• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به مجموعه ی شعر“عشق همیشه دست به نقدست“سروده ی مهدی شادخواست / به قلم سلبی نازرستمی

نگاهی به مجموعه ی شعر“عشق همیشه دست به نقدست“سروده ی مهدی شادخواست / به قلم سلبی نازرستمی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

    مهدی شادخواست ازشاعران موفق ادبیات معاصر، نویسنده ومنتقد موفق که با چاپ مجموعه اشعاری چون ؛"چه زیبا می‌شوی وقتی نگاهت می کنم"(مجموعه شعر)1380،"اقیانوسی درآکواریوم"‍(مجموعه شعر)1383،"امپراتور"(مجموعه شعر و نقد)1391،" عشق، همیشه دست به نقدست" تابستان 1393 توسط انتشارات شاملو در قطع رقعی و در 56 صفحه چاپ و منتشر شد. اما ازاین میان" عشق همیشه دست به نقد است"درحال و هوای دیگری تنفس می کند. کتابی باعناصرسبکی بسیار موفق تأثیر مستقیمی بر روی مخاطب و خواننده ی اشعارش می گذارد. می توان گفت؛عشق که مضمون خالص این مجموعه شعر است به روایتی نگاه مته وار شاعرکه هرگوشه وزوایای عشق را با خامه ی نافذ خود در ترکیب واژگان ، که همگی حاصل انتخاب برفضاسازی ، توصیف های جاندارانه و همین طورگرایش به چگونه سخن گفتن وتلطیف احساس مخاطب را با بارعاطفی افزایش داده وپیشاهنگ درون مایه ای از شعرکه شکوه عشق را نه درخاک بلکه در افلاک فرو می دهد. و گاه چنان قامت راست کرده که گویی احساسش به پاره های عشق محدود نگشته بلکه درصورت های اندیشه ی خود تقسیم می شود به مرگ ، زندگی ، انتظار و...که خویش را در برابرمعانی گمشده ای می یابد که روح و جان مخاطب در این رنج ها و تضاد های بی قانونی مختار است که با یکی از آنها حشر و نشر نماید. شاعر می داند که چگونه مخاطب را به تنگنا بکشاند و از همان زاویه به فشردگی احساساتش چنگ بیازد.

    در"عشق، همیشه دست به نقدست"زبان شعر بسیار گویا و نافذست . محصولی که جنس کلماتش نه سهل و ممتنع و نه آن قدر سخیف که تن به ابتذال بزند ، بلکه مجموعه ای ست که به تناسب زبانی برای مخاطبان و علاقمندان زود هضم ودر عین حال درک فهم آن مدتها ذهن را به چالش می کشاند. جریان فکری نهفته در تار و پود اشعارش نیز تازه ، بدیع و تا لحظه ها تلاش برای التذاذ، ادامه دارست. حال اگراین مجموعه را یک شعر عشقی احساسی بخوانیم ،دور از انصاف هست. به نظر من در کنار عشق ، گم شدن در هیات واژه ها که خود اصالتا"از نوع شعر عفیف می باشد که عشق صریح را مطرود دانسته و در صدد رده بندی کردن عشقی است که درلحظه اتفاق می افتد. البته از این منظر بایستی به شاد خواست تبریک گفت که با درک این مقوله ،دنبال بینشی به مراتب عمیق تراز عشق لحظه ای ست که شاعرانی چون شمس لنگرودی بی هیچ واسطه ای دنبال آن هستند. مادر عشق می توانیم ندای غیبی هم داشته باشیم که در شعر شادخواست اتفاق افتاده و در شعر شاعران دیگر چنین نیست. از این منظر جای شعر شاعر ،قابلیت وآمادگی شنونده و خواننده را دو چندان می کند.

    شاد خواست در این مجموعه فرم وساخت زبانی شعررا بسیار هوشمندانه به کشف و شهودی رهنمون می کند که به لحاظ فرم گاه به زبانی پیچیده نزدیک می کند و گاه چنان دورکه انگار این دور ونزدیکی ها فقط در یک بافت زبانی رخ نداده است. اما از آنجایی که شاعراز طیف همین مردم است رنگ ها، فضاها ، ودر عین حال کشمکش ها و جدال ها یکی پس از دیگری شباهت های عجیبی را خلق می کند که مخاطب به راحتی ازکنارآن گذشته است. بی پروایی در زبان ، آن هم توصیف و تصویر عشق ،چنان عمیق و جانگداز نشسته که به زبان دل هرکسی مویه می کند، انتظار می کشد و گاهی هم می خندد. چنین حال و هوایی که در شعر"عشق ، همیشه دست به نقدست"آیا جای تفکر ندارد؟!

وقتي تنها يكي را مي بيني

زندگي،

رنگي ديگر مي گيرد

عقربه ها پس مي زنند زمان را

و عشق

شعريست بي واژه!

