• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • بررسی عناصر روایی مجموعه شعر «جن‌ام جماعت بسم ا...» شاعر «رضا حیرانی»؛«‌غزال مرادی»

بررسی عناصر روایی مجموعه شعر «جن‌ام جماعت بسم ا...» شاعر «رضا حیرانی»؛«‌غزال مرادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

این مجموعه شعر در سه دفتر و در 77 صفحه می‌باشد پیش‌تر از رضا حیرانی سه مجموعه شعر با عنوان‌های «تلخ لطفاً» و «آسایشگاهم روانی است‌» و «چندرضایی» ‌منتشر شده است. شعرهای این مجموعه غالباً شعرهای بلندی هستند که بر محوری روایی بنا شده‌اند.

شعر و داستان از دير‌باز رابطه تنگاتگي باهم داشته‌اند همانطور كه ساير هنرها با هم در ارتباطند وتاثير تغييرات هريك را در ديگري مي‌توان مشاهده كرد تغييرات فرمي وبازي‌هاي زباني موجود در شعر و داستان به نوعي وام گرفته از يكديگرند. تغييرات لحن و زبان‌، برهم زدن زمان روايت و تك گويي‌ها‌، تكنيك‌هاي تغيير راوي داستان‌هاي مدرن به خوبي در شعر نيز وارد شده‌اند و شاعران با بهره‌گيري از اين تكنيك‌ها توانسته‌اند شكل‌هاي جديد ازشعر را ارائه دهند دراین مجموعه شعر نیز تکنیک‌های روایی- که در بالا برشمردیم- به کار رفته است‌.

از دیگر المان‌های روایی موجود در این شعر‌ها می‌توان به توصیف دقیق وتصویر‌سازی اشاره کرد. البته تصاویر موجود بسیار انتزاعی هستند‌ واین ذهنی بودن تصاویر است که بر وجه شعری آن تاکید می‌کند اگرچه نحوه‌ی روایت مسیر روایی را دنبال می‌کند وهمین نکته است که شعرهای این مجموعه را دو وجهی و شاید هم چند وجهی می‌نماید. مانند نمونه زیر:

«گرگ ومیش سوگ را به در اتفاق دیدن تو آمده‌‌ بودم پرنده‌ی نیم لبخند

کجای ریزش کاج‌ها در دو مردمکت جلد بهار می‌کردی

که زمستان بست نشسته در شقیقه‌ام (شعر تهران نشاط مرگی، صفحه 18)»

شخصیت‌پردازی در برخی شعرهای این مجموعه نیز به همان دقت توصیف وتصویرها ست درواقع شاعر فقط به توصیف وتصویر‌پردازی شاعرانه نمی‌پردازد بلکه به گونه‌ای به آن عنصر مورد توصیف کاراکتر می‌بخشد‌.

«لکنتی مانده در انتهای پیکسل‌های ریز صورتت

تصویر ته لبخندی در هرم سرم

وهر تارمو تپشی برقاب فاصله

غروب قیچی خورده‌ایست موهایت (شعر «حدیث روشن کهربا»، صفحه 19)»

در ‌شعرهای این مجموعه ‌همواره حركت از داستان به شعر و برعكس وجود دارد. داستان‌هایی که بین مخاطب و شعر پیوند برقرار می‌کنند ‌و برخی شعرهای دیگر این مجموعه که داستانی مستتر در دل خود دارند به‌ویژه در شعرهای «تاول هم دردی» و «سیاوشان ملول.»

در شعرهای این مجموعه همواره حركت از داستان به شعر وبرعكس وجود دارد. داستان‌هایی که بین مخاطب وشعر پیوند برقرار می‌کنند.

استقراض و دگردیسی سیاوشان خوانی در شعر «‌سیاوشان ملول» از دوجهت قابل تامل است اولی ارجاع به داستانی دیگر که به‌نوعی فرهنگ بومی را نیز در برمی‌گیرد و دیگری اینکه به محض ورود روایت‌های داستانی در شعرهایش کرده است لجن راوی نیز تغییر می‌یابد و از واژگانی کهن مدد می‌گیرد در حالی‌که شروع شعر در کافه‌ای و کاملاً مدرن‌. در واقع با جست و جوی «منابع» و «تأثیرات» داستان سیاوش و سیاوش‌خوانی علاوه بر اینکه موجب خویشاوندی متن و اسطوره می‌گردد بلکه شکل به‌کار‌گیری کاملاً مفهومی‌ و روایی است‌.

