گوزنها بر اساس گزارش روزنامه کیهان

چاپ تاریخ انتشار:

مسعود کیمیایی «گوزنها» را براساس یکی از گزارشهای روزنامه کیهان ساخت!                

محمد بلوری به تازگی مدعی شده که مسعود کیمیایی فیلم «گوزنها» را برمبنای یکی از گزارشهای سرویس حوادث روزنامه کیهان کارگردانی کرده است!

محمد بلوری روزنامه نگار قدیمی ایران که سالها در سرویس حوادث روزنامه کیهان کار میکرده است به تازگی در یادداشتی به این موضوع اشاره کرده است که مسعود کیمیایی فیلم «گوزنها» را برمبنای ماجرایی حقیقی که در نازی آباد تهران رخ داده است، ساخته است. بخشهایی از یادداشت بلوری در این باره را به نقل از اعتماد می خوانید:

سکوت ابهام آمیز

بیست و هشتم مردادسال ۵۱ از روشنی سحری، سکوت ابهام آمیزی سراسرتهران را فراگرفته بود. نظامیان مسلح و ماموران ساواک در خیابان ها پراکنده بودند و چراغ های چشمک زن بر سر چهاراه ها،انگاری با ضربان سرخ قلبشان وقوع فاجعه یی را هشدار می دادند. به مناسبت آغاز بیستمین سالگرد کودتای ۲۸مرداد۳۲،رژیم نگران آن بود که سازمانها و گروه های مبارز،عملیات مسلحانه یی در نقاط مختلف شهر انجام بدهند. صبح آن روز در تالار تحریریه روزنامه کیهان،سرگرم کاربودیم،در تماس تلفنی خبردادند منطقه نازی آباد به محاصره ماموران در آمده و از کوچه ها و خیابان ها صدای شلیک پیاپی به گوش می رسد. از جلال هاشمی، خبرنگارگروه حوادث خواستم به سرعت روانه محل شود و درباره جزئیات واقعه تحقیق کند.جلال از جنگ و گریز یک مبارز مسلح با ماموران ساواک خبرداد که پس از پناه بردن به خانه یی،با رگبار گلوله روبرو شد و به قتل رسید.

قدرت «گوزنها»=احمد زبیرم

براساس آنچه که از همکار خبرنگارم شنیده بودم، گزارشی نوشتم که چاپ این گزارش،افکار عمومی را به هیجان آورد،از سویی خشم حکومت را برانگیخت و از سوی دیگر، آتش دشمنی بین صدام حسین و رژیم ایران را شعله ورتر کرد...گزارشم از واقعه نازی آباد اینگونه بود: در سحرگاه آن روز(۲۸مردادسال۵۱)احمد زبیرم،یکی از رهبران سازمانی که درمبارزه مسلحانه یی علیه رژیم بود،از پایگاه مخفی اش بیرون آمد تا برای برنامه ریزی یک عملیات ضربتی،به یک خانه تیمی در نازی آباد برود. او با تغییرچهره سوار یک موتور بود و با خورجینش مقداری سلاح و مهمات حمل می کرد. این جوان مسلح سرپل راه آهن رسیده بود که یکی از ماموران گشت به او ظنین شد و دستورایست داد، ولی او به سرعت رو به نازی آباد فرارکرد.با سوت و اخطار پاسبان گشت،ماموران ساواک که در نزدیکی بودند،ضمن تعقیب جوان موتورسوار،از مرکز فرماندهی درخواست کمک کردند.با فرار او به نازی آباد،این منطقه در زمان کوتاهی به محاصره ماموران ساواک در آمد و هلی کوپتری هم به پرواز در آمد تا با گشت در آسمان نازی آباد،مسیر فرارموتورسوار را شناسایی کند.

از راست: فرامرز قریبیان، مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی در پشت صحنه «گوزنها»

کوچه بن بست!

در جریان این تعقیب،چند ساواکی مسلح او را در محله یی یافتند و شروع به تیراندازی کردند که یکی از گلوله ها به پایش خورد. با این حال لنگ لنگان و در حال فرار یکی از ماموران را هدف قرار داد و او را از پای در آورد. وقتی می خواست وارد یک کوچه فرعی شود،مرد سالخورده یی بغلش کرد تا ماموران از راه برسند،چون تحت تاثیر تبلیغات رژیم،وی را یک خرابکار می دانست که به دستگیر کننده اش جایزه می دادند! احمد زبیرم به مرد سالخورده گفت:«پدر،ولم کن،من خرابکار نیستم»ولی پیرمرد رهایش نمی کرد تا اینکه با شلیک یک تیر هوایی از چنگش رها شد و به داخل کوچه فرعی دوید،اما کوچه،یک بن بست بود. در ته بن بست چشمش به درنیمه باز خانه یی افتاد و وارد حیاط شد.

«سید»ی در کار نبود!

زنی را دید که پای حوض سرگرم شستن رخت ها بود و پسر کوچکش بازی می کرد. سطل پلاستیکی کوچکی را که کنار حوض بود،برداشت و فشنگ هایی را که در جیب داشت در آن ریخت. بعد چادری را که دور کمر زن بسته بود،از او گرفت و نواری از آن را به زخم خونریزی پایش بست. چند اسکناسی را که در جیب داشت،به زن داد و گفت:«این پول سطل و چادرت خواهر،تا تیراندازی نشده باید با بچه ات در زیر زمین پناه بگیرید.» مادر و فرزندش را به زیر زمین برد و بعد با سطل پراز فشنگ به ایوان دوید و پشت پنجره یک اتاق سنگر گرفت. چند لحظه بعد پشت بام خانه های اطراف پر از ماموران مسلحی شد که بر لب بام ها سنگر گرفتند و شلیک را آغازکردند. جوان مسلح نیزشروع به تیراندازی کرد تا اینکه با اصابت چند گلوله در پشت پنجره افتاد و کشته شد.

کیمیایی از این گزارش الهام گرفت

انتشار این گزارش واکنش خشمگینانه ساواک را بر انگیخت،چون تبلیغات رژیم که مخالفان مسلح را «خرابکار» و «دشمن مردم» معرفی می کرد،نقش بر آب می شد... با این حال خشم ساواک دامن من و همکارم را گرفت و هر دوی ما به عنوان آشوبگر، برای بازجویی به ساواک احضار شدیم تا اینکه مدتی بعد، به خاطر نوشتن چنین گزارشی هایی از سوی ساواک ممنوع القلم شدم و حدود یک سال از نوشتن در مطبوعات محرومم کردند اما نگاه مسعود کیمیایی به گزارش من،جور دیگری بود. او با الهام از این واقعه فیلم سینمایی «گوزن ها» را ساخت که اثری ماندگاردر سینمای ایران است.


لینک