«فانوس خیال عمر خیام» از استفان آر.ویلک برگردانِ رضوان وطن خواه

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

(این ترجمه در سامانه انسان شناسی و فرهنگ چاپ شده است¬   http://anthropology.ir/node/20514 )

" خیام، شاعر ایرانی سده پنجم و ششم پس از ترجمۀ مشهور فیتز جرالد در جهان غرب بسیار شناخته شد و اشعارش مورد استقبال قرار گرفت. وی در یکی از رباعیات مشهور خود اصطلاح «فانوس خیال» را به کار می برد:

«این چرخ فلک که ما در او حیرانیم

فانوس خیال از او مثالی دانیم

خورشید چراغ دان و عالم فانوس

ما چون صوریم کاندر او حیرانیم»

محققان بسیاری چه در ایران و چه در خارج از ایران با توجه به جایگاه علمی و توصیف شاعرانۀ خیام، در مورد این اصطلاح بحث کرده اند؛ از جمله این محققان استفان آر. ویلک، طراح، کارشناس و مهندس سیستم های بصری و رساناست؛ به علاوه او نویسنده و ویراستار نیز هست که از جمله آثار او می توان به Medusa: Solving the Mystery of the Gorgon(2000)، Along Came a Spider(2010) و Diamonds in the Dark (2010) اشاره کرد. ویلک براساس تکنیک نور و از دید یک پژوهشگر سیستم های رسانا و بصری این اصطلاح را از جهات گوناگون بررسیده است. که ترجمه مقاله وی در ادامه می آید" (مترجم).

«فانوس خیال» عمر خیام

بعضی از ترجمه های یکی از رباعیات خیام از نظر صنعت سینما مورد توجه است. در یکی از این ترجمه ها از تکنیک پروژکتور و کارکرد آن صحبت شده است. اما آیا منظور واقعی خیام از کاربرد این استعاره، نمایشِ سایه و چیزی شبیه به پروژکتور بوده است؟

ادوارد فیتز جرالد ترجمۀ خود از اشعار خیام، شاعر، ریاضی دان و منجم ایرانی را «رباعیات عمر خیام» نامیده است. در اهمیت رباعیات خیام همین بس که تواین نیز آن را می ستاید؛ مارک تواین در زندگی نامۀ خودنوشتش که به تازگی به چاپ رسیده، فاش می سازد که قصد داشته است گلچینی از ترجمۀ فیتز جرالد از رباعیات خیام را، اساس و سرلوحۀ کارهای خود قرار دهد. در زمان تواین ترجمه فیتز جرالد از اثر خیام، بی اندازه مشهور شده بود، چون روح تقدیر و تقدیر گرایی، قرن نوزدهم میلادی را فراگرفته بود. یکی از رباعیات خیام بسیار مورد توجه محققان بوده است؛ و اینک ترجمه فیتز جرالد از آن:

«در درون و بیرون، بالا و پایین و پیرامون این جهان

هیچ چیزی نیست جز یک نمایش سایۀ جادویی

که در جعبه ای نمایان می شود و شمع این نمایش سایه جادویی، خورشید است،

دایره ای که ما در آن پیکره های خیالی هستیم که می آییم و می رویم.»

در این ترجمه می بینیم که فیتز جرالد به اصطلاح «نمایش سایۀ جادویی» (magic shadow show) علاقۀ ویژه ای دارد؛ و برای همین آن را به کار می برد. ترجمه و توضیح وی از این رباعی، نشان می دهد انسان ها فقط عروسک های سایه بازی هستند که در یک نمایش جادویی و سحرانگیز روی پرده نمایش ظاهر می شوند.

این عبارت در دیگر ترجمه ها با اصطلاحات متفاوتی از صنعت سینما نام گذاری می شود، برای مثال «فانوس خیال»، «شهر فرنگ» و «پرده پروژکتور». به راستی چگونه کاربرد این اصطلاحات، معنای استعاره خیام را تغییر می دهد؟ و کدام یک به درستی دیدگاه اصلی شاعر را بازگو می کند؟ در ادامه ترجمه های متفاوتی از این اصطلاح را می آوریم تا در نهایت روشن شود منظور خیام کدام یک از این اصطلاحات می تواند باشد.

الف- نمایش سایه ها یا سایه بازی

در ترجمه های اول فیتز جرالد اصطلاح «نمایش سایه های جادویی» یا «سایه بازی جادویی» به کار رفته است. این اصطلاح حکایت از نمایش سایه بازی دارد که در آن سایه ها با پیکره ها یا حرکات دست تولید می شدند. این نمایش به این صورت اجرا می شود که پیکره ها و تندیس هایی بین یک منبع نور و یک پرده مات قرار می گیرد. بازیگرها این پیکره ها را با حرکت دادن آنها و تغییر جهت نور اداره می کنند و به بازی می گیرند. پس با این توصیح، در این استعاره، ما عروسک های خیمه شب بازی هستیم که پشتمان به نور خورشید است و با یک نیروی خارجی مرموز به بازی گرفته می شویم.

«نمایش سایه ها» برای اولین بار در چین و در طول امپراتوری هان (200 سال قبل از میلاد مسیح تا 200 سال بعد از آن) اجرا می شده است. با این حال شواهد نشان می دهد که قدمت این گونه نمایش به زمانی قبل تر و به دوران هاراپان در هند (3000- 1500 سال قبل از میلاد) بازمی گردد. دقیقاً معلوم نیست که این گونه نمایش برای اولین بار در کجا به اجرا درآمده است، ولی صلاح الدین ایوبی(589-532 هجری)به صراحت می گوید که این نمایش را دیده؛ این نمایش تا زمان خیام اجرا می شده است.

ب- فانوس خیال (1)

ادوارد بایلز کاول(EdwardBylesCowell)، دوست و استاد زبان فارسی فیتز جرالد، در همان سال ها رونوشت خود از رباعیات خیام را منتشر ساخت و در آن این عبارت را این گونه ترجمه کرد: «تصویر یک فانوس خیال». این استعاره در اینجا شبیه به «سایه بازی» است، اما در اصل به «فانوس خیال» اشاره دارد. نخستین نمونۀ پروژکتور اسلایدی در اواخر قرن شانزدهم میلادی اختراع شد.آتاناز کیرشر (AthanasiusKircher) و کریستین هوگنز (ChristiaanHuygens)، به عنوان مخترعان «فانوس خیال» در جهان شناخته شده اند؛ مشهور است که کیرشر اصل آن را در سال 1646 م اثبات کرده و هوگنز که دانشمند و نظریه پرداز امواج نور است، یکی از این فانوس های خیال را در سال 1659 م ساخته؛ یعنی مدتها بعد از خیام(2).

مدت زمانی کوتاه پس از اینکه هوگنز «فانوس خیال» را ساخت، دیگران هم دست به کار شدند تا نمایش های خود را با این وسیله جدید ارائه کنند. ظاهراً توماس والگنستون (Thomas Walgensten)، یکی از نخستین استفاده کنندگان این وسیله، اصطلاح «فانوس خیال» (magic lantern) را به کار برد که همین اصطلاح از آن زمان تاکنون برای توصیف این وسیله استفاده شده است.

نمونۀ ساده این پروژکتور یا «فانوس خیال» را می توان در کتابِ Bellicorum instrumentorum liberنوشتۀجووانی د. فونتانا (Giovanni de Fontana) دید که در حدود سال 1420 م انتشار یافت. در آن عکس (که در زیر آمده است)(3) مردی دیده می شود که لامپی در دست دارد و پشت سر آن تصویر شیطان یا دیوی روی دیوار افتاده است.

دوران طلایی «فانوس خیال» به نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی باز می گردد، زمانی که نمایش دهندگان دوره گرد، فانوس ها و کوله بارهای پر از اسلایدهای شیشه ای خود را در جاده به دوش گرفتند و به مردم تصاویر و عکس هایی از سرزمین های دور و اخبار و رویدادهایی تازه از دنیایی دیگر را نشان دادند.

ج-شهر فرنگ

این اصطلاحِ خیام را به شهر فرنگ نیز ترجمه کرده اند؛ پیتر اوری (Peter Avery) و جان هیس- استاب(John Heath-Stubbs) (1981) رباعی خیام را به این صورت ترجمه کرده اند:

«بگذار تا تجسم کنیم چرخ آسمان را! که ما را سر در گم کرده است،

گویی آن یک شهر فرنگ بوده،

خورشید شمع آن و جهان، فانوسش،

آن گاه ما شبیه به تصاویری هستیم که در میان دیواره هایش می چرخیم!»

به نظر می رسد کاربرد اصطلاح «شهر فرنگ» نیز مدرن گرایی غیرموجه و نابجاست. و احتمالا کاربرد آن در تأثیر مدل های مینیاتوری سی دی در قرن نوزدهم یا نمایشگاه موزه های تاریخ طبیعی بوده باشد. ترجمه ای نه چندان دقیق نیز وجود دارد که اصطلاح خیام را «شکل- سایه های جادویی» معرفی می کند. شاید این برداشت و استنباط از آنجا باشد که این وسیله را با برخی منابع نور مثل چراغ های ثابت، فانوس یا مشعل سنجیده باشند؛ این وسایل سایه ها را روی دیواری با فاصله می افکند. در این استعاره، مردم نقش تماشاچی را به جای بازیگر ایفا می کنند.