    هرکسی عشق را به طریقی معنی می کند. گاهی شاعر چنان ماهرانه و هوشمندانه به تعمیم دهی عشق می پردازد که گویی این احساس، یک امراجتناب ناپذیراست. به واسطه ی همین ذهنیت نیرومندشاعر حضورش در عرصه ی زندگی ، عشق ، مرگ که یکی یکی پای اورا به فضای انتزاعی باز کرده و با خلق فضاهای پارادوکسال به خلق تصاویری بدیع و زیبا نیزمنتج می شود.

شايد امروز

شايد فردا...

مي‌دانم موهايت را زيبا مي‌كني و

مي آيي؛

يكي سفيد، يكي سياه

يكي سياه، يكي سفيد ...

باران،

بي‌امان مي‌ بارد

موهايت را

چتر احساس مي‌ كنم

پرستوها

به باران مي نگرند

من به آنها

باران به من...

    به همین سان تعابیر به زیبایی در اشعار شاد خواست جای خودرابه نوعی تفکر می دهد. تفکر چگونه انتظار کشیدن که به نظر من نقطه ی آغاز مهمی در شعرهای این مجموعه است که در ساختمان درام شعری اش پاره ای از گستره های اندوه ، بیرون رفتن از فضای زندگی، فرو لغزیدن درتنگناها ، بسیاری از شعرهایش را از غنا سرشار می کند. اما باید به این نکته اذعان داشت که همواره پادر مسیر عشق نهادن، راهی بس دشوارتر از گذرکردن در مسیری می باشد که کسان بسیار از آن راه عبورکره اند. شاد خواست می داند که چگونه ازکلمات به ساده ترین شکل ممکن شعر بسازد، آهنگ کوک نماید و گاهی هم پابه پای شعر پرواز نماید. این روحیه قدرتمند شاعر درپردازش چنین فضاهای شاعرانه و آفرینش اندوه ، شادمانی ، وحتی تراژدی را در کنار همدیگر به بهترین وجه به خواننده ی اشعارش انتقال می دهد.شاعر نمی خواهد مثل شاعران دیگردر قالب شعر دغدغه ها و مانيفست هايش را به خورد مخاطب دهد ، بلکه می کوشد شعری قوی ، موجز و با احساس را در معرض نمایش بگذارد. صداقت ، اعتدال در تفکر ، از مسکن های نیرومندی است که شعرهای یک شاعررا پس از گذر زمان ،از بوی تازه گی سرشار خواهد کرد. حس و حال ها اگر با گذشت زمان هم جابه جا شوند ، طعم و مزه ی آن همان خواهد بود که در شعر شاد خواست موج می زند.  

جاده ها،

لبخند دشتند

و کوه،

دیگر نماد فاصله نیست؛

خنده ات را بفرست

تا من،

قلبم را ایمیل کنم!

    واینگونه می نشیند عشقی که پا فراتر نهاده و وارد دنیای مجازی می شود.شاعر پابه پای همین احساس جاده ، لبخند ، صدا و کوه را که نمادی از فاصله قرار داده، فضایی از دور دست ترین احساساتی را رقم زده که درآن عمق تنهایی عشق به مراتب سنگین تر به گوش می رسد.حتی اگر نمادها در شعر شاد خواست ،تحت تأثیر درون مایه های اجتماعی هم قرار بگیرد ، خواننده به وضوح در می یابد که معنایی فراتر از معنای ظاهری آن مورد توجه می باشد. این مطلب را زمانی می فهمیم که شعرهای عاشقانه ی شاد خواست را درک و درتار و پود آن حل شده ویا تجربه ای از عشق را با حساسیت دنبال کرده باشیم. واژه ی دیگری که باز شکل نمادین به خود گرفته ،جاده می باشد که برخی از این نمادها بی آنکه شکلی قرار دادی داشته باشند ناخودآگاه به تقویت درونمایه ی شعری شاعر می پردازند. فشارهایی که نماد ها متحمل می شوند کمتر از بارعاطفی شعر نیست.

    شاد خواست شاعری تصویراگراست که توانسته عشق را از یک فرم بسته فراتر ببرد. نگاهی که او به عشق دارد ، یک نگاه محدود نیست. بلکه بابه کاربردن واژگانی چون؛ باد ، کوه، جاده، پنجره ، قطار ، چتر و...بدوی گرایی طبیعت گرایانه ای را بواسطه ی همان نمادها وسمبولیزم موجود درشعررا بسیارآگاهانه به خورد مخاطب خویش می دهد. شاعری که گاه شک و تردیدهایش اورابه سمت و سوی اعترافی اعتراض آمیز سوق می دهد. اعترافی که نه دست از سرش بر میدارد و نه دست از دلش!

- شاید بیایم

شاید نه...

از ترنم خنده‌ات پیداست

می‌آیی و

بنفشه ها را بیدار می‌کنی...

آسمان،

دروغ نمی‌گوید!

