ترانه «ربیع فرهمند»

چاپ تاریخ انتشار:

 

روی خط شروع و پایانم

ساعت صفر نیمه شب شده ام

همه ی عمر، دور زندگی ام

مثل ساعت جلو عقب شده ام

شب که از راه میرسه ،تا صبح

توی ذهنم، خیال می بافم

باخودم حرف میزنم یکریز

هی خیال محال می بافم

تو نبودی،تو این خیابونا

با درختا قدم زدم تا صبح

گریه کردم به حال و روز خودم

نبض شهرو به هم زدم تا صبح

من اگه تو.خودم زمین گیرم

آسمون تو میشم این روزا

نگرونم نمی شی اما من

نگرون تو میشم این روزا