معرفی و تحلیل فیلم «جاسمین غمگین» کارگردان «وودی آلن»؛ «ساحل رحیمی¬پور»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

یاسَمَن آبی (جاسمین غمگین به انگلیسی Blue Jasmine:) فیلم آمریکاییِ درام به نویسندگی و کارگردانی وودی آلن است که ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۳ در نیویورک و لس آنجلس اکران شد. جاسمین غمگین ستایش منتقدان را به‌خصوص در مورد بازیِ فوق‌العاده‌ی «کیت بلانشت» در برداشت. این فیلم چندین نامزدی و جایزه را از جمله جایزه‌ی اسکار و گلدن‌گلوب برای کیت بلانشت در بخش بهترین بازیگر زن و نیز فیلم درام را در هفتاد و یکمین مراسم گلدن‌گلوب به‌دست آورده. مدت زمان این فیلم 98 دقیقه و به زبان انگلیسی است.

بازیگران:

کیت بلانشت در نقش جاسمین فرانسیس/ الک بالدوین در نقش هال فرانسیس (شوهر قبلی جاسمین)/ سالی هاوکینز در نقش جینجر (خواهر جاسمین)/ لوئیسی.کی. در نقش ال (معشوقه جینجر)/ پیتر سارسگارد

تحلیل فیلم:

زنی بلوند با ظاهری متشخص و پولدار در هواپیما نشسته است. او مشغول حرف زدن راجع به گذشته‌ی خویش است. از رها کردن درسش در دانشگاه و ازدواج با مرد ثروتمندی به‌نام «هال» می‌گوید. از روابط زناشوییِ خوب و سفرهایی که داشته‌اند. او در همه‌ی لحظاتی که از شوهرش صحبت می‌کند لبخند به لب دارد. در حرف‌هایش می‌گوید که می‌خواهد با خواهرش که طلاق گرفته است، زندگی کند و در آپارتمان او در سان فرانسیسکو ساکن شود. می‌گوید که هر دوی آن‌ها فرزند خوانده‌اند و اسم خواهرش «جینجر» است. «جاسمین» با بازیِ کیت بلانشت تمام این حرف‌ها را برای همسفر خویش می‌گوید. اما نکته‌ی جالب توجه این است که این شنونده در واقع شنونده هم نیست و حضوری ناملموس دارد. بیننده «جاسمین» را زنی درحال حرف زدن با خودش می‌بیند. گویی بیان کردن گذشته و یادآوریِ زیبایی‌هایش، نوعی آرامش به او می‌دهد و شاید نوعی تقلا کردن است برای چسبیدن به گذشته‌ای مجلل و شکوهمند که البته خالی از اشکال هم نبوده است!

دریافتن این موضوع که «جاسمین» متکلم وحده است و تنها شنونده‌ی حرف‌هایش خودش است و بس، را می‌توان در هنگام رسیدن به فرودگاه سان فرانسیسکو دریافت چرا که پیرزنی که همسفر او بوده است می‌خواهد هرچه زودتر از او خلاص شود و حتا در دیالوگی که با شوهرش رد و بدل می‌کند به‌وضوح می‌گوید« «این زن با خودش حرف می‌زند!»

او هنگامی‌که به آپارتمان معمولیِ خواهرش می‌رسد و با نبودِ او مواجه می‌شود، دچار شوک عصبی می‌شود. این از اولین نشانه‌های پریشانیِ «جاسمین» است.

او هنگامی‌که به آپارتمان معمولیِ خواهرش می‌رسد و با نبودِ او مواجه می‌شود، دچار شوک عصبی می‌شود. این از اولین نشانه‌های پریشانیِ «جاسمین» است. اینکه به هنگام مضطرب شدن و استرس، نفسش تنگ می‌شود و قدرت نفس کشیدن را از دست می‌دهد و به همین جهت سعی می‌کند با تلقین به خود و کشیدن نفس‌های عمیق، بر اوضاعش مسلط شود. البته نمی‌توان مصرف قرص «زاناکس» را نادیده گرفت چراکه در زندگیِ «جاسمین» نقش پررنگی را ایفا می‌کند. نکته‌ی حائز اهمیت بازیِ قابل‌باور و قویِ کیت بلانشت در تفهیم کردن و نشان دادن این حالات درونی است. او به‌خوبی توانسته است از عهده‌ی شخصیت درونی و همین طور بیرونیِ «جاسمین» برآید و آن‌ها را به‌تصویر بکشد. تضادی که می‌توان آن‌را به از دست دادنِ زندگیِ پر زرق و برق گذشته و سقوط به یک زندگی عادی ربط داد. عدم هماهنگی میان این دو عرصه و نداشتن تطابقِ حسی موجب شده است تا «جاسمین» درگیر چنین آشوبی شود. او در یک چشم به هم زدن سطح طبقاتی‌اش ویران شده و به زیر افتاده است.

