بزرگان ادبیات پلیسی(۱): آگاتا کریستی

چاپ تاریخ انتشار:

 

ملکه ی جنایت/ علی رضا افشاری

 

“من پیش از هرچیز منظورم از نوشتن کتاب پلیسی، سرگرم کردن خواننده است و بعد ساختن دنیائی خوب و خالی‎ از گناه. می‎دانید که در قدیم اخلاقیون تمام آثارشان را با نابودی‎ ظالم و امحای ستم خاتمه می‎دادند. از این نظر من هم اخلاقی‎ هستم. در داستانهای من پیام این است که بالاخره پاکی و معصومیت بر جنایت و گناه چیره می‎شود. من این‎را به خواننده‎ می‎آموزم. ”

“خانه‎ی کج” ، ترجمه‎ی صدیقه فخّار، انتشارات دستان، ۱۳۷۲

آگاتا کریستی-مری کلاریسا میلر-۱بزرگترین‎ پلیسی‎نویس زن جهان و جزو چند چهره‎ی برتر این سبک ادبی‎ است. این نویسنده‎ی بی‎همتای انگلیسی، خالق دو شخصیت‎ معروف ادبیات پلیسی، کاراگاه هرکول پوآرو و دوشیزه‎ جین مارپل، و انبوهی از شخصیتهای کمتر معروف این سبک، چون تامی و توپنس برسفورد، کمیسر باتل، کلنل ریس و پارکر پاین، و یکی از نویسندگان پرخواننده‎ترین آثار قرن بیستم‎ است. زمانی، “نیویورک تایمز” دراین‎باره نوشت: “احتمالا او تنها نویسنده‎ای است که کتابهایش بعد از کتابهای مقدس انجیل‎ و داستان‎های شکسپیر، پرفروشترین تیراژ را داشته است” . به ادعای یکی از ناشرانش: تاکنون بیش از نیم میلیارد نسخه از آثار او به فروش رسیده، و شاید به همین دلیل است که دربار انگلستان به او لقب “ملکه‎ی جنایت” داده است.

آگاتا کریستی به سال ۱۸۹۱ در دون‎شایر انگلستان به دنیا آمد؛ منطقه‎ای که بعدها در بسیاری از داستانهای او، مرکز وقوع‎ حوادث و رویدادهای مختلفی شد. پدرش، فردریک آلوا میلر، اهل نیویورک بود که وقتی آگاتا ۱۰ ساله بود، درگذشت. مادر انگلیسی، فرزندش را به سرودن شعر و نوشتن داستان کوتاه، ترغیب و مطالعاتش را هدایت می‎کرد. دوره‎ی نوجوانی‎اش را دوره‎ای پربار و آکنده از شور و نشاط می‎دانست. وقتی ۱۶ ساله‎ بود، مادرش او را برای تعلیم آواز به پاریس فرستاد اما چون‎ بسیار خجالتی بود و صدایش هم آن‎قدر پرقدرت نبود که بتواند خواننده‎ی اپرا شود، پرداختن به این هنر را از سر بیرون کرد.

آگاتا، تحصیلات کلاسیک و حتی دبیرستانی نداشت: دو سال درس فرانسه و مدتی درس و مشق پیانو، تمام آموزشهای‎ کلاسیک او را تشکیل می‎دهند-از همین روست که قهرمانان‎ داستانهایش، ناخودآگاه در گفت‎وگو از واژه‎های فرانسوی‎ استفاده می‎کنند! -. مدتی بعد با مادرش برای گذراندن تعطیلات‎ زمستانی به قاهره رفت و در آن جا رمانی نوشت-که هرگز منتشر نشد-و چند داستان کوتاه-که بعضی از آنها بعدها به چاپ‎ رسیدند-.

