صفحه ویژه «نیره موسوی خوشدل»

چاپ تاریخ انتشار:

nayerehh mosavi

نیره موسوی دلخوش هستم متولد تهران ودر حال حاضر ساکن مازندران ،نویسندگی رو به طور حرفه ای از سال ۹۴ آغاز کردم وتا قبل از آن فقط برای خودم می نوشتم ،کارشناسی رشته تاریخ وبه سبک رمانتیک ورئال وگاهی سورئال نگارش می کنم ،فضای داستانهای بنده بیشتر در خارج از کشور اتفاق می افتد اما کتاب آخرم حال وهوای دیار مازندران را داشت وبیشتر سعی می کنم از واقعیت ها بهره بگیرم

 

در آن سالها من بودم ویک خانه بزرگ ،من بودم ودلتنگی های کودکانه فریاد رامی بلعیدم وبا ولع به دنبال تکیه گاهی می گشتم ،فریادم زیر زبانم حل شده بود ودلتنگی هایم توی کلمات لای دندانهایم پنهان،دلم خوش بود به عطر گلدانهای لاله عباسی که زیور با مهر کنار پنجره اتاقم چیده بود ومن دلخوش بودم به برگ وگل ان ها، نگاهم به آفتاب بود که حریصانه تمام زوایای پنهان اتاق که می توانستم در تاریکی وانزوا غربتم پنهان کنم...((زوال تدریجی یک زن))

 

عطر لباسش فضای اتومبیل را پر کرده،همان طور که به جلو نگاه می کنم می گویم؛خیلی به این دین علاقه داری؟نگاهم کرد وگفت تو چطور آیا به دینت علاقه داری ؟ پوزخندی می زنم ومی گویم به نظرم همه اینها یک بازی برای آرامش انسانهاست وشاید.... نمیدانم شاید روزی یک بازنگری روحی داشته باشم اما حالا.....((برای عاشقی هیچگاه دیر نیست))

 

درپس همه احساسات ناشناخته ام که از یک بلوغ زودرس بیرون ریخته بود یک حس به هم ریختگی وآشوب داشت مرا نابود می کرد.وقتی چشمم را باز کردم آفتاب بدون اینکه بشکند از شیشه پنجدری خودش را توی رختخوابم پهن کرده بود ،حس می کردم خانه با همه وسایلش دور سرم می چرخد ،داشتم از شیشه بیرون را نگاه می کردم نمیدانم چرا وقتی بساط ناشتایی را دیدم دوباره عق زدم((نیم قرن واندی تنهایی))

1mosavi

2mosavi

صفحه ویژه «نیره موسوی خوشدل»