سه ترانه از «الهه صادقي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

مادر شدن بعد از تو

 

یک عمره جای شونه هـــای محکــــم یک مرد
اشکــای من روو شونه ی سجـــاده رقصـــیدن
جـــای حنـــا دستـــای تو رنـــگ خیانت داشت
روو تورِ خوشرنگِ عروسیم درد سابیـــــدن

 

بودی ولــــــی دوور از من و رویای این خونه
هر لحظـــه واست بودنــــم همرنـــگِ عادت شد
مردونـــــه تر باید بجنگـــم، دنیا یــــــادم داد
بعد از تو زن بودن بـــــرای من خیــــانت شد

 

وقتی تو بودی آسمونم رنگ رویا داشت
مرز هجومِ تلخِ کرکس ها مشخـــص بود
"
خون مُردگی" بعد از تو یعنی باورم اینه
حتا کمربندت برای من مقــــــدس بود

 

داغ عجیبی روو تنِ شب واژه ها افتــــاد
هرگـــز ندیدی پشت این زن ساده خم می شد
جای کمـــربندت ولی خالی نبود اصلاً...
خون مردگی با خاطراتم هم قسم می شد

 

 

کی گفته زن مثل چراغ خونه می مونه؟
هر لحظه رنگ خونمون تاریکِ مطلق بود...
مردم چه آسون حال اینروزامو می فهمن
زخم نبودنت روو تن دنیا دهن لق بود

 

حتا گلوم پس میزنه بغضو از آغوشش...
هرشب به این احساسِ دلتنگی دچـــارم مـــرد!
..."گـــــرگا" به گلــــّم میزنن اما نمی دونن
دی/گه توانِ " سگ صفت " بودن نــــدارم مـــرد

 

هر کوچه بعد از تو به ریش چـــادرم خندید
تا پــــُر شم از طعم گسِ دلشوره و گیجی...
امشب تو بابا میشی و دنیا نمی فهمه
مـــادر شدن بعد از تو یعنی مـــــرگِ تدریجی

 

 

 

 

"اندازه ي من مرد بودي؟"

 

از اون شبی که حجله ی رویامو بستی

از اون شبی که پشتمو غمهات خم کرد

هرروزه من دلتنگیامو مزّه میداد

هرشب سماور جای چایی درد دَم کرد

 

سهم من از دلواپسی های زنونم

ژستای تکراری بجای گریهلبخند

گاهی که میگی عاشقیلبریز تردید

باید بپرسم مردِ من تا ساعتِ چند؟

 

اندازه ی تب لرزه های این ترانه

با گریه های هرشبم همدرد بودی؟

قیصر نمیخواستم بسازم از وجودت

تنها ببین اندازه ی من مرد بودی؟



سهم من از رویای تو کابوس میشه

می پاشی از دنیای من با هر بهونه

هرشب بجای تو خودم رو خورد کردم

هرشب کبوده چشمِ دیوارای خونه



مدیون بغض حلقه ی  دست چپت باش

مدیون چشمایی که با اخم تو تَر شد

شاید ته این قصه تو ذهنت نگنجه

یک زن که با اخمای تو وابسته تَر شد

 

ناخن نزن دلتنگیامو تا نرنجی

هرگز نمیگم غصه هامو کمترش کن

من تکیه کردم تا تو دنیامو بسازی

این شونه هارو مردِ من محکم ترش کن

 

 

"ترانه ي براي پـــــدرم"

با تمام بغضم نقدیم به پدرم که طعم تلخ "درد" را پا به پایش چشیدم

 

راهــــی نمونده واسه منی که بریدمو...
امـــشب بذار گلایــــه ببــــافم به بودنم
امــــشب بذار ترانه نفسهامو قی کنه
از کل خسته های جهان خسته تر منم

 

هــیِ پابه پای نبضِ تــرانه شکستمو...
هـــی زیرِ بارِ بی کسیای تو تا شدم!
دنـــیا واسه تمومِ شکستاااام کِل کشید
از اولـــش با رخــتِ سیــا پاگشا شدم

 

هر شب دخیلِ بغضِ منو ذره ذره اشک
رویِ ضریحِ شونه ی امنِ تو بسته بود
بابا فقط تو فهمیدی رویای دختــرت
هرشب مثِ نمــازِ مسافر شکسته بود

 

با / َزم دلم لک زده زخمــامو بشمری!
سخته که خاطراتتو از خونه دک کنم
بابا الهی بشکنه دستام ولی باید...
امشب تمامِ دلخوشیامو فلک کنم

 

با گیوه های غمزده ی تو نمیرسم...
پاهای من به رد شدن از ریییگ دلخوشه!
بابا قسم به حرمت اشکای هرشبم
کفگیر دخترت به تهِ دیییگ دلخوشه

 

میراث خاطرات تورو حفظ میکنم...
باید که خنده های تو رو زرورق کنم
باید همیشه درد تورو واژه حس کنه
باید همیشه جای پدر هم عرق کنم

 

امشب برو سفر به سلامتازین به بعد
با این هجوم تلخ غریبی بجنگ مرد!
بابا برو که دخترت از عمق دل تو رو
با هق هقش رو شونه ی سجّاده بیمه کرد

 

دیدگاه‌ها   

#4 برفی 1395-09-18 00:30
خانم صادقی عالی بود.....

خدا پدرتونو رحمت کنه.


برفی - رضا یزدانی- توله
#3 م ه 1395-04-09 06:34
سلام فقط وفقط میتونم بگم عاااااالیه همین
#2 حسین 1394-12-10 20:44
تبریک به این حس عاشقانه و وفادارانه شما شاعر متعهد
#1 مرجان 1392-11-29 04:06
سلام

بسیار زیبا بود . ترانه ی دوم بیشتر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692