ترانه «علی عابدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

اومدم تا خدافظی بکنیم
می
دونستم که آخرین باره
می
دونستم که بعد از این هر چی
پنجره بین ماست، دیواره

التماسم به هیچ جا نرسید
صحبتامونو یادته یا نه؟!
به تو گفتم: «نمیشه برگردی؟»
تو شکستی غرورمو با «نه»

راهی خونه می‌شدی اما
تا ته راهو اومدم با تو
من به دستای تو دلم خوش بود
کاش می‌شد دوباره دستاتو...

دیگه واسم شبیه زندونه
ایستگاهی به اسم "آزادی"
من نمی
ذاشتم بری، تو بهم
وعدهٔ بچه گونه می‌دادی

اون غروبو همیشه یادم هست
آسمون پا به پای من اومد
توو چشاش مثل من پر از خون شد
پای بغضم نشست و بارون زد

چند ماهی گذشته از رفتن
توو همین چند ثانیه برگرد
مرد هم طاقتش تموم میشه
عشق من! ناز کافیه، برگرد!

چند ماهه فقط دعا کردم
خاطراتت نشه فراموشم
تا کسی جز تو برنگردونه
حس آرامشو به آغوشم

دیدگاه‌ها   

#2 مریم 1394-12-23 01:32
بعد از این هرچی، پنجره بین ماست دیواره... بسیار عالی، موفق باشید
#1 مهدیه حکیمی 1394-12-23 01:12
هوالحمید
سلام وخسته نباشید
کارزیبایی بود ونشون دهنده ی ذوق سرشار شما.
به امیدمدفقیت روزافزونتون

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692