بابای من یک قهرمان است
یک قهرمان خوب جنگی
با خاطراتش خواب هایم
یک عمر می مانند رنگی
سوغاتی او یک مداد است
هر بار می آید اتاقم؛
گفته تفنگ من همین است،
دشمن که می آید سراغم
کوچکترین رزمنده ام من
باید که با دشمن بجنگم
علم است بال من به جای
نارنجک و مین و تفنگم
دیدگاهها
آفرین! هم شعر زیبا بود و هم محتوا، عالی!
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا