ترانه «احمد ناصری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 عید تو راهه و من غمگینم

پدرم دیگه میون ما نیس

خنده از لبای من کم میشه

وقتی خندهٔ پدراینجا نیس

 

ازکدوم خاطره تعریف کنم

ازکجا شرو کنم می‌ترسم

من که امیدم واز دس دادم

چی روآرزوکنم می‌ترسم

 

پدرم خواست که قبل از رفتن

واسه خوشبختی یه خونه بخرم

جوری تقدیر رقم خورد که من

رومزارش گل وخرما ببرم

 

گریه‌های خواهر کوچیکم

منوگوشهٔ اتاق حبس کرده

همه جا پرشده ازعطرتوو

همه جای خونمون دلسرده

 

وقتی بارون خونه رومیگیره

بغض این ترانه تازه تر میشه

نمیدونم سمت کی باید برم

آخه چشمای منم تر میشه

 

پای سفره جای خالی پدر

بدترین درد جهانم میشه

گریه‌های خواهر و برادرام

بخشی ازبغض ترانم میشه

 

مادرم خسته تر از دیروزه

گاهی پیش گریه‌هاش می‌شینم

چندماهه پشت این پنجره هم

باچه بغضی ماهشو میبینم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692