• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • شعر، داستان؛ بررسی اشعار روایی مجموعه شعر «از سرآسیاب تا نگارخانه» شاعر «راضیه بابائی»؛«‌غزال مرادی»

شعر، داستان؛ بررسی اشعار روایی مجموعه شعر «از سرآسیاب تا نگارخانه» شاعر «راضیه بابائی»؛«‌غزال مرادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

این مجموعه شعر شامل 52 قطعه شعر بوده که در دو دفتر تهیه شده است با نام‌های سرآسیاب و نگارخانه.

شعرهای دفتر اول بیشتر کوتاه هستند و شعرهای دفتر دوم بلند و روایی‌تر شده‌اند. آنچه در هر دو مجموعه بیشتر جریان دارد استفاده از عناصر و ِاِلمان‌های نقاشی است. تواتر واژگانی چون بوم، قلمو، مداد رنگی و... در این مجموعه بسیار به‌چشم می‌خورد. از آنجایی‌که شاعر خود نیز دست در کارهای هنری دارد، جهان واژه‌هایش را نیز از ابزارهایی که هر روز به‌کار می‌برد انتخاب کرده است اما این‌بار این ابزارهای کاربردی واژگانی دارند چنانچه می‌دانیم بنیان هنر در شکل است نه در درونمایه‌ها. هنر گریز از زبان آشنا و دست‌یابی به لذت بیگانگی است. شاعر نیز به‌دلیل شناخت این واژگان از دو وجه بیگانه و آشنای آن‌ها سود برده است.

فانوس قدیمی

شاخه های گل

متقال سفید

طبیعت بی‌جانی که چیده شد روی میز

تو را نپوشانید...

... بلند شو قلمو را بگیر

و انگشت‌هایم را از روی سنگ نوشته

بلندشو (شعر سی و سه صفحه 50)

راوی در بیشتر این شعرها چه به شکل دانای کل و چه به‌شکل اول شخص حضور ی فعال دارد:

گم بودم

بین دیروز و امروز

میان رنگ‌ها

دفتری که شیطان رفته بود در جلدش (شعر چهل و چهار صفحه 68)

استفاده از ظرفیت‌های واژگانی از دیگر ویژگی‌های شعرهای مجموعه است البته اگر از چند اجرای ناموفق آنها در شعرهای این مجموعه صرف‌نظر کنیم، استفاده از عناصر زیبایی سخن مانند مراعات‌النظیر همان‌طور که در شعر زیر مشاهده می‌شوند نیز ویژگی دیگر این شعر است که می‌توان همنشینی واژ‌‌ه‌ها را نمودی از مراعات‌نظیر آن‌ها دانست.

خیلی خوب از آب در نمی‌آیند

ماهی‌هایی که می‌کشم

مدت‌هاست دست‌هایم را قلاب کرده‌ام

انداخته‌ام در آن نقاشی

شاعر هم‌چون بسیاری از شاعران هم‌نسلش که بازتاب خوانده‌های خود را در شعرهایشان انعکاس می‌دهند روایت‌های داستانی را وارد شعرهایش کرده است. استفاده از نام‌ها و عناصری که مخاطب با آنها آشناست و تجربه‌های مختلفی را ایجاد کرده است شگردی جالب است البته شاعر هنگام به‌کارگیری آن‌ها باید دقت کافی داشته باشد که مبادا به ورطه تکرار بیفتند.

بافته شده بود

تنها با دومیل و یک کلاف

پرنده‌ی کوچک خوشبختی (‌شعر 7صفحه 14)

یا

شلوارش را پوشید ابر

و به‌ آسمان رفت

چشم‌های زن را سرود (‌شعر 8 صفحه 15)

در بیشتر شعرهای این مجموعه عنصر روایت در ایجاد پیوستگی میان عناصر شعری کمک نموده است و شاعر حتی از فرم‌های اپیزودیک نیز استفاده نموده است.

