نامه‏ ای از سینکلر لوئیس: درباره ی سبک

چاپ تاریخ انتشار:

ترجمه: حسن فیاد

 

گمان نمی‎‏برم که هیچ نویسنده کارآزموده و شایسته‏ ای هرگز، پس از دوره ‏ی‏ کار آموزی، واژه‏ ی “سبک” را در مورد آثار خویش بکار برد. اگر چنین کند، چنان‏ خودآگاه خواهد گشت که دیگر قادر بنوشتن نخواهد بود. ممکن‎ست او-که بی‏گمان‏ همچون من فردیست عادی-مسائل خاصی را در باره‏ ی “سبک” درنظر بگیرد. مثلا بگوید “آن جمله آهنک درست ندارد.”، یا “آن سخنان برای پسرک ساده‏ ای مثل‏ این “آدم” پیچیده و دشوار بنظر می‎‏آید.”و یا “آن جلمه که از سرمقاله ابلهانه‎ای‏ گرفته شده، مبتذل و پیش‏پا افتاده است.”لکن مفهوم کلی” سبک” ، بعنوان چیزی‏ منتزع چیزی متمایز از موضوع، اندیشه و داستان، بر ذهن او راه نخواهد یافت.

نویسنده، پیرو قریحه‏ ی خویش است. چنآن‎چه بحد کفایت کار آزموده باشد، همچون تیلدن Tilden،  که تنیس بازی می‎‏کند، یا همچون دمیسی Dempsey،  که می‎‏جنگد، چیز خواهد نوشد. یعنی، چنان خویشتن را در نوشته‏ی خود غرقه‏ می‎‏سازد که هرگز لحظه‏ ای دست از نوشتن باز نمی‎‏دارد تا بر مسند خود تکیه زند و بر آن بنگرد یا بیندیشد.

بررسی مسائل کلی “سبک” از نقط نظر موضوع، خوبی و بدی، سادگی و پیچیدگی ‏آن در برابر یکدیکر، باندازه‏ ی مباحثات از برای منسوخ جسم و- روان و ذهن (و به گمان من واژه‏ی “منسوخ” نشانه‎ا‎یست از برای “سبک بد”)، ماوراء الطبیعه و بیهوده خواهد بود. در گذشته، مباحثات متافیزیکی بحد (*) Sinclair Lewis. این نامه را به درخواست پرفسور “تبلور” برای کتابی موسوم به‏ “مقاله‏ ها و نامه‏ هایی در باره‏ ی نویسندگی” نوشته است.

امروزه دیگر با اینگونه اندیشه‏ ها کلنجار نمی‎‏رویم. زیرا که تفاوتی میان روان و ذهن تمیز نمی‎توانم داد. و بدون شک می‎‏دانیم‏ که با ذهن و روانی بیمار گونه، جسمی علیل خواهیم داشت و با جسمی علیل نیز، ذهن و روان از سلامت‏ برخوردار نمی‎‏توانند بود. و، مهم‎تر از همه، دیگر از این‎چنین بحث‏ها به ستوه‏ آمده‏ ایم. اغلب در باره جسم خود بطور کلی سخنی نمی‎‏گوئیم اما گاهی از- شدت ناراحتی ناله برمی‏ آوریم که: “کبدم خوب کار نمی‎کند، بهمین جهت احساس‏ درد می‎کنم.”

مفهوم کهنه‏ ی موسوم به “سبک” نیز چنین است.

“سبک” حالتی است که نویسنده در آن احساسات خود را بیان می‎کند و به‏ دو چیز بستگی دارد: توانائی احساس او، و مایه‎ی او-که می‎‏باید بر اثر مطالعه‏ و گفت‎و‎گو تا به آن پایه رسیده باشد که بتواند احساسات خود را به یاری آن بیان‏ بدارد. بدون احساس: -کیفیتی که آن را در هیچ مکتبی نمی‎توان آموخت-و بدون مایه: -گنجینه‏ ای که بیشتر از راه برداشت‏ های خارجی حاصل می‎‏آید کیفیتهای تعبیر ناپذیر حافظه و ذوق خوب-نویسنده سبکی نخواهد داشت.

محتملا در باره‏ی “سبک” مطالب مهمل و بسیاری نگاشته‏ اند تا در باره‏ استخوان بندیهای تقوی، تأثیر سالم و عقش. با این‏همه “سبک” را، همچون دیگر جنبه‏ های آموزش، به کسی که در ابتدا آن را ذاتا درنیافته، تعلیم نمی‎توان داد.

کاش همه‏ ی نویسندگان بهنگام نوشتن، چنان در نوشته‏ ی خود غرقه می‎‎گشتند که هرگز لحظه ‏ای درنگ نمی‎‏کردند تا با خود بگویند: “این سبک خوب است؟”

لینک