آگاتا کریستی

آگاتا کریستی در میان سالی

در همان دوران به تشویق ایدن فیلیپاتزنمایشنامه‎نویس‎ دون‎شایر که همسایه‎یشان بود، نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا، نوشتن برایش دشوار بود. نوشته‎های اولیه‎اش، بیشتر غم‎انگیز و احساساتی‎اند. وقت اضافی‎اش را به مطالعه اختصاص داده‎ بود: “گرچه کتابهای متعددی می‎خواندم و به آثار جین آستین و چارلز دیکنز علاقه‎ای فراوان داشتم ولی در واقع از مطالعه‎ی آثار سرآرتور کونان دویل لذت بیشتری می‎بردم. . . من و خواهرم‎ همیشه بر سر این موضوع که نوشتن داستان پلیسی کار ساده‎ای‎ است یا نه، بحث و جدل داشتیم. خواهرم این کار را خیلی‎ آسان می‎پنداشت امّا من آن را تقریبا برای خودم، محال‎ می‎پنداشتم!” . در سال ۱۹۱۲ نامزد سرهنگ آرچیبالد کریستی، افسر نیروی هوائی سلطنتی، شد. آن‎دو در اولین روزهای جنگ‎ جهانی اول با هم ازدواج کردند. آگاتا در غیاب شوهرش که در فرانسه به‎سر می‎برد، در درمانگاه بیمارستان کمکهای داوطلبانه‎ی صلیب سرخ، مشغول به کار شد. در زمان جنگ گرفتارتر از آن‎ بود که بتواند چیزی بنویسد اما مقدمات نوشتن یک داستان پلیسی‎ را فراهم کرد. او اعتقاد داشت که این داستانها بهترین وسیله‎ برای از یاد بردن نگرانیهای آدم‎هاست. او بخش عمده‎ی “ماجرای‎ مرموز در استایلز” را-نخستین داستانی که قهرمانش‎ پوآروست-در فرصتهای مختلفی در محل کارش نوشت و در مرخصی دو هفته‎ای‎اش در دارتمور آن را به پایان رساند.

پوآرو در داستان “ماجرای مرموز در استایلز” یک بلژیکی پا به سن گذاشته است که پیشتر در خدمت اداره‎ی پلیس بوده و اکنون‎ به انگلستان پناهنده شده، شخصیت پوآرو که در داستانهای‎ بعدی آگاتا کریستی کاملتر می‎شود، دارای ویژگیهای زیر است: مردی با قد کوتاه-فقط یک متر و ۶۳ سانتی‎متر-شانه‎های بالا آمده، کله‎ای تخم‎مرغی و سبیل‎هایی تاب داده که یادآور نقاشیهای قرن نوزدهم از خانواده‎ی سلطنتی اروپائی است. فردی‎ آداب‎دان، مؤدب، وقت‎شناس و دقیق. کفش چرمی کوچک‎ سیاه می‎پوشد و سالهاست عصا به دست می‎گیرد، چون در حادثه‎ای پایش آسیب دیده است. سیگار گران قیمت می‎کشد و وسواس عجیبی در لباس پوشیدن دارد. به خوراکیها علاقه‎ی فراوانی دارد و می‎توان او را در این امور یک کارشناس قلمداد کرد. می‎توان او را نازک‎نارنجی هم محسوب کرد؛ از سرماخوردگی می‎ترسد و عطسه کردن برایش نشانه‎ی بیماری‎ است. روی آب، دریازده می‎شود؛ از همین‎رو از پا گذاشتن در آب هراس دارد. مردی فاقد قدرت فیزیکی یا جذابیت ظاهری‎ است. به نظر می‎رسد همیشه بهانه‎ای به اطرافیانش می‎دهد تا در خفا او را به مسخره بگیرند اما همین امور، توانائی ذهن پیچیده‎ی او را پررنگتر می‎کنند. آدمهای اطراف پوآرو، بتدریج‎ درمی‎یابند. با مردی متکبر و مغرور روبه‎رو شده‎اند که در حل‎ معماهای حل‎نشدنی، فرسنگها از او و “سلولهای کوچک‎ خاکستری مغزش” دور افتاده‎اند. از این‎رو، در روند حل همان‎ معماها، پوآرو را برابر دیگران-که معمولا، در فصل نهائی، در برابر او می‎نشینند تا به حرفهایش گوش دهند و حرکت‎ دستهایش را ببینند-در قامت کسی می‎بینیم که انتقامش را از مسخره‎کنندگان می‎گیرد و آنها را در برابر خود به زانو درمی‎آورد.

آگاتا کریستی

آگاتا کریستی

کریستی درباره‎ی پوآرو می‎گوید: “اگر می‎دانستم پوآرو را این همه سال باید یدک بکشم، مسلما از وی چهره‎ی جوانتری‎ ترسیم می‎کردم؛ درحالی‎که هم اکنون با یک کاراگاه پیر و فرتوت سروکار دارم که نیم قرن است از این کتاب به آن کتاب‎ نقل مکان کرده است” .

