کافه
چن وقته رفتی و هوا سرده
من موندمو یادتو این کافه
اینجا یکی هر شب توو تنهایی
((با خطراتت شال می بافه))
گاهی به ساعت خیره می مونه
هر لحظه واسم دس تکون میده
انگار با تو دستش توو یه کاسه س
هی وقتی رفتی رو نشون میده
هر روز واسم چن لحظه ی کوتاس
یه عده میان و بعدشم میرن
دست همو می گیرن و با هم
از اشون عکس می گیرن
جای تو خالی مونده توو عکسام
دیگه واسه برگشتنت دیره
اونکه یه عمری چش(م) به رات بوده
با جای خالیت عکس می گیره
چن وقته رفتی و هوا سرده
من موندمو یادتو این کافه
اینجا یکی هر شب توو تنهایی
((با خطراتت شال میبافه))*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با خاطراتت شعر می بافم ((حسین غیاثی)) *