بازیگران: لیام نلسون، میلا کونیس، آدریان برودی، اولویا وایلد، جیمز فرانکو، موران آتیاس
ژانر: رمانتیک درام
کمپانی: سونی پیکچرز( sony pictures classics)
مدت زمان فیلم: 137 دقیقه
زبان: انگلیسی
تحلیل فیلم:
فیلم "سوم شخص" فیلمی پیچیده است که در ابتدای امر این پیچیدگی به چشم نمیآید. چرا که فیلم به مانند یک اثر رئال نمود پیدا میکند. "پل هگیس" در مقام کارگردان و نویسندهی این فیلم، درست به مانند اثر پیشینِ خود "تصادف" راویِ چند داستان موازی با یکدیگر است. با این تفاوت که در فیلم سوم شخص قرار نیست شخصیت ها و شرایط شان در هم تنیده شوند! داستان فیلم از واقعیت شروع میشود و در خیال محو. و فیلم به سوی فضایی وهم آلود و برآمده از ذهن یکی از شخصیتها و کنش و واکنشهای ذهنیاش سوق پیدا میکند.
فیلم "سوم شخص" فیلمی پیچیده است که در ابتدای امر این پیچیدگی به چشم نمیآید. چرا که فیلم به مانند یک اثر رئال نمود پیدا میکند. |
اولین سکانس فیلم مردی نشسته پشت لپ تاپ را نشان میدهد که درحال نوشتن است. ولی انگار تخیلاتش خشکیده و کار نوشتن اش خوب پیش نمیرود. آن هم در فضایی نسبتاً تاریک و گرفته در یک هتل. پردههایی که نه کاملاً پنجره را پوشاندهاند و نه به طور کامل کنار زده شدهاند. میزی شلوغ با عناصری که برای معرفیِ شخصیت یک نویسنده آشنا هستند. یک جاسیگاری پر از ته سیگار – عینک – یک لیوان آب و یک لپتاپ که وسیلهی تایپ کردن او به شمار میرود. در آغاز فیلم صدای پسربچهای بیننده را به خود میآورد "نگاهم کن" گویی این جمله و این صدا میخواهند ناجیِ نویسنده و دلیل بروز درونیات او در نوشته اش شوند. نویسنده با بازیِ "لیام نلسون" رویاش را برمیگرداند به سمت صدا. کمی تامل میکند و پس از آن، دوربین روی لیوان آب زوم میکند. آنگاه نویسنده سکهای را از روی میز برمیدارد و میاندازد داخل لیوان آب. سپس زنی موبور را میبینیم که میخواهد بپرد توی استخر ولی توانایی انجام این کار را ندارد و منصرف میشود. در صحنهی بعدی زنی که میخواهد شیر آب را باز کند و پس از آن، زنی که درحال صحبتکردن با مادرش است و از شدن عصبانیت موبایلش را میاندازد داخل آب ظرفشویی. موبایلی با بک گراند عکس یک پسربچه! این صحنهها با هوشمندی درکنار هم چیده شدهاند. بیننده در شروع فیلم این را نمیداند و فیلم برایش روایت کنندهی چند داستان مستقل است که در نقاط مختلف جهان رخ میدهند. نویسنده در هتلی در پاریس و دور از همسرش ساکن است. زنی که به دلیل سوء رفتار از دیدن پسرش منع شده در نیویورک و در نهایت مردی که در شهر رم به سر میبرد و با زنی زیبا و ایتالیایی آشنا میشود. زنی که برای آزادی دخترش از دست یک زورگیر، نیاز به پول دارد. تا اینجای داستان از این موضوع آگاهی مییابیم که نقش فرزند تا چه اندازه در این روایتها مهم است.
