ب- گروه دوم: زنان با چهرههای منفی
بخش دوم: زن قصاب و زن بافنده (زن قصاب ص353)
چکیده داستان:
یکی دیگر از زنانیکه با چهرهای منفی خودنمایی میکند همسر قصاب است که داستانش در جریان داستان زروی، بز نری پیش میآید که شبان او را به مرد قصابی میفروشد. وقتی قصاب قصد بریدن سر او را میکند زروی دست و پایی میزند، رسن میگشاید و جان بهدر میبرد. قصاب بهدنبال او میرود. در آن نزدیکی باغی است و زن قصاب با باغبان سر و سِّری دارد و هرگاه فرصتی دست میدهد در باغ با هم ملاقات میکنند. آنروز این اتفاق واقع شده بود. زروی به در باغ رسید و داخل شد. قصاب بهدنبال او میدوید. ناگاه زن خود را پیش باغبان یافت و چون آن دو قصاب را کارد کشیده دیدند، یقین کردند که او از دوستی ایشان آگاه بوده است. قصاب و باغبان هر دو گلاویز شدند و بانگ و فریاد مردم از هر سو برخاست. زروی در آن میانه بیرون جست و جان سالم بدر برد.
ـ داستان زن قصاب تا همینجا دنبال میشود و ما در اینجا هم با زنی مواجهیم که مترصد غیبت شوهر و خیانت به اوست؛ اما بههر حال دستش رو میشود. نویسنده جامعهای را برای ما ترسیم میکند که در آن صاحب حرف مختلف اعم از درودگر، قصاب، بافنده و... خیانت میبینند و از وفاداری زنان خود در امان نیستند. همچنین در اینجا نامی از باغبان هم به میان میآید. مردی خیانتکار هم نسبت به خانوادهاش و هم نسبت به قصاب.
3ـ زن بافنده ص576 تا 578
چکیده داستان:
مرد بافندهای زنی پاکیزهصورت و آلودهصفت داشت با کسی پیمان دوستی بسته بود و از غیبت شوهر برای دیدار محبوبش سود میجست. تا آنکه مرد از کار زن آگاه شد. روزی به زنش گفت: که یک هفته به فلان ده برای امر مهمی میروم. مرد بیرون رفت و فوراً بازگشت و در خانه زیر تخت پنهان شد. زن برخاست و غذایی نیکو آماده کرد و بیرون رفت تا کسی نزد دوستش بفرستد. شوهر از زیر تخت درآمد و غذایی را که زن مهیا کرده بود خورد و بیرون رفت. زن بازگشت و دیگ را خالی یافت. بدگمان شد که مگر شوهر قصد جان وی کرده