ترانه «فلورا تاجیکی»

چاپ تاریخ انتشار:

ترانه «فلورا تاجیکی»

ساعت به وقت روزهای رفته بر باده

ساعت به وقت اتفاقی که نیفتاده

ساعت به وقت زندگی ساعت به وقت مرگ

ساعت یه مرزی بین خاموشی و فریاده

این ساعت لامصبو از دست من وا کن

فریاد تلخی که همیشه تو گلو مونده

بغصی که هرشب چشمای خیسم رو گریونده

این گریه های بی صدا این خونه ی خالی

یه عمره مارو از غم تنهایی ترسونده

سرده بیا تو دستای تنهای من ها کن

تنهام شبیه مرزبانی که نمی خوابه

مثل تفنگی که یه عمره توی سردابه

تنهام مث زندونی محکوم به اعدام

تنهام مث ماهی که تو یه کاسه ی آبه

تنهام بیا این درد مزمن رو مداوا کن

‏ از قصه ی جن و پریا بی تو بیزارم

از رقص باد و روسریا بی تو بیزارم

از سبزوسرخ و صورتی و آبی و نیلی

از سایه ی خاکستریا بی تو بیزارم

بسه بیا فکری به حال زار دنیا کن

تلخه کنارت یه نفر از گشنگی مرده

تلخه یه عمره حقمونو دیگری خورده

تلخه دوای درد بی درمون این مردم

انگار یه دستی خنده رو از رو لبا برده

اصلا بیا این روزمرگیا رو معنا کن

این ساعت لامصبو از دست من وا کن