ترانه «رضا نیکوکار»

چاپ تاریخ انتشار:

ترانه «رضا نیکوکار»

 

چشات

چشات گیجه ، چشات خوابه ، چشات مست

چشات یه کوچه ی غمگین بن بست

چشات خیسه ، چشات بارون ، چشات اشک

چشات حرفای خیلی خوب ساده ست

چه خوشبختم تو این آیینه بازار

که می بینم تب دلداگی مو

دو تا الماس صیقل خورده ی ناب

بهم پس می ده هرشب سادگی مو

می شینم روبروی شمع چشمات

مث پروانه تن می دم به آتیش

سرو رو با تو بالاتر می گیرم

غرور مَرده و زخمای کاری ش

همونی که برید از نارفیقاش

می خواد امشب رفیق راه باشه

می دونم آخرش حسرت نشینه

پلنگی که تو چشماش ماه باشه

چشات ماهه ، چشات ماهه ، چشات ماه

که روشن می کنه دنیامو هرشب

روپشت بوم ابروهای نازت

منم که پهن کردم جامو هرشب

چشاتو باخودت بیرون نیاری

تموم شهر از دستت کلافه س

یه عالم حرف ربطه توی چشمات

دل مردم پر از حرف اضافه س !

□□□

شبا این دور و بر دزدی زیاده

در گنجینه ها رو خوب باید بست

مواظب باش وقتی که می خوابی

چشات گیجه ، چشات خوابه ، چشات مست