ترانه «احسان پورکیائی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

ترانه «احسان پورکیائی»

غرورم مثه کوهیه که دلم

رو قله ش پراز ترس افتادنه

توی برزخش، دل چه تنها شده

ببین بی تو محکوم ِ جون دادنه

ازاون لحظه عاشقی تاحالا

بافکرت نشستم لب پنجره

یه کاغذ، قلم با یه دنیا غرور

بابغضی نشسته ته حنجره

صدات میزنم تا سکوتم بره

ته خلوتم رد پای توئه

همین زنگ توی صدامو ببین

همش انعکاس صدای توئه

تپشهای قلبم پر از خواهشه

سکوتم باید بشکنه با صدات

بیا اسممو رو زبونت بیار

تا دنیامو راحت بریزم به پات

باید آخرش توخودم بشکنم

که راه ورود تو اسون بشه

دلی که رگش دست چشم توئه

باید بانگاه تو درمون بشه

من از ترس بی توشدن میشکنم

غروری که زندون حرفام شده

میام سر بزارم روی شونه هات

بگم. ...عشق تو کل دنیام شده

باید آخرش توخودم بشکنم

که راه ورود تو اسون بشه

دلی که رگش دست چشم توئه

باید بانگاه تو درمون بشه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692