«باشد که شهر سیاوشان ملولش را

به‌طرز ابجد و اعداد خفیه بخواند

این‌بار به ساحت کلمات آمده از سماجت ایوب

به ساحت ریشه در شعاع کبود

که در این تذکره بدرود

حکایت افسرده‌گی‌ست که سیاوشان ملول را به خویش می‌خواند (‌ شعر «سیاوشان ملول» ‌صفحه 73)»

و

«امروز چهلم تنهایی است

فکر همه جای این هزار تو بودم الا تازیانه‌خوانی به سوگ

جای سیاه درانی پوستم را به تقویم آویختند

هرچه نباید را شنیدم

بگو کجای جهان مشت بکوبم دری دوباره به رحم باز می‌شود؟ (شعر تاول هم دردی صفحه 12)»

روایت‌شناسی به تجزیه و تحلیل متن و نظام‌های حاکم بر روایت‌ وساختار پیرنگ می‌پردازد در این مجموعه شعر نیز شاعر به‌مدد پیرنگ و چینشی روایی‌ توانسته است تعلیق در شعر را به‌کار گیرد و مخاطب را با متن خود همراه سازد‌ البته شکلی نمادین از المان‌ها و عناصر موجود را در شعر خویش به کار گرفته است.

«در اتاقی با دوازده در و یک پنجره تنها مانده‌ام

ریشه‌های درونم زمستانند

وخوابی شبیه بند ناف دور حافظه‌ام گره خورده است

و زندگی زنی‌ست با هزار و یک زمستان مشترک (شعر زایمان زمستان است، صفحه 25)»

بیشتر شعرهای این مجموعه زبانی پیچیده دارند و لحن شعرها نیز با نوعی صلابت همراه است استفاده از تبابع اضافات و موسیقای درونی ‌و همین‌طور استفاده از عناصر لفظی مانند واج‌آرایی در بیشتر شعرهای این مجموعه مانند نمونه زیر به چشم می‌خورد‌.

«ای مامن راویان در نهان رها شده‌ی این شهر عتیقه رنگ

آمده به نجات رگ‌های من در دوسمت ‌تیغ

وشب این شب نوشته شده‌ به خط بریل بر پوست تو را

بگو کجای این واژه‌ بخوانم

که شب از فقر تو می‌لرزد. (‌شعر حکایت تنگ، صفحه 31)»

رومن یاکوبسن در: «در‌باره‌ی رئالیسم در هنر» استدلال می‌کند که ادبیات به‌عنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد، او و بسیاری از نشانه‌شناسان این نظر را قبول دارند که همه متن‌ها چه نوشتاری و چه گفتاری همسان‌اند، مگر آن‌که برخی نویسندگان متن‌ها‌ی خود را با خصوصیات مشخص ادبی کدگذاری کنند تا از دیگر فرم‌های بیان مشخص باشند از سوی دیگر می‌توان متن‌ها را کلامیدگی ارزش‌های فرهنگی سیاسی واجتماعی نیز قلمداد کرد.

«این اتاق تلفن ندارد

که زنگ بزند هی که‌ رضا بردار!

و پرده‌های بلند هوا

به رنگ تسبیح پیر بابا در غروب ظهیر‌الدوله هفت عصر

کنار که بروند

شب با گلوی خونینش نام مرا به هر ستاره دخیل خواهد بست

دیگر فرق نمی‌کند کدام رضاهام‌؟

رضاهای ترسوتر از تیغی کند

یا آن رضا که برای مکاشفه هرصبح

پیراهنی از ریشه به تن می‌کند تمام سال ‌(شعر «مهمانی‌های من روانی» صفحه 33).»

با این حال یک تمایل روشن به تشخیص فرم روایت ادبی به‌صورت مستقل از دیگر فرم‌های روایت وجود دارد. این نگاه اولین‌بار در کار فرمالیست‌های روس نظیر تحلیل‌های ویکتور شکلوسکی از رابطه ساخت و سبک و کارهای ولادیمیر پراپ دیده شد.

متن‌های ادبی را می‌توان کلامیدگی ارزش‌های فرهنگی سیاسی و اجتماعی نیز قلمداد کرد اما آنچه ‌کفه‌ی وجه ادبی آن‌را‌ سنگین‌تر می‌کند‌ گزینش و انتخاب واژگان و نوع روایتی است که شاعر به‌کار می‌گیرد ‌ادرنو‌ هنر را صرفاً بیان رمزگان آن چیزی دانسته است که در جامعه جریان دارد.

منبع:

حیرانی‌، رضا‌، جن‌ام‌جماعت بسم‌ا...‌، مجموعه شعر‌، انتشارات بوتیمار مشهد 1393

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692