ترانه «بهروز ایرانی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

یکی افتاده تو زندون

یکی دلگیر و افسرده

یکی روزاشو می شماره

یکی زنده ست، ولی مرده

دارم از مردمی می گم

که دنیاشونو غم برده

تموم آرزوهاشون

به یه سبزه گره خورده

دارم از مردمی می گم

که غرقن توی درداشون

زنا راپلّه می شورن

تو بیکاریِ مرداشون

بهارم سهمِ اون عده ست

که پولاشون ریالی نیست

تورّم هر چقد باشه

براشون هیچ خیالی نیست

براشون هیچ خیالی نیست

سیاه شه عیدِ شیرینت

نمی فهمن چقد سخته

که ناقص باشه هف سینت

دارم مردی رو می بینم

که غم دنیاشو باطل کرد

ولی تو آخرین لحظه

با سکتهَ ش سینو کامل کرد

یه لبخندی رو لب هاشه

با چشمایی که مرطوبن

یه حسّی تو نگاش می گه

خدا شکرت همه خوبن