ترانه «مصطفی قلندرزاده»

چاپ تاریخ انتشار:

ترانه «مصطفی قلندرزاده»

من وچای وغزل وحافظ وحس شاعرانه

تو شب بلند یلدا صدای قلیون وآوای ترانه

واسه لحظه ای بشو مهمون خوابم

تابشی تصویر رو جلد کتابم

لبای خونه رو دوختم تا خیالت نره بیرون وبمونه

با همون عکس سه درچار تو دستم زیرچونه

یعنی حالم توی حالی که منو یرده تا جایی

مثه کافی شاپ دنجی برا صرف دوتا چایی

واسه لحظه ای بشو مهمون خوابم

تا بشی تصویررو جلد کتابم

یاد اون روزی می افتم که کنار من نشستی

وقتی دستای تو لزرید و چشاتو هم که بستی

دل من ریخ توی دستای تو که کلاغا دیدن

دستاتو شستی ورفتی نگو نه چراغا دیدن

واسه لحظه ای بشو مهمون خوابم

تا بشی تصویررو جلد کتابم

حالا این حرفا رو ول کن گله ها رو بیخیالش

جای توخالیه اینجا بلمی بروی شونم جای بالش

من وچای سرد وحس وحالی که نمونده

چیزی از شب وخیالت که شب وترانه خونده

واسه لحظه ای بشو مهمون خوابم

تابشی تصویر رو جلد کتابم