با همه‌ی این اوصاف «جاسمین» وارد آپارتمان خواهرش می‌شود. حیرت و واماندگیِ او در این لحظه مشهود است. دوربین که بر شانه‌های «جاسمین» قرار گرفته، می‌چرخد و نمایی از این آپارتمان سطح متوسط سان فرانسیسکویی را در اختیار بیننده می‌گذارد و از این سطح جدید به سطح پیشینِ زندگیِ «جاسمین» فلش‌بک زده می‌شود. در واقع ورود به خانه به‌عنوان یک پیوند دهنده میان دو فضا کار می‌کند. برای آشنا شدن با گذشته‌ی «جاسمین» و «هال» و دیدن خانه‌شان. منزلی بسیار لوکس و زیبا که مشرف به دریا است و قرار است پسر خوانده‌ی آن‌ها (دنی) نیز در کنارشان زندگی کند. سپس بیننده همراه با شخصیت‌های داستان سر میز شام مجلل آن‌ها می‌نشیند و آهنگ «ماه غمگین» نیز در حال پخش شدن است. آهنگی که تا آخر فیلم بر فضای فکریِ «جاسمین» حکم‌فرما است. به این دلیل که آغاز آشناییِ او با «هال» بوده است. و طبق اعتراف «هال» همان موقع او عاشق «جاسمین» شده است. در بازگشت‌مان به زمان حال، باز «جاسمین» را درحال صحبت کردن با خودش می‌بینیم. او می‌گوید که اسمش «ژانِت» بوده است ولی این اسم جذابیت خاصی نداشته و به همین دلیل اسم خودش را «جاسمین» گذاشته است. که این نیز به‌عنوان یک پیوند دهنده‌ی دیگر موثر واقع می‌شود و دو فضا را به‌هم وصل می‌کند. در بیشتر صحنه‌هایی که وودی آلن (کارگردان فیلم) بین گذشته و حال در رفت و آمد است، استفاده از یک المان مثل خانه یک اسم آهنگی خاص و... به‌خوبی انجام پذیرفته است تا بیننده دچار سرگردانی میانِ زمان‌ها و اتفاق‌ها نشود. البته در چند جای فیلم ممکن است این هماهنگی به‌درستی شکل نگرفته باشد.

«جاسمین» شخصیتی حسرت زده است که درسش را تمام نکرده و می‌خواهد ادامه‌ی تحصیل بدهد.

اگر بخواهیم از بعد شخصیت‌پردازی به «جاسمین» و «جینجر» بپردازیم باید اذعان داشت که «جاسمین» زنی آلامد- خوش اندام و امروزی است و در زندگی به‌دنبال فرصت‌های ناب و طلایی. برخلاف او «جینجر» زنی طلاق گرفته با دو بچه است که به قول خواهرش تواناییِ پیدا کردن یک مرد مناسب را ندارد. او دائماً از «جاسمین» سرکوفت می‌شنود. ولی چیزی که روشن و واضح می‌باشد، این است که «جینجر» قدرت پذیرش حقیقت زندگی را دارد و خودش را با آن وفق می‌دهد در حالی‌که «جاسمین» به ظاهر وانمود می‌کند که مشکلاتش را از سرگذرانده و رو به جلو است! در واقع او بازگشت‌های متعدد و اجتناب‌ناپذیری به گذشته‌اش دارد شاید به این دلیل که خودش هم در فروپاشی آن شرایط بی‌تقصیر نبوده است! به‌هر حال «جینجر» با تمام سادگی و معمولی بودنش، نسبت به «جاسمین» موفق‌تر عمل می‌کند و به‌درستی در می‌یابد راهی که خودش درپیش گرفته است، صحیح‌تر از پیشنهادها و عملکرد «جاسمین» است. «جاسمین» شخصیتی شکننده و مخفی کار دارد. او درحال فرار کردن از حقایق گذشته‌اش است و درعین حال، به‌سختی درصدد متصل کردن خودش به آن. به‌طور مثال با وجود بی‌پولی بلیط درجه یک هواپیما را می‌خرد یا مارتینی (نوعی مشروب) سفارش می‌دهد. هنوز درگیر لباس‌های مارک‌دارش است. هرچند که در فضای پول‌پرستانه و پر و پیمان سابقش، گریزی هم از آن داشته و به گفته‌ی خودش تمام وقتش را صرف خرید و مهمانی گرفتن نمی‌کرده است. او به چند خیریه کمک می‌کرده و حتا به اداره‌ی آن‌ها مشغول بوده چون به ظن او، ثروت مسئولیت می‌آورد. با این وجود «جاسمین» شخصیتی حسرت زده است که درسش را تمام نکرده و می‌خواهد ادامه‌ی تحصیل بدهد. نمی‌خواهد تن به انجام هرکاری بدهد و خوب می‌داند برای رسیدن به خواسته‌اش، باید کارهای خُردتر را پذیرا باشد. هرچند که برای رسیدن به چیزی که می‌خواهد، تلاش خاصی هم نمی‌کند شاید به این علت که تعریف مشخصی از خواسته‌هایش ندارد! او نمی‌داند قرار است با بقیه‌ی عمرش چه کند نمی‌داند باید چه تصمیمی بگیرد. تنها به چیزهایی چنگ می‌اندازد تا او را از این شرایط برهاند.

