شعر طنزی از رحیم رسولی

چاپ تاریخ انتشار:

کانون

رحیم رسولی را می‎توان یکی از بزرگان طنز حال حاضر معرفی کرد که با وجود زبان تلخ و گزنده‎اش، آثار بسیار شیرینی را خلق می‎کند.

شعر طنزی از رحیم رسولی:

گفت یکی پیر به فرزند خویش

پند شنو تا که بیابی فراغ

این همه خوردم به جهان ای پسر

در گذر تجربه دود چراغ

این همه علم و هنر آموختم

گاوتر از گاو ندارم سراغ

گرچه مفید است همه جای او

از کپل و سینه و سر تا دماغ

لیک چنان کودن و کلهخر است

که نشناسد بشر از باجناق

کله او گندهتر از هیکلش

عقلش اندازه تخم کلاغ

در عجب از کار خدایم که شاخ

بهر چه داده است به این قلچماق

این مثل گاو از آن گفتهام

تا که بگویم به تو شرط بلاغ

گاو ولینعمت گوسالههاست

«خر نشی با گاو طرف شی الاغ»