پیوندتان مبارک

دو قلب مشبک روی دیوار

چشم‌روشنی آقا

دوست‌های داماد

طاهره حلوا را ورق زد تا رسید

به چشم‌های خرمایی‌ات

بشقاب تنهایی (شعر هفده صفحه 24)

بیشتر شعرهای این مجموعه زبانی ساده دارند و پیچیدگی خاصی ندارند و فاقد لایه‌های تودرتوی معنا هستند، اما هرگاه بخواهیم از یک متن ادبی گفتمانی را بیرون بکشیم بی‌شک با معناهای دیگری روبرو خواهیم شد که تعیین ناپذیرند و بنابراین ممکن است با چشم‌انداز دیگری از آن شعر یا کلیت ادبی روبرو شویم. از سوی دیگر متن‌های ادبی گرایش ما را برای اجتماعی‌سازی و انتزاعی‌سازی و کلیت‌بخشی ما را به مفاهیم به چالش می‌کشد.

تو اما لباست سبز بود

و انتشار بهار

پشت نرده‌ها

آرزوی دوباره هجوم ستاره‌ها به سیاهی (شعر چهل و پنج صفحه 73)

روایت‌شناسی به تجزیه و تحلیل متن و نظام‌های حاکم بر روایت و ساختار پیرنگ می‌پردازد. در این مجموعه شعر نیز شاعر به مدد پیرنگ و چینشی روایی توانسته است تعلیق در شعر را به‌کار گیرد و مخاطب را با متن خود همراه سازد. البته شکلی نمادین از المان‌ها و عناصر موجود را در شعر خویش به‌کار گرفته است. راوی در بیشتر این شعرها به‌صورت اول شخص می‌باشد که شکلی جاافتاده در شعر است و همزمان با حضور شعر مدرن در ایران قوام یافته است.

قرار نبود به جنگل فکر کنی

به شب بزنی

به باد بدهی

و من از این شاخه به آن شاخه

نه نمی‌برم

درخت‌ها از دستم بالا می‌روند

و سینه‌ام پر از شیر است (شعر 36 صفحه 56)

صدا در این مجموعه شعر چندان متمایز با دیگر صداهای آن نیست. نوعی وحدت در لحن در این مجموعه شعر به‌چشم می‌خورد گرچه برخی کاراکترها در این شعر دارای هویت و حتی نام هستند اما صدای یکسانی از تمام مجموعه‌های این شعر به‌گوش می‌رسد. لحن راوی یک‌دست می‌باشد.

متن‌های ادبی را می‌توان کلامیدگی ارزش‌های فرهنگی سیاسی و اجتماعی نیز قلمداد کرد، اما آنچه کفه‌ی وجه ادبی آن‌را سنگین‌تر می‌کند، گزینش و انتخاب واژگان و نوع روایتی است که شاعر به‌کار می‌گیرد. ادرنو هنر را صرفاً بیان رمزگان آن چیزی دانسته است که در جامعه جریان دارد و راضیه بابایی نیز در این شعر که {من تنها گزیده‌ای از آن‌را آورده‌ام} به‌خوبی دردی اجتماعی و آرمانی را نمایش می‌دهد. این گزینش به تأیید معنای برداشت شده یاری می‌رساند و البته امکان تفسیرهای متعدد از متن را نیز می‌گیرد:

لعنت به من

به تیرهای مانده در تقویم

و تاریخی که تهدیدم می‌کند به شب

می‌ترسم از کودتای در راه

جوشیدن گل‌های پیراهنی سپید

نوزادی که لوله‌های رنگ را مک می‌زند

و کشیدن آن‌همه درد از یک‌سو

و...

...بلند شو

این دفتر آخرش می‌رسد به برج آزادی

و نه بخیه‌هایش معلوم است. نه... (شعر چهل و هفت صفحه 80)

در مجموع می‌توان «از سر آسیاب تا نگارخانه» را مجموعه شعری دانست پر از کلمات رنگین که در زمینه‌ای سایه و سفید نقاشی شده است چراکه اندوه موجود در شعرهای این مجموعه، پس‌زمینه‌ای سیاه و سفید به شعرها داده است. هنر امروز وعده‌ی شادمانی است که از هم پاشیده شده است و لذت بردن از هنر امروز تنها و تنها نیازمند اندیشیدن است.

منبع:

بابایی، راضیه، از سرآسیاب تا نگارخانه، ناشر هنر و رسانه‌ی اردیبهشت،1392

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692