مینا وداد هستم، متولد 1337 ساکن تهران، از سال 79 فعالیت شعری خودم را شروع کردم.
جرقه هایی مرا بسوی قلم زدن برد، شاید بپرسید چه جرقه هایی؟ علاقه شدید من به طبیعت و حمایت پدرم از نوجوانی که مرا با کوهنوردی آشنا کرد و مرا به مهر طبیعت پیوند داد و من که عاشق طبیعت بودم آهسته آهسته بصورت حرفه کوهنوردی کردم یعنی من با آب و خاک و باد و صخرهها و قله ها و شعر زندگی کردم و تمام الهامات را از سبزینة جنگلها و طبیعت می گرفتم. حتی هنگام صعود می نوشتم. یکی از شعرهایم در مورد صعود به قله دماوند در سال 81 می باشد.
لازم به ذکر است که اولین کتابم بنام «بیا با من ببین» در تابستان سال 1386 با تیراژ 1000 جلد توسط انتشارات آوین به چاپ رسید.
کتاب دومم تقریباً آماده چاپ است. لازم به ذکر است که هدایت من برای چاپ شعرهایم را به استادم که چراغی بر سر راهم روشن نمودند مدیونم و سپاسگزار.
یکی از شعرهایی که وصف حال من است و خیلی دوستش دارم شعر در آن زمان است که پشت کتاب هم به چاپ رسیده.
در آن زمان
زماني كه احساسم با عطش زمين آغشته است
زماني كه نگاهم با كوهساران همْ سو است
زماني كه اشكم به زلالي رود جاري است
زماني كه روياهايم با باد بهاري
از ميانِ مه مي گذرند
آن زمان
مرا درون جوان هاي سبز كنار رود
بياد آر
مرا بر نظرگاه طلوع خورشيد در كوهساران
مرا بر روي شبنم و شقايق
مرا بر روي بال پرستويي آزاد
بياد آر