ترانه«فاطمه خمر»

چاپ تاریخ انتشار:

گره میزنم سبزه ی عید را

میانِ نفس های شهر کبود

به یادِ کسی که دلش سبز بود

به یادِ شکستی که آسان نبود

نشسته نگاهم در این بغض باز

در آغوشِ سردِ زمستانِ غم

قدم میزند روی افکارِ من

اثرهای سنگینِ فصلِ عدم

نباید از احساس آسان گذشت

از آهنگِ هر روزِ دلواپسی

لباسی که اندازه ی لرز نیست

در آغازِ پژمرده ی اطلسی

نگاهم به خاموش فانوس شب

به دشواری چهره ی دیگران

به پایانِ غمگینِ یک زندگی

به لبخندِ آشوبناکِ زمان

گره می زنم سبزه ی عید را

به یاد هوایی که خورشید بود

در آن روزها بر تنم لمس تو

لباس بلند شب عید بود