ترانه «سید علی رضوی»

چاپ تاریخ انتشار:

این همه سال گذش عاشقتم هنوزیه دل میگه بساز یه دل میگه بسوزدارم میسوزمو نمیسازی باهامچجور بهت بگم مهمی تو برامزیاد مهم نبود واسم که چی میشهکه آخرش حالا برنده کی میشهچشامو بستمو کم کم کمشدلم به این خوشه هنوز دارمشهمین که هر نفس همیشه هر کجاتو هر دقیقه و تموم لحظه هایادم میارمش میاد جلو چشامبهم میفهمونه چقد اونو میخوامدارم میفهممو به روم نمیارمنمی بینه که من چقد دوسش دارمشاید به قول اون عزیزی که میگهنمیخوادت بفهم نمیخوادت دیگهعروس قصه های گنبد کبودنمیخوادت برو دلش پیشت نبودهمش خیاله و می بینمش یه روزیه دل میگه بساز یه دل میگه بسوز

 

این همه سال گذش عاشقتم هنوز
یه دل میگه بساز یه دل میگه بسوز


دارم میسوزمو نمیسازی باهام
چجور بهت بگم مهمی تو برام

زیاد مهم نبود واسم که چی میشه
که آخرش حالا برنده کی میشه


چشامو بستمو کم کم کمش
دلم به این خوشه هنوز دارمش

همین که هر نفس همیشه هر کجا
تو هر دقیقه و تموم لحظه ها


یادم میارمش میاد جلو چشام
بهم میفهمونه چقد اونو میخوام

دارم میفهممو به روم نمیارم
نمی بینه که من چقد دوسش دارم


شاید به قول اون عزیزی که میگه
نمیخوادت بفهم نمیخوادت دیگه

عروس قصه های گنبد کبود
نمیخوادت برو دلش پیشت نبود


همش خیاله و می بینمش یه روز
یه دل میگه بساز یه دل میگه بسوز