بیژن بیرنگ گفت: یک برنامهای به نام «آسمون و ریسمون» با ایرج طهماسب و فاطمه معتمدآریا برای بچهها کار کردیم که موفق هم بود ولی آن برنامه متوقف شد و جرمش هم این بود که بچهها را خنداند.
به گزارش خبرنگار مهر، آیین نکوداشت و ستایش از فعالان عرصه کودک و نوجوان، عصر دیروز شنبه 16 مهر، همزمان با روز جهانی کودک، با حضور مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان، محمدهادی ایازی معاون فرهنگی و اجتماعی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، هوشنگ مرادی کرمانی، مرضیه برومند، ایرج طهماسب، بیژن بیرنگ، فرهاد توحیدی، مهدی حجوانی، رضی هیرمندی، مهرنوش معصومیان، ابراهیم حقیقی و محمدعلی بنی اسدی و دیگر فعالان عرصه فرهنگ و ادب کودک و نوجوان در سالن شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان در ابتدای این برنامه گفت: شاید یکی از مشکلات اساسی که همواره با آن روبرو بودهایم، موضوع ارج نهادن به حوزه هنر و ادبیات کودک و نوجوان است که خیلی از افراد در این زمینه به اشتباه فکر میکنند که کار کودک یعنی کار کودکانه و یا کم ارزش. در بسیاری از کشورها استعدادیابی در هنرمندان، از دوران کودکی شروع میشود و کودکان و نوجوانان امروز هستند که پایههای فرهنگی یک کشور را میسازند.
وی افزود: امیدوارم همه نهادها بیش از پیش هنر و ادبیات کودک را جدی بگیرند تا کودکان ایران زمین بتوانند در دوران کودکی، اولین تجربههای هنری و ادبی خود را داشته باشند و با سرمایهگذاریهای ما، در آینده جایگزین نسل امروز باشند. در این برنامه از 4 هنرمند فرهیخته حوزه کودک و نوجوان که سالهای زیادی از عمر خود را صرف این حوزه کردهاند، تقدیر میکنیم.
سرسنگی گفت: برگزاری مراسم در این سالن به این دلیل نبوده که بخواهیم کمبود جا را نشان بدهیم و بگوییم فضایمان کم است اما اگر شهرداری مساعدت کند که در باغ هنر، مرکزی برای فعالیتهای فرهنگی کودکان برپا کنیم، قطعا شاهد نتایج مثبت دیگری خواهیم بود.
در ادامه این مراسم، ابراهیم حقیقی و محمدعلی بنی اسدی از مهرنوش معصومیان، تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان تقدیر کردند.
بیژن بیرنگ نویسنده و سازنده برنامههای کودک و نوجوان سیما در ادامه این برنامه گفت: بیرون این جلسه آقای طهماسب به من گفت «میدانی اگر کسی بخواهد فردی را بشناسد، کافی است به او بگوید چند خاطره از کودکیاش تعریف کند؟» وقتی امروز مشغول تربیت کردن بچهها هستیم، یعنی داریم خاطرات آنها در آینده را میسازیم. یکی از افتخارات ما این است که زیاد از دوران کودکیمان دور نشدهایم.
وی در بخشی از سخنانش گفت: کتاب «شازده کوچولو» که به همه بچههای جهان تقدیم شده، سراسر عشق است. به نظرم تمام مشکلات جهان به خاطر همان فاصلههایی است که در داستان شازده کوچولو وجود دارد. بگذارید لفظ کودک را حذف کنم و بگویم بچهها. چون همه ما بچههای یک جایی هستیم. مشکل این است که ما یادمان میرود که زمانی بچه بودهایم. مشکلات و معضلات دنیا را آدمهای بزرگشده به وجود میآورند.
این تهیه کننده تلویزیونی گفت: بچگی چیز خاصی نیست. باز هم از آقای طهماسب نقل میکنم که بچگی عشق است. آدم بزرگ که عاشق نمیشود که با عشق رفتار کند و عقل را کنار بگذارد. عقل ممکن است آدم را موفق کند ولی خوشبخت نمیکند. هر موقع که رویداد بزرگی برای انسان پیش میآید دو حس ناخودآگاه به او دست میدهد. یکی حس شادی به خاطر خوشیها و دیگر غم و غصه به خاطر خوشیها و شادیهایی که نداشته و ندارد. ما هم که امروز اینجاییم به خاطر بچههایی که شاد هستند، شاد هستیم و برای بچههایی که از شادی دور هستند، ناراحتیم.
بیرنگ ادامه داد: اساس و پایه خوشبختی جامعه به درک مربوط است. دکتر جلالی قبل از یک برنامه تلویزیونی به من گفت «بگو بچهها درک میکنند و میفهمند. بدبختی، خوشبختی و همه احساسات بزرگترها را دارند و متوجه میشوند.» مگر بچهها چه میخواهند به جز مقداری شادی و بالا و پایین پریدن؟ یا فراموش کردن غمها و بروز احساسات؟ ما بچههای بزرگ هم در جامعهمان امنیت، آرامش و رفاه میخواهیم.
این برنامهساز تلویزیونی افزود: بعد از انقلاب اولین برنامهای که با آقای طهماسب داشتیم، «آسمون ریسمون» بود که من نویسندهاش بودم، آقای طهماسب مجری و خانم معتمدآریا یکی از عروسکگردانان آن بودند. این برنامه در عید آن سالی که از تلویزیون پخش شد، بسیار موفق بود ولی بعدا به دلایلی ادامه نیافت. جرم این برنامه این بود که بچهها را خنداند. عدهای از من میپرسند تو برای بچهها چه کار کردهای؟ میگویم من کاری کردم که در جامعهای که در آن هستیم، بچهها شاد بشوند و لبشان به خنده باز بشود تا بتوانیم دندانهای زیبایشان را ببینیم. این نشاطی است که همه ما در یک جامعه سالم و پویا به آن احتیاج داریم.
وی گفت: ما اول از همه به درک احتیاج داریم. درک رنگها، درک نژادها، عقیدهها و تفاوتها. تفاوتها را با این دید بپذیریم که خداوند بزرگ تمام زیباییاش به خاطر خلق این تفاوتها است. اکثر خاطرات کودکی ما پر از بکن یا نکن است. بیاییم امروز نقش والد بودن را برای کودکانمان کنار بگذاریم. اگر چنین دیدی داشته باشیم، به این میرسیم که در جامعه پدر و مادری، حکومتی یا مدیری و شخصیمان، در ارتباط با بچهها یک نقش متصور باشیم و آن کشف استعداد بچههاست.
بیرنگ ادامه داد: نمیشود در جامعهای زندگی کرد که ماحصلش بچههایی هستند که اکثرشان در انتخاب شغل از طرف بزرگترها تحت فشار بودهاند و موضوع به آنها تحمیل شده است و اکثر بچههایش از شغل و مسیری که دارند بیزار هستند. رولن یک مجسمهساز هلندی میگوید «بالاترین لذت شغلی را هنرمندان میبرند. امیدوارم روزی برسد که همه انسانها مثل ما هنرمندان از کارشان لذت ببرند و در آن روز، قطعا زمین بهشت خواهد بود.»