چشات
چشات گیجه ، چشات خوابه ، چشات مست
چشات یه کوچه ی غمگین بن بست
چشات خیسه ، چشات بارون ، چشات اشک
چشات حرفای خیلی خوب ساده ست
چه خوشبختم تو این آیینه بازار
که می بینم تب دلداگی مو
دو تا الماس صیقل خورده ی ناب
بهم پس می ده هرشب سادگی مو
می شینم روبروی شمع چشمات
مث پروانه تن می دم به آتیش
سرو رو با تو بالاتر می گیرم
غرور مَرده و زخمای کاری ش
همونی که برید از نارفیقاش
می خواد امشب رفیق راه باشه
می دونم آخرش حسرت نشینه
پلنگی که تو چشماش ماه باشه
چشات ماهه ، چشات ماهه ، چشات ماه
که روشن می کنه دنیامو هرشب
روپشت بوم ابروهای نازت
منم که پهن کردم جامو هرشب
چشاتو باخودت بیرون نیاری
تموم شهر از دستت کلافه س
یه عالم حرف ربطه توی چشمات
دل مردم پر از حرف اضافه س !
□□□
شبا این دور و بر دزدی زیاده
در گنجینه ها رو خوب باید بست
مواظب باش وقتی که می خوابی
چشات گیجه ، چشات خوابه ، چشات مست