ترانه« فروغ حیدری»

چاپ تاریخ انتشار:

ترانه« فروغ حیدری»

وقتي که دلگيرم

وقتي که خاموشم

 وقتي که از ياد

دنيا فراموشم

وقتي که مي­بارم

يکريز و تار و سرد

تو همچو خورشيدي

پر نور مي­تابي

بر جان لرزانم

وقتي که چون ريگ

داغ بيابانم

بي حاصل و نوميد

 لبريز زخم و درد

ابر بهاراني

سرشار سرشاري

تو سايه مي­بخشي

 برروح عريانم

در تنگناي عشق

در چالشي جانکاه

من همچو نيلوفر

در ذهن مردابم

باد صبايي تو

اعجاز باراني

من شيشه ­اي تارم

 وقتي پريشانم

پر مهر مي­باري

ناب و زلال و پاک

بر جاي مي­مانم

گاهي که تسليم

تاريکي و مرگم

يک پنجره لبريز

از نور ايماني

قلبم چو درياي

بي تاب و طوفاني

امواج درد آگين

بر هر کران جاري

محتاج تسکينم

 اما تو درماني

آري تو درماني