در این دوران، ادبیات انگلیس، قهرمانان آثار جنائی خود را دارد: کسانی مانند پرفسور اف‎ایکس ون‎راسن، ساخته و پرداخته‎ی ژاک فوترل یا پدر براون که در کسوت کشیشها، معماهای پلیسی را پی می‎گرفت و جی. کی. جسترتن او را در آثارش معرفی کرده بود. اما همه چیز در سایه‎ی شرلوک هولمز قرار دارد. شاید به همین علت است که آگاتا کریستی در نخستین‎ اثر پوآرو، همانند دکتر واستن در “داستانهای شرلوک هولمز” ، یک شخصیت همراه را خلق می‎کند: کاپیتان هستینگز.

زمانی‎که پوآرو به دلیل تجاوز آلمان به خاک وطنش-بلژیک‎ -در سال ۱۹۱۴، مجبور می‎شود کشور را ترک کند و به‎ انگلستان برود، در آن جا همراه با دوست قدیمی‎اش کاپیتان‎ هستینگز خانه‎ای در خیابان فارادی لندن، شماره‎ی ۱۴، اجاره‎ می‎کند. به این ترتیب، هستینگز وقایع‎نگار ماجراهای اولیه او می‎شود. البته بعدها حضور هستینگز کم‎رنگ می‎شود تا این‎که‎ -در داستان قتل روی حلقه‎ها-ازدواج می‎کند و در دهه‎ی ۱۹۳۰ به‎ آرژانتین می‎رود. پس از آن، پوآرو به وایت هیون اسباب‎کشی‎ می‎کند که مجموعه آپارتمانهائی است “مدرن” و ظاهر و ابعاد هندسی آن، عشق مفرطش به “روش” و “نظم” را ارضا می‎کند. در این دوره، مستخدم وفادارش، ژرژ، و منشی باکفایتش، دوشیزه لمون، احتیاجاتش را برآورده می‎کنند. از دوستان پوآرو می‎توان به آریادنه اولیور، پلیسی‎نویس چاق و کم‎وبیش‎ حواس‎پرت، اشاره کرد.

در داستان “ماجرای مرموز در استایلز” ، بسیاری از نشانه‎های بعدی کارهای کریستی وجود دارند، مانند جنایت در یک خانواده‎ی اشرافی که در آن نجیب‎زاده‎ها و خدمتکاران به یک‎ اندازه گناهکار به نظر می‎رسند. در این قصه، جنایت با استفاده‎ از سم صورت می‎پذیرد که به فعالیتهای کریستی در بیمارستان و آشنائی او با سموم مختلف و اثرات آنها باز می‎گردد. شیوه‎ی استفاده از سم، بعدها در چند داستان دیگر آگاتا کریستی تکرار می‎شود: “مرگ در آسمان” -۱۹۳۵-، “مرگ در سه پرده” -۱۹۳۵-، “سرو غمگین” -۲۹۴۰-، “پنج خوک کوچک” -۱۹۴۳-و “سیانید پرتلالؤ-با نام دیگر: “مرگ به یاد ماندنی” – ۱۹۴۵-.

چندین ناشر حاضر نشدند این نخستین اثر آگاتا کریستی را بپذیرند و ناشر دیگری یک‎سال آن را نگه داشت تا سرانجام چاپ‎ آن را پذیرفت. حق تألیف ۱۲۵ پاوندی برای نوشتن آن چندان‎ چشمگیر نبود، امّا برای تشویق کریستی کفایت می‎کرد. منتقدان، این رمان را به همراه رمان “خمره” نوشته‎ی فریمن ویلز کرافت، آغازگر عصر طلائی ادبیات پلیسی دانسته‎اند. آگاتا کریستی دو سال بعد را-۲۲-۱۹۲۱-صرف نوشتن‎ داستان “دشمن پنهان” ۶کرد که قهرمان آن، زوج تامی و توپنس برسفورد بودند. ماجراهای این زوج، بعدها با مجموعه‎ داستان “شریک جنایت” -۱۹۲۹-و “ن‎یام؟ ” -۱۹۴۱-پی‎گیری‎ شد.آگاتا کریستی دو داستان دیگر هم حول این شخصیتها نوشته است. “ By The Pricking Of My “Postern of fate -1976-که “گریزگاه سرنوشت” ، آخرین اثر این نویسنده نیز محسوب می‎شود.

خانم مارپل

معروف ترین شمایل خانم مارپل در تلوزیون

در سال ۱۹۲۳، پوآرو در داستان “قتل روی حلقه‎ها” ۸ باز می‎گردد تا از قتلی که بیست سال پیش رخ داده، پرده بردارد. کاراگاه ژرار جوان او را یک فسیل می‎خواند، اما پوآرو نمایش‎ حیرت‎انگیز خود را به راه می‎اندازد. کریستی در این داستان به‎ این مؤلفه‎ی آشنای کارش که “گناهکاران نمی‎توانند خود را درگذر زمان پنهان کنند” می‎پردازد. او بازی با زمان را در “پنج‎ خوک کوچک” نیز دنبال می‎کند. این‎بار پوآرو، زنی را که‎ شانزده سال پیش متهم به قتل شده و در زندان به سر می‎برد، رهائی می‎دهد.

آگاتا در ۱۹۲۴ با داستان “مردی در لباس قهوه‎ای” ، شخصیت کلنل ریس را خلق می‎کند؛ فردی که هیچ‎کس‎ بدرستی نمی‎داند او از چه منبعی معاش می‎کند، امّا آنچه‎ مشخص است ارتباط وی با یکی از دستگاههای پلیسی‎ بین المللی است. این قهرمان مرموز در آثاری چون “کارتها روی‎ میز” ۹-۱۹۳۶-، “مرگ در نیل” -۱۹۳۷-و “سیانید پرتلالؤ” هم ظاهر می‎شد.

کریستی در همان سال-۱۹۲۴-یک مجموعه داستان از کارهای هرکول پوآرو با عنوان “تحقیقات پوآرو” به چاپ‎ می‎رساند. در یکی از داستانهای این مجموعه که شامل ۱۴ داستان کوتاه است با عنوان “داستان جعبه‎ی شکلات” ، پوآرو از حل معمای پیش رویش بازمی‎ماند.

“راز چیمنیز” ۱۰داستان بعدی آگاتا کریستی است که به‎ سال ۱۹۲۵ نوشته شده است. قهرمان این اثر، کمیسر سوپر اینتندت باتل، کمیسر خشک و خشن ولی تیزهوش‎ اسکاتلندیارد، است. کمیسر باتل نیز مانند قهرمانان دیگر آگاتا کریستی در چندین اثر دیگر نیز حضور دارد: “ The Seven Dials —-Mystery” “ -۱۹۲۹-، “به‎سوی صفر” -۱۹۴۴-و “کارتها روی میز” .

آگاتا کریستی پس از نگارش ۶ کتاب، واقعا احساس کرد که نویسنده شده است. در این دوره یک مجموعه شعر هم منتشر کرد- “جاده‎ی رؤیاها” -۱۹۲۵-و صاحب دختری شد که روزالید نام گرفت. ولی احساس می‎کرد چیزی در زندگی او کم‎ است. .

به سال ۱۹۲۶، مرگ مادر و زندگی زناشوئی‎اش بر اثر خیانت شوهر در آستانه‎ی ازهم‎پاشی بود، او را دچار بحران روحی کرد. کریستی در هفتم دسامبر همین سال با اتومبیل از خانه خارج می‎شود. چند ساعت بعد اتومبیل خالی از سرنشین او، لب پرتگاهی پیدا می‎شود، بی‎آن‎که از کریستی‎ نشانی به جای مانده باشد. جست‎وجوی پلیس برای یافتن او بی‎ثمر باقی می‎ماند. یازده روز بعد که جنجالهای مطبوعاتی به‎ اوج خود رسیده‎اند و شایعه‎ی کشته شدن او همه جا را فراگرفته، کریستی در شرایطی بیمارگونه-در هتلی که با نام مستعار چند روزی در آن به استراحت پرداخته بود-پیدا می‎شود و اظهار می‎کند از رخدادهای یازده روز اخیر بی‎اطلاع بوده و نمی‎داند این مدت را کجا و چگونه سرکرده است! همین موضوع سالها بعد دستمایه‎ی مایکل آپتد برای ساخت فیلم “آگاتا” -۱۹۷۹- قرار می‎گیرد که در آن ونسارد گریو، نقش آگاتا کریستی را ایفا می‎کند. در این فیلم که به ماجرای آن یازده روز می‎پردازد، داستین هافمن و تیموتی دالتون نیز حضور دارند.

هرکول پوارو

معروف ترین شمایل هرکول پوارو در تلوزیون

آگاتا، پس از آن‎که در سال ۱۹۲۸ از سرهنگ کریستی‎ طلاق گرفت، لذت را در سفر به کشورهای دیگر پنداشت. در سال ۱۹۳۰ به اور رفت و با ماکس مالووان آشنا شده، و در سپتامبر همان سال با او ازدواج کرد. سر ماکس مالووان‎۱۱، زمین‎شناس و باستان‎شناسی انگلیسی بود که افزون بر تدریس در دانشگاه آکسفورد، در بعضی مأموریتها دستیار باستان‎شناس‎ معروف، سر لئونارد وولی نیز بود. آگاتا از آن پس، هر سال‎ چندین ماه را همراه با شوهرش در ممالک شرق، مانند سوریه، عراق و ایران سپری می‎کرد و در کارهای عکاسی یاری‎اش‎ می‎داد. او متوجه شد که صحرا و بیابان به نوشتن کمک

می‎کند، چون هیچ ندارد که حواس آدمی را پرت کند. حاصل‎ سفرهایش با مالووان را می‎توان در آثار زیر جست‎وجو کرد:

“مرگ درنیل” ، “ملاقات با مرگ” -۱۹۳۸-، “آنان به بغداد آمدند” -۱۹۵۱-، “مرگ در پایان” -۴۵-۱۹۴۴-و “قتل در بین النهرین” -۱۹۳۶-. در همین دوران بود که مطبوعات به نقل‎ از او نوشتند: “یک باستان‎شناس بهترین شوهری است که زنی‎ می‎تواند داشته باشد. هرچه زن پیرتر می‎شود، علاقه‎ی شوهر به‎ او افزایش می‎یابد” .

ماکس مالووان سه خانه داشت که هرکدام از آنها پذیرای‎ سبکی خاص از داستان‎نویسی آگاتا کریستی بود: گرین‎وی‎ هاوز۱۲، خانه‎ای زیبا و پردرخت در جنوب دون و مشرف به‎ رود دارت؛ و نیز بروک هاوز۱۳واقع در ولینگتون-حوالی‎ آکسفورد-و خانه‎ای در حوالی محله‎ی چلسی لندن.

در ۱۹۳۰، دوشیزه مارپل با داستان “قتل در ویکارج” ۱۴پا به عرصه‎ی آثار آگاتا کریستی گذاشت: “مارپل در مقایسه با پوآرو، پرتحرکتر و پوینده‎تر و همه‎جانبه‎تر ترسیم شده است. دلیلش‎ هم فراوانی و ازدیاد مادربزرگها و دیگر شخصیتهائی است که با این چهره بیشتر گره می‎خورند و چفت‎وبست بهتری پیدا می‎کنند” .

دوشیزه جین مارپل، پیردختری ساکن در دهکده‎ سنت مری‎مید، ۱۵برعکس پوآرو-که با روش استدلال و استنتاج به حل معما نائل می‎شود-بیشتر از روشهای قیاسی‎ پی‎گیر حوادث و ماجراها می‎شود و از تجربه‎های زیاد زندگی‎اش در حل معماها کمک می‎گیرد. بیشتر شخصیتهای‎ دهکده‎ی سنت مری‎مید در دیگر آثار خانم مارپل نیز هستند: دوشیزه و درباری، دکتر هیداک، کلنل ملچت، لئونارد کلمنت و گریلدا-همسرش، ریموند، برادرزاده‎ی مارپل هم در بعضی از داستانها.

در این سالها کریستی چندین رمان رمانتیک نیز به نام مستعار مری وست ماکات منتشر کرد. کتاب “بگو چه‎طور زندگی‎ می‎کنی” -۱۹۴۶-را نیز با نام آگاتا کریستی مالووان به چاپ‎ رساند که در آن از سفرهای اکتشافی‎اش به سوریه همراه با شوهرش، گفته بود. وی به خاطر علاقه به نام خانوادگی‎ سابقش تمام آثارش-منهای چند اثر مذکور-را با نام آگاتا کریستی به چاپ رسانده است.

از وی چند نمایشنامه نیز در دست است که معروفترین آنها،  “تله‎موش” -براساس داستان سه موش کور از خود آگاتا کریستی‎ -۱۹۵۲-، مدت سی سال بر صحنه تئاتر ملی لندن اجرا می‎شده‎ است به‎طوری‎که نسل جدیدی از بازیگران و تماشاگران آن، به جای نسل قبل قرار گرفت.

آگاتا کریستی درباره‎ی نحوه‎ی نگارش داستانهایش گفته است:  “من معمولا عادت داشتم درون حمام بزرگی که به سبک دوران‎ ویکتوریا ساخته شده، بنشینم و نوشتن را ادامه دهم. در آن‎ محیط همه چیز برایم مهیا بود، حتی جای نوشتن: از چای، قهوه، میوه و تنقلات دیگر گرفته تا قلم و کاغذ و ضروریات‎ دیگر، همه در دسترس قرار داشت. واقعا، به نظرم حمام محل‎ شگفت‎انگیزی برای نوشتن است. دلیل اصلی آن را می‎خواهید بدانید؟ در حمام دست احدی به شما نمی‎رسد و کسی مزاحم‎ کارتان نمی‎شود. . . هنگامی‎که می‎خواهم داستان تازه‎ای‎ بنویسم قبل از هرچیز به راه‎پیمائی طولانی می‎روم و افکارم را ضمن همان مدت راه‎پیمایی، جمع‎وجور می‎کنم. نخستین‎ رمان را به همین شیوه نوشتم: زمانی در بیمارستان-در زمان‎ جنگ-پرستار بودم. پانزده روز به مرخصی رفتم و در همان‎ مدت، هر ورز ساعتها پیاده قدم می‎زدم و فکر می‎کردم. همین جریان به بنا و پی‎ریزی ماجرای مرموز استایلز انجامید” .

آگاتا کریستی تا هشتاد و پنج سال همچنان هر سال به خلق‎ -به قول ناشرانش- “یک کریستی برای هر کریسمس” ادامه داد:  “من همیشه فکر می‎کنم کتابی که نوشتنش را تمام می‎کنم آخرین‎ کتاب من است اما به‎محض زمین نهادن کتاب آخر، نوشتن‎ کتاب بعدی آغاز می‎شود”

او زندگینامه‎ای نیز نوشت که پس از مرگش در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. وی در سالهای آخر عمر، ریاست افتخاری باشگاه‎ کارآگاهان اسکاتلندیارد را برعهده داشت.

از این نویسنده‎ی توانا و پرکار، ۷۷ اثر به جای مانده که به‎ بیش از صد زبان زنده‎ی دنیا ترجمه شده‎اند. تاکنون آثار کریستی‎ به صورت فیلمهای سینمائی و همچنین در قالب مجموعه‎های‎ تلویزیونی، نمایشهای رادیوئی، و بر صحنه‎ی بسیاری از تئاترهای‎ طراز اول درخشیده اند؛ نمایش‎هائی باشکوه از قدرت یک‎ نویسنده که همواره غوغا و غریو تحسین میلیونها تماشاچی را برانگیخته است. . .

آگاتا کریستی

آگاتا کریستی، در میان آثارش!

کریستی در پاسخ به این پرسش که نظرتان درباره‎ی فیلمهای‎ سینمائی ساخته شده برمبنای آثارتان پاسخ می‎دهد: “از همه‎ی آنها نفرت دارم، فقط از “شاهد برای تعقیب” لذت بردم” .  “شاهد برای تعقیب” براساس اثری به همین نام در سال ۱۹۵۸ توسط بیلی وایلدر و با هنرنمائی چارلز لاتون، الزا لنچستر، نایرون پاور و مارلن دیتریش ساخته شده است. کریستی از فیلم‎ “قتل از قطار سریع السیر شرق” -۱۹۷۴-به کارگردانی سیدنی‎ لومت و با هنرنمائی آلبرت فینی و انبوهی از هنرپیشگان هالیوود نیز رضایت خاطر می‎یابد و به همین دلیل به ناشرش اجازه‎ی چاپ‎ کتاب “پرده” ، آخرین اثری را که مربوط به کاراگاه پوآروست و در آن کاراگاه، جان می‎سپارد، می دهد درحالی‎که پیش از آن، از ناشر خواسته بود کتاب را پس از مرگش به چاپ برساند. آگاتا کریستی در اواسط دهه‎ی چهل داستانهای “پرده” و “مرده‎ی خفته” -آخرین اثر مربوط به خانم مارپل-را نوشته بود. کتاب‎ اخیر که پس از مرگ آگاتا کریستی چاپ شد، اوج خلاقیت او را می‎رساند. راز توفیق کریستی، به گفته‎ی همتای پلیسی‎نویسش، مارجری الینگهام، این است که “در مقایسه با هر نویسنده‎ی دیگر همنسل خود، افراد بیشتری را برای مدتی طولانیتر” سرگرم‎ کرده است.

تعدادی از معروفترین آثار آگاتا کریستی که در ادبیات پلیسی شاخصند، عبارتند از:

*ماجرای قتل راجر اکروید-۱۹۲۶-: ۱۶در این داستان‎ بی‎همتا، زاویه‎ی روایت رخدادها در طول قصه، خواننده را به‎ بازی می‎گیرد و بدل به گره اثر می‎شود. داستان درباره‎ی قتل‎ پزشکی در یک دهکده‎ی کوچک انگلیسی است که از بداقبالی‎ قاتل، پوآرو نیز برای گذراندن تعطیلات بازنشستگی‎اش به آن جا آمده است. باوجود بحث‎انگیز بودن این داستان نزد منتقدان، حل معما به‎وسیله‎ی نویسنده به‎نحوی نیست که در حق خواننده‎ بی‎انصافی شده باشد چون سرنخها همه وجود دارند و خواننده‎ اگر بخواهد می‎تواند پیدایشان کند. . .

*قتل در قطار سریع السیر شرق-۱۹۳۴-: جنایتی در یک‎ بخش از قطار در حال حرکت رخ می‎دهد و پوآرو هم در میان‎ حاضران است. مقتول پیش از مرگ از پوآرو درخواست کمک‎ کرده بود. . . داستان بافتی کاملا هندسی دارد: در قطار ۱۲ مظنون هست، کتاب ۱۲ فصل دارد و ۱۲ بازجوئی، یک مقدمه‎ و یک مؤخره-که کشف قتل و کشف قاتل است-.

*قتلهای C . B . A یا قتـ به ترتیب الفبا-۳۶-۱۹۳۵-: قاتلی‎ از روی حروف الفبا، قربانیهایش را برمی‎گزیند و پوآرو را در پی‎ خود می‎کشد. بعدها این شیوه در داستانهای جنائی جا می‎افتد. الری کویین در داستان “گربه‎ای با چند دم” به واژه‎ی تئوری الفبا در جنایت اشاره می‎کند. الیزابت لینگتن نیز در داستان “ Green Mark “ از همین روش استفاده می‎کند.

*کارتها روی میز-۱۹۳۶-: همه‎ی شخصیتهای محبوب‎ آگاتا کریستی جمعند؛ هرکول پوآرو، کلنل ریس، کمیسر باتل‎ و آریادنه اولیور، پلیسی‎نویس معروف. آنها به دعوت شخصیتی‎ خبیث گردهم آمده‎اند تا از کلکسیون قاتلان به چنگ عدالت‎ نیفتاده‎ی او دیدن کنند. چهار قاتل هم برای بازی بریج به منزل او می‎آیند. در این بین، میزبان به قتل می‎رسد. . . پوآرو دست به‎ تحلیل روشهای بازی بریج مظنونان می‎زند.

*مرگ در نیل-۱۹۳۷-: در پی قتل یک زن زیبا و ثروتمند روی کشتی‎ای که به‎سوی شرق می‎رود، پوآرو بازی عجیب‎ خود را آغاز می‎کند. . .

*ده بومی کوچولو-۱۹۳۹-: گروهی از مجرمان از چنگ‎ عدالت گریخته به دعوت شخص ناشناس در جزیره‎ای گردهم‎ می‎آیند تا یکی‎یکی-مطابق با یک ترانه‎ی کودکانه-به قتل برسند. این اثر، رمانی است بسیار تعلیق‎آفرین، درخشان و منقلب‎کننده. نمایشنامه‎ای که براساس این کتاب نوشته و اجرا شد و چهار فیلمی که از روی آن ساخته شد-و پایان‎بندی آن را تغییر دادند-با استقبال بسیار روبه‎رو گشت. ساخته‎ی رنه کلر با عنوان “و سپس هیچ نبود” از دیگر آثار سینمائی ملهم از این‎ اثر، معروفتر است.

آگاتا کریستی در چند اثر دیگر نیز از عنوان بازیهای‎ کودکانه استفاده می‎کند: “یک، دو، بند کفش مرا ببند” -۱۹۴۰-، “سه موش کور” -۱۹۵۲-، “هیکاری هیکاری دت” -۱۹۵۵-و “روزی مرد بدطینتی بود” ؛ همچنان‎که در داستان‎ “حرف ن یام؟ ” نیز آواز کودکانه نقش مهمی ایفا می‎کند.

*شیطان زیر آفتاب-۱۹۴۱-. ۱۷داستان این کتاب درباره‎ی قتل زنی زیبا و ثروتمند در ساحل تفریحی یک جزیره است. پوآرو در پی‎گیری ماجرا متوجه بازی زیرکانه‎ای می‎شود که قاتل‎ با زمان انجام داده است.

*خانه‎ی کج-۱۹۴۹-: یکی از زیباترین داستانهای‎ روانشناسانه‎ی کریستی است. نحوه‎ی شخصیت‎پردازیها و چگونگی‎ باز شدن گره در اثر، از آن یک شاهکار ساخته است. کریستی در آثار دیگری چون “به‎سوی صفر” -۱۹۴۴-، “زندانبان مخوف” ،  “ The Hollow “ ، “انگشت متحرک” -۱۹۴۳-و “ Easy to kill “ نیز از اطلاعات ارزشمند روان‎شناسی اثر سود می‎برد. ۱۸

از آثار دیگر آگاتا کریستی می‎توان به کتابهای زیر اشاره‎ کرد: “ساعتها” -۱۹۶۳-، “مرگ خانم مک گینتی” -۱۹۵۲-،  “چهار برگ برنده” -۱۹۲۷-، “مرگ از پیش اعلام شده” -۱۹۵۰-، “پس از تشییع جنازه” -۱۹۵۳-و “عذاب بی‎گناهان” -۱۹۵۸-.

منابع

۱-گناهکار یکی از ما است، حمید رضا صدر، ماهنامه فیلم، شماره ۱۵۹

۲-کمینگاه خطر، ترجمه فرزانه طاهری، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۲

پانویسها:

۷-. داستان اخیر تحت عنوان “ستون پنجم” و با ترجمه کاظم‎ اسماعیلی به فارسی برگردانده شده است.

۸-. The murder on the links واژه‎ی Link به معنی زمین گلف نیز هست.

۹-این اثر با عنوان “شیطان به قتل می‎رسد” با ترجمه‎ی جمشید اسکندانی به فارسی برگردانده شده است.

۱۰- قدیمیترین ترجمه از این اثر با عنوان “راز کوه نور” با ترجمه‎ رضا قازیاری به فارسی برگردانده شد.

۱۴- این آثار با ترجمه‎ی فرزانه طاهری با عنوان “قتل در خانه‎ کشیش” منتشر شده است.

۱۵-. St. mary mead

16-این کتاب با نام “ماجرای یک قتل” با ترجمه محمود فخر داعی به فارسی برگردانده شده است.

۱۷- این کتاب را فرشاد امیدوار با عنوان “جسد” به فارسی ترجمه‎ کرده است.

۱۸- از نخستین نویسندگان رمانهای پلیسی-روانی می‎توان به‎ نیکولاس بلیک- Nicholas Blake -، خالق رمان مشهور “خرس باید بمیرد” ، اشاره کرد. آنتونی برکلی کاکس- Anthony Berkeley cox – نیز در این زمینه، اثر معروف “ Before the fact “ را نوشته است که‎ دستمایه کار آلفرد هیچکاک در ساخت فیلمی با عنوان “سوءظن” شد.