شاید از «آرامش» زمانی دور شی
با این که راضی نیستی، مجبور شی
شاید مصیبت روی شونهات بار شه
بغضِ شکسته رو سرت آوار شه
شاید ازت یک شهر دلداری بخواد
باشی و از دستات کاری برنیاد
شاید تمام کوچه ها همدست شن
تا رو به راهِ رفتنت «بنبست» شن
شاید به جرم همدلی محدود شی
درگیر دیوارای رازآلود شی
شاید که روز دادگاه تحقیر شی
از «سایۀ امن عدالت» سیر شی
شاید که شعر و شاعرا رو باد برد
تو صورتت مشتی شعارِ خام خورد
شاید که اسمت از «گذشته» پاک شه
«آینده» یک تصویر وحشتناک شه
شاید گرفتار شب و کابوس شی
دریای طوفانیِ بی فانوس شی
شاید که ماهِ کاملت خاموش شه
تو اوج گریه ات قحطیِ «آغوش» شه
شاید به کلِ زندگی «مشکوک» شی
روی نوای بینوایی کوک شی...
آروم بمون گرچه خیالت تخت نیست
دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست
دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست
دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست دنیا فقط این لحظه های سخت نیست