مسئله‌ای که در فیلم نمود پیدا می‌کند و شاید بتوان آن‌را به‌عنوان یک نقیصه مطرح کرد، رابطه‌ی است که «جاسمین» در زندگی کنونی‌اش می‌سازد. او به اصرار یک از دوستانش که در کلاس کامپیوتر با او آشنا شده است، در یک مهمانی حضور پیدا می‌کند. این مهمانی، شروعی می‌شود برای روابطی جدید هم برای «جینجر» و هم برای «جاسمین». هرچند که «جینجر» خیلی زود پی به اشتباهش می‌برد و دوباره به زندگیِ پیشین خود باز می‌گردد اما جاسمین با همان نقش متظاهرِ خودش وارد رابطه می‌شود و دوستیِ جدیدش وارد مرحله‌ی احساسی می‌شود. چیزی‌که تا اندازه‌ای پذیرش این رابطه را برای بیننده سخت می‌کند، عجله و شتابی است که در جهت جدی شدن برمی‌دارد! با این‌همه «جاسمین» یک بازیگر است و در بازی‌اش شکست می‌خورد. شاید در ابتدایِ امر زنی قوی باهوش باسیاست و اجتماعی به‌نظر بیاید ولی در انتها و پیش خودش یک بدبخت و ناتوان جلوه می‌کند.

او قادر به چیدن کلمات زندگی‌اش در کنار هم نیست. نوعی اختلاط میان کلمه‌های گذشته و حالش رخ داده است. و این قضیه را می‌توانیم در آخر فیلم ببینیم. درست زمانی‌که از آپارتمان خواهرش بیرون زده و روی نیمکت می‌نشیند و باخودش حرف می‌زند. یاد آهنگ ماه غمگین می‌افتد و از شعرش می‌گوید از اینکه به‌صورت کلمه‌هایی به‌هم ریخته به ذهنش می‌آیند. شاید بتوان گفت آهنگ ماه غمگین، آهنگ زندگیِ «جاسمین» است. ماه‌ای که نماد خود «جاسمین» است و غمی که در خلال افکار آشفته‌ی او شده‌اند نُت‌های جاافتاده‌ی این موسیقی!

 

دیدگاه‌ها   

#2 ایمان مومنی 1402-11-30 03:47
این تفاوت جاسمین و خواهرش در پذیرش واقعیت را خوب اشاره کردید... با این همه جاسمین شخصیت بازیگر نیست او در رویا زندگی میکند و رویا را باور میکند . شخصیت بازیگر مفهوم دیگری دارد نوعی شارلاتانیسم و دروغ از روی آگاهی معنی میدهد
#1 yasi 1401-05-28 04:20
نقد جالب بود؛جاسمین از اول هدف خاصی تو زندگیش نداشته و همنطور هم که جینجر می‌گفت از همون اول لوس بزرگ شده بوده و ظرفیت پذیرش واقعیت هارو نداشت؛جاسمین از داخل متلاشی شده بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692