ترانه «نیلوفر شاطری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

مثل مترسک رو سر جالیز
روزام پر از تکرار یک درده
حتی کلاغم اینو فهمیده
شبها بدون تو چقدسرده

از ارتفاعات دلت رفتم
رو دامَنَت حتی برام جا نیس
من استخونم دردو میفهمه
از غصه ی عشقی که اینجا نیس

رد نگاهت توی چشمامه
اما دلم از عشق تو خونه
یخ میزنه تو عاشقی قلبم
اما اینو یادت نمیمو نه

کبریت بی باروت اگه باشی
ترس زمستون تو دلت میره
تاریکی و تنهایی محضی
وقتی نباشی جاتو میگیره

من که دچار عشق تو بودم
قلبم چرا اینقدر بی جونه
یخ میزنه تو عاشقی قلبم
اما اینو یادت نمی مونه

برگرد فصل غصه رو دک کن
تلخی رو از آغوش من بردار
بازم بگو سرما، کلاغا، پر
خطی بکش رو اینهمه دیوار

دیدگاه‌ها   

#1 جهانشاه تاج مرادی 1395-07-07 15:09
درود. بسیار عالی. پاینده باشید بانو!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692