نویسنده در هتل منتظر معشوقهی خود با بازیِ "اولویا وایلد" است. او دختری جوان و خبرنگاری جسور است که علاوه بر رابطهی استاد شاگردی، درگیر رابطهای احساسی با نویسنده هم است. چیزی که بیننده از شخصیت نویسنده به دست میآورد رکود و سقوطی است که در آثار او رخ داده. او دیگر نمیتواند رمانی به قوت و کیفیت کارهای قبلیاش بنویسد. این را در دیالوگی که بین او و ناشرش رد و بدل میشود، میفهمیم. اینکه کتاب اول او جسورانه و شگفتانگیز بوده و بعد از آن، این کیفیت و قدرت به ورطهی نابودی افتاده است. حال سراغ دو داستان دیگر میرویم. زنی که در نیویورک زندگی میکند و برای اثبات مسئولیت پذیریاش و گرفتن اجازه برای ملاقات پسرش نیاز به یک کار دائمی دارد. او از سوی همسر سابقش متهم به اذیت کردن پسرشان شده جوری که شوهرش به هیچ وجه نمیتواند به او اعتماد کند. از سوی دیگر شرایط نه به صورت عینی بلکه به صورت ذهنی طوری دست به دست هم میدهند که تلاشهای این زن برای اثبات خودش به شکست میانجامد. بیننده در این قسمتهای فیلم نشانههایی را دریافت میکند دال بر اینکه فضاها در هم گره خوردهاند. مثلاً زن نیویورکی خدمتکار یک هتل میشود و زمانی که برای تمیز کردن اتاق میرود، اتاق نویسنده که در پاریس است جلوه میکند! نشانههایی از این دست داده میشود ولی آنقدر پررنگ و مشخص نیستند که بتوانند بیننده را به جهتی که کارگردان مدنظر داشته، رهنمون کنند. که ممکن است این عمل، عامدانه صورت گرفته باشد. در داستان سوم که درحال به وقوع پیوستن در شهر رم است، با تاجر لباسی روبه رو میشویم با بازیِ "آدریان برودی" که در یک بار به اصطلاح آمریکایی با زنِ ایتالیایی آشنا میشود. مرد آمریکایی بعد از اینکه زن، کیفش را در بار جا میگذارد، درگیریِ ذهنی پیدا میکند.
علاوه بر اهمیت داشتن موضوع بچه در این دو داستان، اعتماد کردن هم بحث دیگری است که مطرح میشود. در نهایت مرد آمریکایی به زن ایتالیایی اعتماد میکند و برای یافتن دخترش به او یاری میرساند. در داستان زن نیویورکی نیز، در آخر او میتواند اعتماد شوهر سابقش را جلب کند. اما همهی اینها در همین دو داستان باقی میمانند چرا که قصه چیز دیگری است. نویسنده کسی است که هدایتکننده تمام این قضایا است. در دقایق پایانیِ فیلم هنگامی که همسرش با او تماس میگیرد تا دربارهی رمان تازه تمام شدهاش صحبت کند، از او میپرسد "هوای رم چهطور است؟" در حالی که در داستان پیش رو، مرد نویسنده ساکن هتلی در پاریس است! نجات دادن بچه و بزرگ جلوه دادن این مفهوم از این رو است که خود نویسنده گرفتار چنین ذهنیتی است. او فرزندش را در استخر خانهاش از دست داده. و آن صدا "نگاهم کن" چیزی نیست جز نجوای هدایتگر پسرش که میخواهد اجزای به هم ریختهی افکار پدر را سر و سامان دهد. در انتهای فیلم بیننده متوجه میشود که همه ی این داستانها که به صورت نامربوطی کنار هم چیده شده بودند در نهایت وسیلهای برای ابراز نویسنده و خلق رمان جدید او بودهاند.
همهی داستانها صرفاً داستان اند بیهیچ ردپایی در واقعیت. تنها چیزی که حقیقت دارد حضور نویسنده در یک هتل است آن هم نه در پاریس بلکه در شهر رم. و معشوقهاش که اعتماد کاملی به او دارد مورد سواستفادهی نویسنده قرار میگیرد. درکل میتوان گفت مرد نویسنده یک آدم فرصت طلب است که از همهی حرفها – شرایط – اتفاقها به نفع رمانش سود میبرد. او تمام ایدههایش را از اعتماد افراد نسبت به خودش میگیرد و در پایان موجب سلب اعتماد آن ها میشود. این نکتهای است که همسر نویسنده به خوبی از آن آگاهی یافته. او فقط راویِ اعتماد کردن در داستانهایش است و خود خلاف آن را به نمایش میگذارد. در قسمت پایانیِ فیلم، نویسنده با دنبالکردن شخصیتهای داستانش به میدانی میرسد و پسربچهای را میبیند که کنار حوض آب نشسته است. یعنی نویسنده با خلق این رمان به هدفش رسیده است؟ به آسودگیِ خیال و دیدار پسرش؟ آخرین سکانس فیلم مانند اولین سکانس آن، نویسنده را درحال نوشتن نشان میدهد با همان فضا و نورپردازی و صدایی که میگوید "نگاهم کن!"■
دیدگاهها
ورای این سکانس ها ارتباطی عمیق نهفته است...
فیلم سنگینی بود
از شما هم تشکر میکنم .
ولی به هر حال متشکرم.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا