از ستاره های عمرم
یک یکی کم می شه بی تو
اینجا تاریک و سیاهه
داره سردم می شه بی تو
مثل یک درخت تنهام
که دلش از همه خونه
هیشکی جز کلاغ پیری
براش آواز نمی خونه
زندگی فایده نداره
وقتی سنگی از سکونی
دیگه آب و ماهی نیستی
وقتی پشت سد بمونی
حال اون عقابو دارم
که پرش رو چیده باشن
حسرت آسمونارو
تو چشاش ندیده باشن
دیدگاهها
مثل ديگر آثارتون زيباست ...
موفق و پيروز باشيد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا