پست مدرنیسم چیست؟

چاپ تاریخ انتشار:

 

ترجمه: یوسف نوری‎زاده

 

در راستای ارائه تعریفی از پست‎مدرنیسم از میان گستره بحثهای‎ درباره آن، بحثهایی که در تفکرات از بسیاری جهات‎ امروزی پیش متنی، نقش مرکزی دارند، در اینجا تعریفی را که جیمز مورلی ارائه داده می‎آوریم.

این، همان تعریفی است که در فهرست کنفرانس‎ الکترونیکی فرهنگ پست مدرن آمده است.

***

در وهله نخست، پست مدرنیسم؟ جنبشی در معماری بود که مدرنیسم (به‎عنوان نهضت پیشگام ارائه تازگیها) را پس‎ زد. مدرنیسم، در نقاشی و معماری به مانند رد سنت برای نیل‎ به “جایی که پای هیچ‎کس تاکنون به آنجا باز نشده” عمل‎ می‎کند؛ یا بهتر از آن: ایجاد قالبهای هنری به صرف تازگی، و نه چیز دیگر. مدرنیسم کشف احتمالات و کاوش بی‎وقفه در پی بی‎همتایی، و همزادش، فردیّت بود. پست مدرنیسم معماری؛ ارزشگذاری نو و تازه به دست مدرنیسم را در دهه‎های پنجاه و شصت به دلایلی محافظه‎کارانه رد کرد. آنها می‎خواستند هنگام‎ بازگشت به قالبهای کلاسیک گذشته، که از نو به آنها قوت‎ قلب می‎داد، عناصری از افاده‎های مدرن را حفظ کنند. حاصل‎ این کار، یک زلم زیمبوی طنزآلود یا رویکردی چهل تکه‎ای به‎ بناسازی بود که ترکیب چند مدل سنتی را در یک بنا به کار می‎برد. معنا، همچون کلاژ، از مجموعه نقش و نگارهایی که‎ پیشاپیش درست شده‎اند، درمی‎آید.

معماری پست مدرن

در وهله نخست، پست مدرنیسم؟ جنبشی در معماری بود که مدرنیسم (به‎عنوان نهضت پیشگام ارائه تازگیها) را پس‎ زد

به تبع آن، تصور عمومی مدرن و رمانتیک از هنرمند خلاق یکه و تنها، جای خود را به تکنسین بازیگوش (شاید سارق اطلاعاتی کامپیوتری) داد؛ کسی که قادر است آثار خلق‎ شده گذشته را بازیابی کرده و مجددا باهم ترکیب کند. در این‎ وضعیت، فقط داده‎ها به درد می‎خورند. این رویکرد تصنعی در فعالیتهای هنری تصویری، موسیقایی و ادبی در سیاسی‎ترین‎ شکل ممکن اتخاذ شده است؛ جایی که از کلاژ استفاده می‎شود تا شاید به بیننده تلنگری وارد شود تا او درباره مفهوم بازآفرینی‎ تأمل کند.

در آمریکا هنر پاپ بازتاب فرهنگ است. اجازه دهید فرهنگ کالیفرنیایی را برای شما مثال بزنم، جایی که افراد، فرقی نمی‎کند که از لحاظنژاد اروپایی باشند، افریقایی، آسیایی، یا اسپانیایی، با ناخنک زدن به انواع سنتهای مذهبی دنبال‎ تجربه مذهبی اصیل یا “ریشه‎دار” هستند. با پیدا شدن سر و کله نسبیت کلاژ، بنیاد اصالت، واژگون شده است. در هنر و زندگی معنوی، شاهد الگویی هستیم که از استانداردهای جهانی‎ فاصله گرفته و از فضایی چند بعدی و پیچیده سر درمی‎آورد، و مهم‎تر از آن شاهد انحلال تمایزات هستیم. خلاصه آن‎که، به زبانی ساده و تاریخی می‎توان رئوس مطالب این جنبش را چنین برشمرد:

۱-پیش مدرنیسم: مفاهیم و تعاریف اصلی در ید حاکمیت‎ است (مثلا کلیسای کاتولیک) سنت بر فردیت سلطه دارد.

۲-مدرنیسم: طرد توامان روشنگرایانه/انسانمدارانه‎ سنت و حاکمیت در جهت خرد و علم طبیعی. این حرکت بر اساس مفروض انگاشتن فرد خودمختار به‎عنوان تنها منبع معنا و حقیقت پایه‎ریزی شده است: تفکر کارتیزینی. پیشرفت و نوآوری‎ در یک استنباط خطی تاریخی، مورد ارزشگذاری قرار می‎گیرد. تاریخی از دنیای “حقیقی” که به‎طور فزاینده‎ای واقعی یا ملموس می‎شود. می‎توان آن را شناخت از نوع پروتستانی قلمداد کرد.

۳-پست‎ مدرنیسم: طرد فرد خودمختار و مقتدر با تأکید بر تجربه‎ حکومت ستیزانه‎ جمعی و بی‎نام و نشان. کلاژ، گوناگونی، دست نایافتنیهای‎ رازورزانه، و شور جنون‎آمیز در مرکز توجه‎ قرار می‎گیرند. مهم‎تر از همه شاهد انحلال تمایزات، ادغام سوژه و ابژه، خود و دیگری هستیم. این‎ یک تقلید سخره‎آمیز نیشدار و بازیگوشانه از مدرنیته غرب‎ و فردیت “جان وین” گونه و عدم پذیرش‎ تند و آنارشیست‎ تمامی تلاشها برای تعریف، شیئیت یافتن یا معرفی دگرباره‎ موضوع‎ انسانی‎ست.