ترانه «فرشاد کشاورزی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد «فیروزه محمدزاده»

هوای هویزه نمی افته از

دل آشوبه این آسمونِ کثیف

نفس میکشم فکر آزادی و

هنوزم از این نیمه جونه نحیف

 

از این ذهن یخ بسته از انجماد

از این گوش زخمیه بی اعتماد

از این کوچه های پر از عطر خون

هنوزم صدایِ گلولهِ میاد

 

نمیفهمه هر آدمی حالمو

من از زخم بی رحمه دشمن پرم

از این تخت خوابی که دنیام شده

از این جای خالی یه پا دلخورم

 

به جایی رسیدم که با چشم باز

تو سی ساله پیشم قدم میزنم

به سمت مسیرای مین میدوم

دوباره دل از هردو پام میکنم

 

من از نبض این زندگی راضی ام

از این هر شبه لمس رویای خواب

از این حال داغونه بعد از خیال

از این تیره شب های پر اضطراب

 

هوای هویزه نمی افته از

دل آشوبه این آسمونِ کثیف

نفس میکشم فکر آزادی و

هنوزم از این نیمه جونه نحیف

 

نمیفهمه هر آدمی حالمو

من از زخم بی رحمه دشمن پرم

از این تخت خوابی که دنیام شده

از این جای خالی یه پا دلخورم

 

به جایی رسیدم که با چشم باز

تو سی ساله پیشم قدم میزنم

به سمت مسیرای من میدوم

دوباره دل از هردو پام میکنم