حواسم بهت هست
میدونم که دیگه
نمیخای بمونم
چشات اینو میگه
بذار قصه ما
تموم شه همینجا
که تنهایی با من
هم آغوش اینجا
میرم تا که قلب
تو آروم بگیره
میرم تا که عشقت
تو قلبم بمیره
نمیخای بمونم
شاید قسمت آینه
چشات میگه بامن
دلت غم نشینه
صدات دیگه جنس
جدایی رو داره
میخندیو اما
دلت بیقراره
میدونم که دیگه
ازم دل بریدی
میدونم که با من
به آخر رسیدی
میرم تا که قلب
تو آروم بگیره
میرم تا که عشقت
تو قلبم بمیره
حواسم بهت هست
میدونم که دیگه
نمیخای بمونی
چشات اینو میگه...
پرسه
تو جادههای دلهره
دور از تو پرسه میزنم
تنهایی تن پوشم شده
درگیر وهم مردنم
هم قصه با احساس من
خلوت آغوشم شده
رفتنتو رج میزنم
این قصه آشوبم شده
من روی تقویم سکوت
بی خاطره سر میکنم
وقتی که پر میشم ازت
بغضمو پر پر میکنم
تو جادههای بی هدف
من زخمی دلبستنم
من بی تو رو به گم شدن
آهنگی از شکستنم
یه حس مبهم بعد تو
هی خود فریبی میکنه
وقتی که آینه روبه روم
با من غریبی میکنه