ترانه «ساجده کردونی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

سربندتو بستی که راهی شی
پوتینت از رفتن خبر داره
دلشوره دارم این سفرانگار
فکرای شومی زیر سر داره

قرآن وآب وآینه آوردم
پشت سرت هی سوره میخونم
اسپند رو آتیش میسوزه
تا بوتو ازاین کوچه برداره

ازکوچه داری رد میشی، میری
تو قابِ آینه دیگه پیدات نیس
چشماش پرازاشکه، دلش خونه
هرکس عزیزی تو سفر داره

هر روز و هرشب چش به راتم که
پاتو بذاری توی این کوچه
مادرهمش میگه بیا، زشته
کوچه هزارتا رهگذر داره

مادر یه مدت بیقرارت بود
بعدش می‌گفت بایدقوی باشیم
حتماخدامارونشون کرده
حتماخدارومون نظر داره
.
.
.
امسال شاگرداول شدم، روصف
خانم مدیراسم منوآورد
می‌گفت که باهوش و هنرمنده
بابای مفقودالاثر داره...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692