ترانه ای از «ربیع فرهمند»

چاپ تاریخ انتشار:

ترانه ای از «ربیع فرهمند»

 

سایه ت می افته رو سر شعرم

شعرم مثه موهات آشفته ست

از خستگی هرشب،نمی خوابم

تو چشم من،یاد کسی خفته ست

من دیگه عادت دارم و هرشب

راه میرم و،تا صبح بیدارم

روزای خوب از یاد من رفته،

دارم شبای تلخو می‌شمارم

حتی خودت هم خوب میدونی

موهات که آشفته ست پریشونم

موهاتو که میبندی آرومم

اما دلیلش رو نمی دونم

موهای تو وقتی بهم ریخته ست

دنیا فقط دلخستگی داره

آرامشم دست خود من نیست

حالم به موهات بستگی داره