    هرچند نگرش شاعر به مثابه ی یک برون رفت ظاهری به سمت و سوی یک ضمیر ناخود آگاه منکوب شده ی درونی ست ، باز هم نظام حاکم درطبیعت به دادخواست شعری شاعر می آید. دادخواستی که نظام نمادین را مختل و شاعررا تا مدتی سردرگم و در قعر اندیشه فرو می دهد. شعر شاد خواست چنین بسامدهایی دارد که تا مدتها در اوج مانده و موج خواهد برداشت.فرم وزبان شاد خواست دیکته شده نیست. نظامی قدرتمند از عناصرآرایه های ادبی شعرش را درگیر هیپنوتیزم های جذاب ادبی کرده و از همان منظر به زیباشناسی نیز روی می آورد.

استفاده از تکنیک های جذاب ادبی در شعر" عشق ،همیشه دست به نقد"ست:

1.تصویر

تصاویر به این شکل افاده ی معنا می کند..

دست به عصا كه مي‌روي       (عینی+ ملموس+ فیزیکی)

دست‌بردار نيست!               ( ذهنی+ محسوس)

2.کنایه

دست به عصا شدن ( پیر و ناتوان )

سر و دست شکستن (به دست آوردن چیزی یا کسی)

چشم به چشم شدن ( عمیق نگاه کردن، زل زدن به چیزی یا کسی و...)

از چشم او دیدن (اورا مقصر جلوه دادن و...)

دست به نقدو...(حسابش خوب است، قابل اعتماد می باشد و ...)

3. حسن‌ تعلیل‌های شاعرانه

علّی و معلول هایی که موجب حسن‌ تعلیل‌های شاعرانه ای درشعرشاد خواست می شود.

نه به دستت می آورم

نه از دستت می‌دهم

یا

نه به دیده می‌آیی

نه از دیده می‌روی

4. واج آرایی

تکرار صامت های"س" در شعردستانه و سنک وتکرا صامت "چ" که در بیشتراشعار شادخواست فراوان به چشم می خورد.   

5. نوعی جاندارانگاری

عشق،

هميشه دست به نقدست!

ویا

بنفشه ها را بیدار می‌کنی...

یا

آسمان،

دروغ نمی‌گوید!

و...

6. توجه به سویه‌های معناییِ فعل وهمچنین هنجار شکنی در تکرار ( نه به دستت می آورم/نه از دستت می‌دهم.../نه به دیده می‌آیی/نه از دیده می‌روی...)ونیز ( چشم به چشم مي‌شوي/چشم بر نمي‌دارد/چشم به راه مي‌ماني/از چشمش مي‌افتي) وهم چنین معنای عبارت ترکیبی(موهايت را/چتر احساس مي‌ كنم)و...

6.ایهام در حوزه ی عبارت:(عاقبت میان اینهمه نقطه چین/تو را گم می‌کنم!) و...

    ودرآخردر این مجموعه شعر زبان شاعر به قدری نرم ، لطیف ، شاعرانه است که شاعر با مهارت ردی از خود به جا نمی گذارد که سراینده ی آن زن یا مردست.نه نگاه مردسالارانه ونه نگاه زن سالارانه هیچ کدام مانع ازلذت عمیق شعرنگشته است. واز دیگربارزترین ویژگی های این مجموعه پس ازسلامتی زبان، بهره گرفتن و حشر ونشر داشتن با صمیمت سیال زبان ، صدق و عاطفه ونوعی وحدت و انسجام زبانی که از به هم ریختگی ذهن مخاطب جلوگیری کرده وبه شکل چشمگیری یکدستی عاطفی را از یک مسیری مشخص بر تمامی اشعارش جاری می نماید. به طوری که دردهه ی اخیر در شعرکمتر شاعرانی چنین مسیر زنده ، توفنده در اشعار عاشقانه می توان دید.

    ورود شاعرانی چون شادخواست به عرصه ی شعرعاشقانه رامیتوان از مهم ترین تحولات پدیده ی نسل شاعران معاصری دانست که هرچنددرون مایه شعری شان متفاوت بوده ،اما در این مجموعه این گرایش با قدرت تمام به حال و هوای خود شاعر اختصاص داده شده است که گویی حال دل مخاطب نیز هست. ویک مخاطب نکته سنج با خوانش شعر شاد خواست می تواند عشق را در هر زمان و مکانی با هر شیوه و طریقی بر کام خود گوارا نماید.

وشعری زیبا ،لطیف ، با زبان حال از "عشق ،همیشه دست به نقدست"  

ساده

به سادگی یک لبخند

به سادگی یک روز بارانی...

نمی دانم

تو اول لبخند زدی

یا من؟

که ناگهان قطاری از میانمان گذشت

و ما از بین واگن ها

- بریده بریده -

به هم نگاه می کردیم!

دیدگاه‌ها   

#1 رضا 1393-08-06 19:38
سلام
بر شاعر عاشورایی و آیینی سرکار خانم سلبی ناز عزیز
امروز هم نقد بسیار قوی و منسجمی از شما خواندم . درودبرشما!
نقد شمارابر شمس لنگرودی هم خواندم . کاش کسان بسیاری بودند که به دوراز هر گونه حقد و عناد به ددرستی نقد روی می اوردند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692