حقیقت در تمثیل غار افلاطون از کتاب جمهوری (در حدود 380 قبل از میلاد) سایه هایی معرفی شده است که ما روی دیوار می بینیم. درست است که افلاطون هرگز این تصور خود را در شمار نمایشی مردمی یا مذهبی به حساب نمی آورد، اما با این حال نمایشنامه نویسان یونانی آن را غیرمستقیم الهام بخش آثار خود می دانند.

این غار بیشتر شبیه یک تئاتر توصیف شده است، درست در پایین، بازیگرها برای شکل های سایه ای صدا تولید می کنند. زندانی ها رو به دیوار بسته شده اند و مشعلِ بزرگ پشت سر آنها به عنوان منبع نور برای نمایش سایه ها عمل می کند. این نمایش به وسیله مردم با پیکره ها و عروسک های خیمه شب بازی نصب شده روی سرشان اجرا می شود. در این تمثیل زندانیان هرگز بیرون از غار نبوده اند؛ آنان حقیقت را چیزی به جز سایه ها نمی دانند. کتاب جمهوری افلاطون در دوران زندگی خیام در دسترس بوده است و شاید خیام برای استعاره از حقیقت از آن الهام گرفته باشد.

د-شکل های خیالی

خیام در اشعار خود جهان را یک ترکیب یا ساخت گذرا توصیف می کند که ماهیت آن به همان اندازه غیرواقعی است که سایه هایی که با فانوس ایجاد می شوند. واژه اصلی که خیام به کار برده است «فانوس خیال» است و مترجمان تقریباً آن را به همین صورت ترجمه کرده اند؛ واژه «خیال» یا «تخیل» اصطلاحی فلسفی است و از فلسفه ارسطویی مشتق می شود. فیتز جرالد در ترجمه اصلی خود از این رباعی پیش از انتشار، این اصطلاح را شکل های خیالی نامیده است؛ گویا وی تمثیل غار افلاطون را در ذهن خود داشته است. با این حال اصطلاح «شکل های خیالی» برای خوانندگان جدید مبهم است و افزون بر این شاعرانه هم نیست. اما در مقابل در ترجمه های منتشر شده از این شعر اصطلاحات «فانوس»، «سایه بازی» و «شهر فرنگ» را داریم که زیباتر است، اما کاملاً دقیق و درست هم نیست.

امروزه فیلم ها شاید واقعیت را خیلی بهتر از شاعران بیان کنند. شاعران امروزی واقعیت را با آنچه در اطراف خود می بینند توصیف می کنند. ممکن است آنها در اشعار خود اصطلاحات روزمره تری مانند بازی های رایانه ای یا تجربه ای واقعی در دنیای مجازی را به کار برند. پس همچنانکه تاریخ این شعر نشان داد، استعاره های ما به وسیله فرهنگ و تجربه های ما تعیین می شود. شاعر در شعر خود از فرهنگ و تجربه های خود سود می جوید و اشیا و در کل جهان بیرون در شعرش انعکاس می یابد.

  1. (1)این تصویر برگرفته از مقالۀ یحیی ذکاست (ر.ک. ذکاء، يحيي،"فانوس خيال"، هنر و مردم، دوره 2، ش 22 (مرداد 43): ص 13-19)
  2. (2)ولی بنا بر مقاله یحیی ذکا و سخن فرخ غفاری، کیرشر، مخترعِ «فانوس خیال» نیست، بلکه وی معرفی کننده کشفیات دیگران است( ر.ک. ذکاء، همان و همچنینThe reflection of the belief in the earth’s rotation in classical Persian literature نوشتۀ نگارنده که در دست چاپ است(مترجم).
  3. این عکس برگرفته از مقالۀ "Giovanni de la Fontana, engineer and magician"، نوشتۀAmelia Carolina Sparavigna است(مترجم).

Stephen R. Wilk, “The Magic Lantern of Omar Khayyám”, (Optics and photonics news, OSA, January 2012), p.p 16-17. www.osa-opn.org

References and Resources: 1- V. Lindsay. The Art of the Moving Picture, N.Y., The Macmillan Company (1915).2- The Bill Douglas Centre for the History of Cinema and Popular Culture, University of Exeter, U.K. “A Lanternist and his Comerades,” http://billdouglas.ex.ac.uk/eve/exhibitions/exhibitions_gallery_main.asp?exID=305.3-The Magic Lantern Society. A History of the Magic Lantern Page 3, www.magiclantern. org.uk/history/history3.html. 4- P. Kahle. “The Arabic Shadow Play in Egypt,” J. Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland 1 Jan. (1940). 5- F.P. Chen. “Shadow Theaters of the World,” Asian Folklore Studies 62, 25 (2003). 6- E.B. Cowell. “Omar Khayyám,” Calcutta Review March (1858).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692