتساب خود به شاهان قدیم بودند اما پس از مدتی ایرانیان آنقدر به اجبار و اکراه مجبور به اطاعت از غلامان سرایی و غلام زادگانی با سوابق زشت پدرانشان شدند که دیگر عقیده نژاد و اصالت شاهان بی‌معنی شد و به گفته استاد صفا: «باید قرن ششم را دورة ضعف اندیشة ملیت در ایران دانست.» (همان: 98)

* در دوره‌های پیشین پادشاهان اگر اشخاص دینداری هم بودند با پیروان عقاید دیگر به احترام می‌زیستند و در دربار سلاطین سامانی و بویی و امرای طبرستان افراد بسیاری از مذاهب و حتی ادیان مختلف به سرمی بردند و پادشاهان تنها از آنان خدمت می‌خواستند و اگر اهل علم بودند تنها از آنان خدمات علمی می‌طلبیدند و این شیوة برخورد در دورة تسلط امرای ایرانی نژاد در قرن چهارم بود. از دورة محمود غزنوی اتخاذ سیاست دینی و دخالت در عقاید و آراء مردم شروع شد.سلاجقه نیز سیاست تقویت آل عباس را وسیله‌ای برای تحکیم قدرت خود در خراسان و ماوراء‌النهر که که تحت سیطرة قطعی تسنن و متعصبان فرق سنت بود و کسب محبوبیت در میان مردم آن سامان قرار دادند.

این طرفداری و حمایت از همان ابتدایی که طغرل خلافت عباسی را نجات داد، میان خلیفه و سلاطین دو‌طرفه بود. خلیفه با نامه‌ها و رسولان خود سلطنت سلاجقه را تقویت و تأیید می‌کرد و در مقابل طغرل و جانشینان او از جمله آلب ارسلان و ملکشاه و سنجر، بزرگداشت و تعظیم خلیفه را به «‌دست‌بوسی و پای‌بوسی و زمین‌بوسی و حتی تقبیل سم مرکب خلیفه و پیاده رفتن در رکاب او و کشاندن مهار مرکوب وی کشاندند.» (به نقل از همان: 204-207) در تعقیب این سیاست دینی، سلاجقه به دخالت در عقاید مردم و مخالفت با فرقی که فقها و ائمه اهل سنت و جماعت با آنان مخالفت می‌ورزیدند و حتی مبالغه و افراط در آزار آنان پرداختند و البته علمای مذهبی که در این زمان در دستگاه‌های دولتی نفوذ فراوان داشتند به حکم تعصب ذاتی با آنان هم آواز شدند.

* تحکیم موقعیت خلیفه و اتخاذ سیاست مذهبی سلاجقه به نوبة خود سبب ریشه دوانیدن دین در میان مردم و شیوع تعصب و اعتقاد شدید عموم مسلمانان به مسایل دینی و اظهار علاقه و تمایل عامه به این مسایل می‌گردید و این موجب افزایش عدة علمای دین و تسلط و قدرت و نفوذ کامل آنان در پیروان خود و مردم شهرها و قصبات می‌شد. این اعتقاد و علاقه که در رجال قوم و بسیاری از امرا و سلاطین و وزرا این عهد نیز وجود داشت سبب صرف نفقات فراوان، تأسیس مدارس خاص هر فرقه، تعیین مشاهره برای مدرسان و طالبان‌... و در نهایت تشویق و بزرگداشت مقامات رسمی دولت نسبت به علما و طالبان علوم دینی شد. ایجاد مدارس متعدد مذهبی و اعطای موقوفات فراوان جهت تعلیم و تعلم طلاب و استادان، موجب جلب توجه و گرایش جامعه به سوی علوم دینی و در مقابل متروک ماندن علوم عقلی که همچون همیشه مورد انکار و طرد بعضی از علمای متعصب بود، ... می‌گردید.باید توجه داشت که دورة مورد مطالعة ما یکی از مهم‌ترین دوره‌های تمدن اسلامی از حیث کثرت مدارس، کتابخانه‌ها و اهمیت آن‌هاست. با وجود این، به سبب اختلافات و تعصبات مفرطی که گفته شد، هر دسته از مردم برای خود مدرسه و جامع و کتابخانه خاص داشتند و اغلب از ورود دسته‌های مخالف در آنها جلوگیری می‌کردند.

به‌طور کلی در این روزگار در بیشتر شهرها کتابخانه‌های خصوصی یا موقوف بر مساجد و مدارس به حد وفور وجود داشت و علاوه بر آن کتابخانه‌هایی هم در خارج از مراکز دینی موجود بود که به نام بانیان آنها شهرت یافته بود. فراوانی مدارس و مراکز تعلیم و وجود کتابخانه‌ها و تشویقی که از علما می‌شد از سویی خود معلول اهمیت علوم دینی در این دوره بود و از سویی دوباره علت و عامل قوی در تقویت و رواج این علوم در سطح جامعه و جذب طلاب برای تحصیل در این مدارس می‌شد. در بخش بعد به اهمیت و تاثیر این مدارس در روند تحول ادبیات ایران بیشتر خواهیم پرداخت.

منابع

1-             بهار محمدتقی.(1386).سبک شناسی،تاریخ تطور نثر فارسی . چاپ دوم.3ج.تهران:نشر زوار

2-             ترابی، سید محمد.(1384). نگاهی به تاریخ ادبیات ایران ، از روزگاران پیش از اسلام تا اوایل قرن هفتم.چاپ دوم . تهران: انتشارات ققنوس.

3-            خلیفه، مجتبی.(1382). «روابط فرهنگی غزنویان وسلجوقیان».نشریه گزارش.شماره 7.آذر ودی 1382.صص94

4-             - رضازاده شفق، صادق.(1352).تاریخ ادبیات ایران.چاپ دوم. بی جا : انتشارات دانشگاه پهلوی

31             ریپکا،یان.(1364). ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان.ترجمه یعقوب آژند.چاپ اول. تهران : نشر گستره.

5-             41 - ---- و دیگران.(1385). تاریخ ادبیات ایران ، از دوران باستان تا قاجاریه . ترجمه عیسی شهابی. چاپ سوم. تهران: نشر علمی وفرهنگی.

6-             . صفا،ذبیح اله .(1388). تاریخ ادبیات در ایران .چاپ هفدهم.جلد دوم.تهران:نشر فردوس.

7-             - مهرین شوشتری،عباس.( 1352). تاریخ زبان وادبیات ایران،اززمان طغرل سلجوقی تاعصر هلاکوی چنگیزی. تهران : پخش در انتشارات مانی.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692