ترانه «فلورا تاجیکی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

با خاطراتت عشق ورزیدم
هر عصرجمعه روی نیمکت ها
بوسیدمت روزی هزار دفعه
با نامه های توی پاکت ها

عکساتو هر شب بستری کردم
توی اتاق سرد آغوشم
اون پیرهن مشکیت که جامونده
هر عصر جمعه اونو می پوشم

خونه پر از ابره بدون تو
هر روز شعرام خیس بارونن
حتی همین خودکار و کاغذها
دلتنگیامو خوب می دونن
           *    *    *    *    *
یادم نمی ره چشمای خیست
وقتی بهت گفتم تمومش کن
اون بی قراری های هر روزه
اون گریه ها هرشب پای تلفن

یادم نمی ره بعد تو مردم
وقتی درو پشت سرت بستم
با گریه گفتی  که دوست دارم
با گریه گفتی عاشقت هستم

شاید از اول اشتبا کردی
که پا گذاشتی توی تقدیرم
حالا تو رفتی و من تنها
روزی هزارون بار می میرم

حالا تمام عصرای جمعه
شعرای خیسم تو خیابونن
من شاعرم  شاعر که آدم نیس
اینو تمام شهر می دونن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692